زن آذربایجان از دیروز تا امروزريشه هاي ظلم و ستمي كه هنوز در جوامع بشري، از شرق تا غرب، بر زن روا ميشود در روابط جامعه مبتني بر استثمار نهفته است . ايدئولوگهاي بورژوازي، واژة برتري جنسي را براي توجيه نظام استثماري خود ابداع كرده اند تا بتوانند با تبعيض بين زن و مرد به استثمار مضاعف خود ادامه دهند. در نظام آنان، زن به عنوان « جنس دوم» ايفاي نقش مي كند. علم نيز در دست آنان وسيله است از جمله به كمك دو علم زيست شناسي و مردم شناسي از مرد دفاع مي كنند و به جاي آشكار كردن حقيقت، سعي در پنهان كردن آن دارند. به گفته اين افسانه سازان، زنان به دليل ساختمان بدني و وظايف مادري، از نظر فيزيكي ضعيفتر از مردان هستند. اين مسئله را چنان طرح مي كنند كه عجز زنان ميراث دوران گذشته است كه او را بيدفاع و وابسته به جنس برتر – مرد كرده است : به زبان ديگر : طبيعت و نظام آفرينش مسئول محكوميت هميشگي زن و حقير شمردن اوست .روشن است كه مؤنث و مذكر از نظر فيزيكي با يكديگر فرق دارند اما اين ستم را پروردگار و طبيعت بر زن روا نداشته است بلكه اين ستم نتيجة نهادهاي اجتماعي و قوانيني است كه به دست مردان در جوامع پدرسالاري و طبقاتي ايجاد شده است و گرنه در اجتماعات اولية بشري وجود نداشته است. طبيعت و انسان را خدا آفريد و كار ، آنرا ميسازد و ميپرورد . اساساً حيوانات بردة طبيعت هستند اما انسانها اين رابطه را معكوس كردهاند. انسان از طريق تلاش در طبيعت نفوذ كرده و كنترل آنرا در دست گرفته است. امروزه دانشمندان مردمشناسي از جمله شرودواشبورن (Scherood Washbu )، ويليام هاولز ( William Howells )، كنت وكلي (enneth Oakley ) ، گولدن چايلدا ( Goldon Childe ) به نظريه كار و تحول انسان حيواني به انسان سازنده و متفكر , ...ادامه مطلب