وقتی وارد شهر تبریز می شوی امکان ندارد عطر دل انگیز قهرمانان عشق و اندیشه ی این دیار کهن: ستارخان، استاد شهریار، صمد بهرنگی، دکتر ترابی، دکتر مبیّن را حس نکنی. نام این بزرگان نه تنها تاریخ اندیشهی ایران را عطرآگین کرده است بلکه شهر تبریز هم رنگ و بوی آنان را دارد و بیخود نیست که تبریز به عنوان جهانشهر فرهنگی خوانده می شود. بزرگان این خطه در تغییر و تحول تاریخ اندیشه ی ایران زمین نقش بارزی ایفا کرده اند. دکتر ترابی یکی از این شخصیتهای سترگ معاصر ایران هستند که صدها شخصیت علمی کشورمان را تربیت کرده و به جامعه ی فرهنگی - علمی کشورمان تحویل داده اند.
دکتر ترابی با تخلص حلاج اوغلو، جامعه شناس و شاعر بزرگ ایران و آذربایجان، در بهترین دانشگاههای جهان تحصیل کرد و با اخذ درجه ی دکتری از دانشگاه سوربون فرانسه به میهن خود بازگشت. از خلال نوشته های علمی و از بند بند اشعار این چهره ی بزرگ کشورمان، میتوان عطر دل آرای اراده، وابستگی به ملت، وطن، ایمان به قدرت مردم را بخوبی لمس کرد. دکتر ترابی دانشمندی انساندوست بود. دوست داشت انسان را در اوج سعادت ببیند، اما دیدن سعادتمندی مردم تنها با آرزو میسّر نمی شود. باید راه را بدرستی بدو نشان داد و این کار از دست عالمی چون دکتر ترابی برمی آمد. او در هر کتاب و مقاله اش فضای آزاد پرواز را نشان می داد. او در هر جزوه ی کوچکی، شناخت علمی جامعه و قوانینی که تغییر و تحول، ترقی و تعالی اجتماعی را سبب می شوند بررسی می نمود 1 و توجه بشردوستان بلند نظر، سیاستمداران دور اندیش، دانشپژوهان ترقیخواه و نویسندگان معارفپرور را جلب می کرد.
او طرفدار سرسخت انسان، خوشبختی و سعادت نوع بشر و ساختن جامعه ای سعادتمند بود. انسان و جامعه ای به سعادت نمی رسد مگر قوانین سالم ایجاد شود. او به زیبایی تمام و با علم بر تاثیر شگرف اجتماع روی فرد واقف بود. او می دانست که بشر بر حسب محیطی که در آن می زkد تغییر مییابد و افکار او تحت تاثیر همان محیط کیفیت خاصی مییابد. او بر مورخان ایراد میگرفت که بجای مطالعه و تحقیق در تاریخ حقیقی ملل و شناخت علمی تمدن و پیشرفت اجتماعات و تحول جوامع، چرا به شرح زندگانی شهریاران و جنگجویان اکتفا می کنند؟ مگر تاریخ ساخته و پرداخته ی آنان است؟ او مطرح می کرد که در مطالعات مربوط به شناخت بزرگان تاریخ، در پی کشف موجبات و عوامل و نیروهای اجتماعی و اقتصادی و صدها علل دیگر رفت و یافت که کدام عوامل و علل سبب بوجود آمدن چنین شخصیتی شده است.2
حیطه ی معلومات و یافته های علمی این مرد عالم تا جائی بود که در مقالات هرچند کوتاه، رهروان مکتبهای مختلف را به شناخت دقیق مطالعات مورد نظر راهنمایی کرده و از کشیده شدنشان به بیراهه باز می داشت. آسیب شناسی و شناخت آفات فکری با توجه به دقت نظر او در علوم اجتماعی بسیار ارزنده بود و امروز هم برای نخبگان و اهل علم راهگشاست. او افکار فیلسوفان و نظریه پردازان بزرگی را مورد نقدهای عالمانه قرار می داد که دیگران حتی جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشته اند و همین جسارت ایشان نشانگر عمق معلومات، درک وی از موضوعات و بینش استوارش از مسائل است. او این کار سترگ را در مقالاتی ارزشمند3 با دیدی علمی و نقادانه به انجام می رساند. او با توان علمی نقاط ضعف اندیشه ها را می سنجید و گاه انحرافها را بیان میداشت. او در این مقالات به اشتباهات برخی دانشمندان پرداخته و با دقت علمی بی نظیری آنان را از افتادن در دام این خطاها باز می داشت. ایشان آنان را از استفادههای غیرعلمی از مکتبها پرهیز داشته و از مترقیترین اندیشه های زمان دفاع میکرد و راه را برای پیشروی علوم جدید در راهی صحیح میگشاید و هموار می ساخت. او بخوبی نشان میداد که حیات و حوادث اجتماعی نتیجه ی مستقیم تمنّیات و تمایلات فردی نیست بلکه شرایط و امکانات جامعه در حیات و وجدان فرد سبب رشد و تحول میگردد. نوابغ و بزرگان جهان شاخه های بلند و پر ثمر درخت انسانیاند که موفقیتهای این نوابغ محصول مقتضیات و شرایط محیط اجتماعی هستند.
دکتر ترابی از معدود جامعه شناسان فرهیخته ی ایران است که جزو پیشگامان عرصه ی این علم بشمار آمدهاند و دانشمندان، نیروهای ترقیخواه و دانشگاهی بسیاری در برابر نوآوریهای وی سر تعظیم فرود آورده و از این متفکر ژرفبین و آزاد اندیش علم آموخته اند. ایشان در فعالیتهای اجتماعی – سیاسی و ادبی دوران از تاثیرگذارترین شخصیتهای علمی کشورمان بودهاند. تلاش او در اعتلای دانش اجتماعی بی نظیر بوده و تاثیر ایشان در شکلگیری رشد دانش و گسترش اندیشه های علمی و هسته های علمی – انقلابی دوران تحول بیبدیل است. تلاشهای جانانهی وی نگذاشت تا بی عملی بر محیط علمی و روشنفکری ایران سایه بیندازد. او جمعی پر شور و انقلابی را از سراسر ایران به تبریز کشانده و جوانان پر شور تبریز همچون: صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل (اوختای)، مرضیه احمدی (دالغا)، کاظم سعادتی، مناف فلکی، رحیم رئیس نیا، ناهیدی آذر و دیگران را بدور خود گرد آورد و حرکتهای انقلابی دوران رستاخیز ادبی - علمی را بنا نهاد. او با شناختی دقیق از مدرنیزاسیون دوره ی شاه که کارگزاران امپریالیسم، ارگانهای بالای کشور را در دست می گرفتند، با تکیه بر جوانان برومند تبریز – این شهر انقلاب و آگاهی، حمله به پایههای پوسیده ی رژیم شاهنشاهی را پی ریزی کرد و در آرایش نیروهای اجتماعی دهه ی 40 و آغاز حرکتهای انقلابی علیه شاه و امپریالیسم کارهای سترگی را بنا نهاد.
شالودهی نظامی شاهنشاهی با تکیه بر مستشاران آمریکایی ریخته میشد و جوانان کشور چون خدمتگزاری در خدمت امپریالیسم قرار می گرفتند. پایههای رژیم با تکیه بر امپرالیسم تقویت می شد و فرصت لازم برای ورود تئوریهای معلوم و دهن پرکن اجتماعی – سیاسی، و نحله های منحط غربی به ایران تدارک دیده بودند تا عرصه های دانشگاهی را آلوده سازند. این موقعیت عرصه را بر نیروهای مترقی و آزاد اندیش ایران نیز تنگ میکرد و رابطهی مردم عادی با روشنفکران را محدود میساخت. لازم بود تا اندیشمندان بپا خیزند و حرکتی را آغاز کنند. کنترل نیروهای امنیتی نیز روزبروز فشرده تر و عرصه تنگتر می شد. شناساندن ماهیت امپریالیسم و پروراندن نیروهای مترقی بویژه در محیط دانشگاهی به گردن نیروهایی متعهد مانند دکتر ترابی افتاد و ایشان با علم و درایت خویش مترقیترین جوانان تبریز را به دور خویش گرد آورد و با ترویج دانش اجتماعی کمک شایانی به جنبش عدالت خواهانه و ضد امپریالیستی کرد. دانشگاه تبریز به کانون انقلاب تبدیل شد. ایشان با تکیه بر همین نیروهای جوان و دانشگاهی و با بینش علمی و روش تدریس بدیع به همراه شخصیت جذاب و علمی خویش جوانان تبریز را گرد آورد و روح انقلابی در فکر و اندیشههای پر توان آنان دمید، دانشگاه را از حالت بنگاههای تبلیغاتی و مباحث خشک و بیروح بیرون آورد و با پیریزی دانش صحیح جامعه شناسی سمتگیری حرکت مردمی علیه رژیم را سامان داد. نقش ایشان در حرکتهای پیش از انقلاب غیر قابل انکار است. دهه ی 40 و 50 و جنبش نیرومند ضد امپریالیستی و ضد رژیمی مراکز انقلابی مدیون دانش عمیق و شیوه ی صحیح تدریس دانشمندانی چون دکتر ترابی است. آنان که استاد را درک کردهاند و در کلاسهای ایشان شرکت داشته اند لحظات بودن با استاد را درک کردهاند هرگز فراموشش نمیکنند همانگونه که تبریز ایشان را فراموش نخواهد کرد. هنوز نفس گرم او در خیابانهای تبریز حس میشود، هنوز روح سلحشور وی را در لابلای کتابه ایش لمس می کنیم و انرژی می گیریم.
جامعهشناسی ادبیات یکی از شاخههای نوپای جامعهشناسی است که از محقق این عرصه علاوه بر دانش جامعهشناسی، در زمینههای علوم دیگر از جمله: تاریخ، فلسفه، نظریهی ادبیات، زیباییشناسی، زبانشناسی صلاحیت علمیزیادی طلب میکند. در جهان معدودی از دانشمندان این عرصه، آثار ارزشمندی بر جا نهاده اند. استاد دکتر ترابی باز هم با نوشتن سه کتاب مجزّا با موضوعهای متفاوت و مطرح کردن مقولات و مفاهیم تازه در جامعهشناسی ادبیات، بنای این دانش نوپا را در کشورمان پایهریزی کرد و متدولوژی تحقیق را تدوین نمود. رویکرد استاد به حوزهی جامعهشناسی ادبیات قابل تأمل و آموزنده بوده و چشماندازی روشن در برابر محققان آینده گشود.
دکتر ترابی در کتاب جامعهشناسی و ادبیات4 با مطرح کردن نظریههای تازه و روش تحقیقی نوین و علمی، پیدایش و تکامل شعر نو و جنبههای مختلف این شیوهی جدید شعری را از حیث محتوا، فرم و شیوههای بیان, موسیقی و صور خیال از دید جامعهشناسی پویا تجزیه و تحلیل کرد و پیوند گسستناپذیر دینامیسم اجتماعی را با دینامیسم ادبی و چگونگی تجلّی و بازتاب مجموعهی روابط اجتماعی را در آثار ادبی و تأثیر متقابل آثار ادبی را در ساختار نهادهای اجتماعی و اندیشهی انسانها تفسیر و تأویل نمودند. در کتاب «جامعهشناسی ادبیات فارسی» که برگزیدهای از مباحث اجتماعی در ادبیات فارسی را در بر میگیرد، بیشتر به درونمایهها و مضامین و محتوای آن آثار پرداخته و دیدگاههای اجتماعی، اخلاقی، تفکر و بینش مؤلفان را در رابطه با مباحث جامعه تحلیل مینماید4 ایشان در کتاب "جامعهشناسی هنر و ادبیات" با انتخاب سه شاعر نامدار ایران: فردوسی، نیما و شهریار و تطبیق نظریات فوق بر آثار آنها، به تحلیل و تفسیر مینشینند.
قلم شیوای او با جذابیت و روانی کلامش، هر خوانندهای را به دنبال میکشاند و او را با زیباییهای علوم اجتماعی روبرو میسازد و جالب آنکه همواره در پردازش علوم اجتماعی حتما سری هم به شعر و ادبیات میزند و بدین طریق از مستولی شدن خستگی بر خواننده جلوگیری میکند. زبان مادری برای استاد ترابی مقولهی دیگری است. او در راه ترویج و گسترش زبان مادریاش مشقّات زیادی را متحمل شده است. یکی از جرمهایش در هر دستگیری و محاکمهی زمان رژیم شاهنشاهی علاوه بر ترویج دانش، آگاه کردن جوانان و فعالیتهای اجتماعی، تلاش ایشان برای رونق زبان آذربایجانی نیز بوده است. هر زندان او تاوانی بود که به خاطر عشق به زبان مادری بازپس میداد. استاد چه در فعالیتهای دانشگاهی و چه در کارزار مبارزات اجتماعی و یا برگزاری جلسات بحث و سخنرانی، هیچ وقت دیناش را نسبت به شهر زادگاهش تبریز و مردم دلاور آذربایجان فراموش نکرد. در این راستا هر عملی یا نوشتهای که موجبات گسترش و غنای فرهنگ مردم آذربایجان را فراهم ساخته، عاشقانه استقبال نموده و محققان جوانی را که در راه اعتلا و گسترش زبان و فرهنگ پربار آذربایجانی و پیوند آن به ادبیات پیشرو جهان تلاش میکردند، تشویق کرده و برای کتابهایشان مقدمه مینوشت، یا برای چاپ آثار اساتید عرصههای فرهنگی، اجتماعی و ادبی جانفشانیها میکرد. نمونهاش: آثار اوّلیهی دکتر رحیم رئیسنیا: کتابهای «زمینهی اقتصادی و اجتماعی مشروطیت» و «دو مبارز مشروطه» با مقدمهی استاد ترابی چاپ شده و یا کتاب «زبان آذری ادبی معاصر» استاد دکتر محمدتقی زهتابی که با مقدمه و ویرایش دکتر ترابی منتشر شده است… اگر مقدمهها، نقدها، مصاحبهها و معرفیهای ایشان که در زمینههای گوناگون ادبیات و فرهنگ آذربایجان در مطبوعات محلّی و یا سراسری منتشر شده گردآوری شود، کتابی در خور توجّه خواهد شد.
دیگر اثر ارزندهی استاد مجموعه شعر «ائینالی، ائل دایاغی، تبریز گونش یوردو» است. این منظومهها و اشعار صمیمی و پربار در وصف تبریز و آذربایجان: سرزمین صلح و دوستی، مبارزه و پایمردی سروده شده است. این اثر، عمق میهندوستی و عشق بیآلایش دکتر ترابی را به این دیار و مردمانش به نمایش میگذارد. میشود گفت که این کتاب تاریخ منظوم شهر تبریز است.
فعالیت در دانشگاه، تدریس دروس فلسفه ی علوم و مردم شناسی همراه با نشر آثار تحقیقی ارزشمند، در کنار توجه به ادبیات زبان تبعیدی ترکی از او شخصیتی استثنایی ساخته است که شاید از نمونه های منحصر بفردی باشد که تاریخ ما به یاد دارد. معروفترین آثار ایشان را می توان به شرح زیر نام برد که بارها تجدید چاپ شده اند:
مردم شناسي، جامعه شناسي و ديناميسم اجتماع، شناخت علمي جامعه، فلسفهي علوم، جامعه شناسي روستايي، مباني جامعه شناسي، نظري در تاريخ اديان، لغات و اصطلاحات، جامعه شناسي در ايران امروز، مكاتب جامعه شناسي معاصر، جامعه شناسي و ادبيات، جامعه شناسي هنر و ادبيات، ائينالي ائل داغي و …
کوه ائینالی که در طول تاریخ تکیه گاه طبیعی تبریز در سوانح و بلایای طبیعی بوده و شاهد جانفشانیها و فداکاریهای مردم این مرز و بوم در دفاع از کیان ملی خویش بوده است، ارزش آن را دارد که مورد خطاب شاعر بزرگ معاصر قرار گیرد و دردهای امروزین و تاریخی سرزمین ما را گوش فرا دهد. کوه ائینالی با قامت برافراشته و سرخ گونش، هر روز بر سر و روی تبریزیان نور افشانده و از خواب بیدارشان میکند و شباهنگامان بر مردم این شهر لالایی خوانده و به خواب میبرد. قرنها در کشیک شهر مانده و چه خاطرات تلخ و شیرینی را که به یاد ندارد! و چه زیباست که مورد خطاب شاعری از همین خطه قرار می گیرد که دلش آکنده از دردهای تاریخی مردم است و استواری کوه سهند، بلندای سبلان و قامت راستین ارک را دارد.
"ائينالي، ائل داغي” اثري است که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد و با استقبال بی نظیر خوانندگان و ادبدوستان آذربایجانی روبرو شد. بدرستی هم، خطاب شاعر بزرگی چون حلاج اوغلو با این کوه، خود داستان دیگری است. زیرا ایشان متخصص تاریخ هستند و مردم شناس. و از همه مهمتر دارای روحی خلاق، مبارز و وطندوست. شعری که اینچنین آفریده شود بیتردید شعر و اثری تفکربرانگیز خواهد بود و چنین نیز هست. احساسات و اندیشههای درخشان شاعر در برخوردش با کوه، این اثر را یکی از شاهکارهای ادب معاصر می سازد. هر بندی از آن، یادآور سهندیه شاهکار شهریار است. در این دفتر، اشعار دیگری نیز علاوه بر ائینالی وجود دارد از آن جمله "سؤنمز اولدوزلار»، "شانلي آشيق، يئني دونيا"، "شئعرين عياري"؛ که هر یک لبریز از اندیشههای شاعرانه است. بنا به گفتهی پرفسور زهتابی: "مشروطه انقلابيندان بري، آذربايجان شاعيرلري اؤز ائللرينين آرزو و ديلكلريني، شن و كدرلي آغير گونلريني، ايگيدليك و قهرمانليقلاريني، هم ده شهرلريميزين مشهور تاريخي آبيدهلري نين ديلينده، يا اونلارا خطاب، و يا بو ديارين مشهور يئر، داغ و جغرافي آدلاري ديليندن اونلارا خطاب دئمه يه باشلاميشلار. بيريانين "ارك" ـه حصر ائتديگي گؤزه ل منظومه ني، شهريارين "حيدر بابا" و "سهند" داغلارينا حصر ائتديگي منظومه لريني، موسوي اردبيلينين "ساوالان" داغينا حصر ائتديگي منظومه سيني، گؤسترمك اولار. بوتون بو اثرلرده شاعيرلر، آبيده لري و داغلاري جانلانديراراق، اونلارين ديلينده جامعه نين كئچديگي تاريخي يولو، اوندا كي مختلف حادثه لري، خالقين بوگونكو حياتي، دوشونجه لري و صاباحيندان سؤز آچميشدير. ائينالي داغي تبريزين تاريخي بويو كئچيرديگي بوتون تاريخي حادثهلرين شاهيدي اولموشدور. بو قوجامان و اوره يي سرلرله دولو داغين اوره ييني آچيب دانيشديرماق شرفي "حلاج اوغلو"نا قسمت ايميش"
در ادبیات معاصر آذربایجان، بیشترینِ اشعار، سراپا منحصر به جامعه و وطن است، حیات آن، امروز و آینده ی آن، آرزو و آرمانهای او، احترام جوشان بدو، مبارزات خستگی ناپذیر، سرتسلیم فرود نیاوردن در برابر ظلم و جور، صبر و تحمل در برابر ناملایمات و سرخم نکردن، هماره در پی آفتاب درخشان سعادت بودن، عناد و دشمنی با بیعدالتی و…همه و همه در شعر معاصر ما ریشه دوانیده و جزو وجود شعر معاصر ما شده اند. به علت یک سری دلایل تاریخی – سیاسی خاص، مضمون اساسی شعر امروز ما را حیات و واقعیتهای جامعه ی ما تشکیل می دهد و این، حقیقتی است که ۵۰ سال تمام بر شعر ما سایه افکنده و برهمین اساس، شعر معاصر در خطاب به کوهها، آثار تاریخی، نامهای مختلف جغرافیایی آفریده شده است. مکتب "حیدربابایا سلام" دارای ارزش ادبی خاصی است و نمی توان از روی آن به سادگی گذشت. بعد از آن بود که کوه سهند، ائل داغی، ائینالی داغی و ارک قالاسی و …آفریده شدند. در هر شهری یادگارهای تاریخی مورد خطاب شاعران شهر واقع شد. حتی در روستاها، تپه ای، چشمه ای، حتی جویباری مورد خطاب شاعر قرار گرفت تا درد جامعه را در خطاب بدو بازگو نمایند. سخن شاعران با طبیعت به مکتبی تبدیل شد و سمبلی برای گفتن رازهای درون سینه ی شاعرام و به عبارت صحیح تر: درد دل مردم آذربایجان. گاهی هم درد دل شخصی شاعر گفته شده است، اما متاثر از همین مکتب است.
"ايئنالي داغي”، شاهد تاریخی حوادثی بوده است که در طول تاریخ بر سر تبریزِ سربلند آمده است. این کوه سینه ای مالامال از رازهای سر به مُهری است که تنها با محرمان خود در میان می گذارد و این بار محرم او کسی نیست جز حلاج اوغلو.1 ائینالی سر به فلک کشیده و سربلند، آنچه از تاریخ تبریز در سینه دارد چون آیینه ای درخشان بیان می کند و امروز سمبل این شهر – تبریز شده است. در سینه دردها، غمها، آتشها، زبانه های شلعه کش، رازها و اسراری دارد که با شاعر در میان می نهد. از همین دردها و غمهاست که سینهای آتشین فام دارد، و لاله های سرخش، خون شهیدانش را مکیده اند. و چه زیباست وقتی شاعری این چنین با کوه به سخن می نشیند:
ياشاييرسان ائل ايله بيرگه، ائل ايله گؤرونورسن
باخاراق تبريزه باغ- باغ آچيليرسان، سئوينيرسن.
شانلي تاريخيني گؤزدن كئچرركن اؤيونورسن.
با به زبان آوردن کوه ائینالی که هماره ناظر بر حوادث شهر بزرگ و قهرمان پرور تبریز، مورد خطاب شاعر میگردد تا دردهای مردمانش را بر زبان آورد. از زخمهای تنش بگوید و مردم را از دردهای خود آگاهی بخشد. آنان را با هویت و هستی خویش آشنا کند. حلاج اوغلو با این شعر خود میخواهد شاعران معاصر را از هرگونه بدبینی باز داشته و با چشمانی امیدوار و خوش بینی به آیندهای درخشان نگاه کنند و دل به آینده بسپارند چرا که آینده از آنِ آنان است. آنان باید که مرواریدهای زیبای امید و عشق را در دل مردم بکارند:
گلهجكلر اوفوقون سئير ائله ين شاعير، او قارتال
قوي نسيللرله پر آچسين،
ال اوجا زيروهيه چاتسين
ابديتله ياناشسين؛
خياليندان اؤلومو- ايتگيني آتسين،
باخاراق ائل- اوبايا تاريخي آنسين
داها حاقلي اولاراق سؤنمهيي دانسين؛
داغا دؤندوكده صلابتله دايانسين
بولود اولدوقدا بوتون ميرواري تؤكسون،
هاوالانسين.
البته، ائینالی داغی تنها شعر حلاج اوغلو نیست؛ بلکه اشعار بسیاری دارد که در همه ی آنها، همواره دفاع از مردم، ملتخواهی و انساندوستی، عشق به وطن و دغدغه های بشری در تموج است. از دیگر اشعار او میتوان "اودلار يوردو”، "قاچاق نبي”، "شانلي تبريز” و سایره را نام برد که ترنم عشق و انسان دوستی در صدر معانی این اشعار است.
با عرض تسلیت به خانواده ی آن مرحوم و جامعهی علمی کشورمان. روحش شاد، راهش پر رهرو باد!
متن سخنرانی در مراسم بزرگداشت دکتر ترابی
منابع:
1 جامعه شناسی و حیات اجتماعی انسان، تبریز 1341.
2 ضرورت تاریخی و نقش شخصیت در تاریخ، تبریز، 1348.
3 بیو اورگانیک، آنترو پورسیال، داروبنیسم اجتماعی و مالتوزیانیسم دموکراتیک از نظر جامعه شناسی، تبریز – 1350.
4 شعر نو، هنری در پیوند با تکامل اجتماع، تبریز، 1368.
5 جامعهشناسی ادبیات فارسی، تبریز، فروغ آزادی، 1362.
6 حلاج اوغلو، ائینالي – ائل داغي، تبريز، ۱۳۷۲ ، ص ۲۰ .
7 دوكتور علي اكبر ترابي (حلاج اوغلو)، ايئنالي، ائل داغي، تبريز، ۱۳۷۲، مقدمه دوكتور زهتابي، ص ۲۰٫
قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 274 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 5:58