م. کریمی
متن سخنرانی
15/10/1400
ابوریحان بیرونی ریاضیدان، ستاره شناس، تاریخ نگار، گاه نگار، طبیعیدان و دانشمند بزرگی که در سدهی چهارم و پنجم هجری می زیست و به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان جهان شناخته می شود. او به زبانهای مختلف زمان خود از جمله: عربی، فارسی، ترکی، سریانی، یونانی، سانسکریت، عبری و غیره آشنایی و تسلط داشت. ابوریحان در بسیاری از علوم دارای درجهی بالایی از علم بوده و اختراعات، اکتشافات و تالیفات پر مایهای داشته است. ابوریجان هیچ چیزی را بدون چون و چرا نمی پذیرفت. وی عاشق و دلباختهی تحقیق و کشف مجهولات بود و تن به آزمایشهای حتی خطرناک هم میداد. همو بود که لحظهی مرگ نیز از آموختن علم دست برنداشت. این مثل معروف از اوست: آیا چیزی را دانسته از دنیا برویم بهتر از آن نیست که جاهل باشیم؟ این روایت را ابوالحسن علی ابن عیسی ولوالجی فقیه کرده است.
ابوریحان اکتشافات و اختراعات بزرگی در زمینه های مختلف علم به سرانجام رسانده که هنوز در تاریخ علم از تاثیر فوق العادهای برخوردارند. او دانشمندی است که متعلق به کل بشریت است و نقش وی در توسعهی علم در دوران بعد از خود نیز انکار ناپذیر است. اما برخی او را محدود به ملت مشخصی قلمداد می کنند که خود او از این امر انزجار داشته است.
غضنفر تبریزی که یکی از مریدان و علاقه مندان ابوریحان بود، تاریخ تولد وی را ۳ ذیحجه ۳۶۲ قمری، در حومه کاث، پایتخت امارت آل آفریغ در خوارزم گزارش کرده است. بیرونی در سال ۴۲۷ سن خود را ۶۵ سال نوشته است. بنابراین سخن غضنفر تبریزی صحیح می نماید. او ۲۵ سال اول زندگی را در شهر خود گذرانده و به یادگیری علومی چون فقه و الهیات اسلامی، زبان عربی، ریاضیات، نجوم، طب و غیره پرداخت. در این مدت از تعالیم دانشمندان بزرگ زمان بهرهمند شد و برخی از آثار اولیهاش را در همین زمان تألیف کرد. او در این دوره از زندگیاش با بسیاری از دانشمندان مکاتبه و تبادل نظر داشت که برخی از این مکاتبات در رابطه با مسائل علمی و فلسفی مانند نظرات ارسطو و غیره باقی ماندهاست.
در دورهی زندگی او در خوارزم، علوم مختلف مانند فقه، کلام، صرف و نحو، جغرافیا، ریاضیات، نجوم، طبابت و غیره را آموخت. بیشترین شهرت او به عنوان منجّم دربار غزنویان است. در همین زمان، سامانیان در خراسان، آل زیار در مازندران، صفاریان در سیستان و آل بویه نیز تا بغداد حکومت میکردند که غزنویان تمام این حکومتهای کوچک و ملوک الطوایفی را از بین برد و یک حکومت مرکزی قوی و پایدار بنیان نهاد و آنگاه بیرونی در دربار غزنویان با خیال راحت به تحقیقات علمی ادامه داد و لحظهای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. ابوریحان از سال 408 الی آخر عمر در دربار غزنویان بوده، سلطنت سه پادشاه از غزنویان را دیده و آثار خود را به آنان تقدیم کرده است.
تاریخ گنجینهای گرانبهاست و دزدان زیادی هم دارد. ملتی که تاریخ خود را حفظ نکند این گنجینه را از او خواهند دزدید. البته دزدان، تنها گنجینههای مادی را نمیدزدند بلکه گنجینه های معنوی نیز دزدان بیشتری دارد. زیرا آلت جهانخواران اینست که فرهنگ ملتی را بدزدند، خوار کنند و آنگاه می توانند فرهنگی عاریتی بدو بفروشند و یا برای او فرهنگ بسازند. همهگونه رفتاری با فرهنگ و تاریخ ما کردهاند.
فرهنگ مردم آذربایجان نیز گنجینه ای گرانبهاست که از صد و اندی سال پیش با روی کار آمدن رضاشاه توسط انگلیس، این کان معرفت را تخلیه کرده و خام فروخته اند و معنویات ما را مفت از چنگمان در آورده اند. امروز چشم میگشاییم و می بینیم که هزار سال پیش ابوریحان بیرونی با چه عشقی به زبان ترکی می نگریسته است، یا علاّمه زمخشری عارفانههایش را به ترکی میسرود و زبان ترکی را بعد از عربی بهترین وسیله ی ابراز عشق و اندیشه می دانست. خواجه احمد فقیه تبریزی ترکی را برتر می شمرد و برای بیان اندیشه و احساسات زیبا و توانا قلمداد می کرد و صدها عالم دیگر از اینگونه حسیات و اندیشه ها داشته اند.
150 سال است که چهره ی درخشان عالم بزرگ جهان - ابوریحان بیرونی توجه محققان بیشماری را در شرق و غرب بخود معطوف داشته و تا امروز صدها کتاب و هزاران مقاله در باب زندگی و آثار او به زبانهای مختلف به نگارش درآمده است. دانشمندان بزرگی به تفحص و تحلیل آثار او پرداخته اند. از میان ادیبان ترک پروفسور زکی ولیدی طوغان بدین امر مبادرت کرده است و اگر او نبود بسا از دسترفته قلمداد می شد. در این سالها کتابشناسی آثار او شکل گرفته و فهرست توصیفی آثارش نوشته شده است. در دهه های گذشته هزاره ی ابوریحان در ازبکستان، هندوستان، افغانستان و ایران نیز جشن گرفته شده است. متاسفانه برخی از ادبای وطنی سعی داشته و دارند هر دانشمندی را ایرانی (البته منظورشان فارسی است) و حتما شیعه بدانند و شیعه را نیز مذهب ایرانیان بدون ماهیت آسمانی اش، ساخته و پرداخته ی سنت ساسانی قلمداد کنند! ابوریحان بیرونی نیز اسیر قلم آنان شده است.
تجربه های این اندیشمند موجب شد وی به جایگاه بالایی نزد مامون خوارزمشاهی امیر منطقه خوارزم دست یابد و پس از آن نیز شمس المعالی قابوس بن وشمگیر امیر ولایت جرجان مقام وزارت را به او پیشنهاد كند. اما ابوریحانی بیرونی كه به دنبال چنین مقام هایی نبود از پذیرش این خواسته سر باز زد و به فعالیت های علمی خویش ادامه داد. وی با محمود غزنوی در لشگركشی به هند موجب شد دانش اندوزی هر چه بیشتر او در زمینه های گوناگون فراهم شود. در كتاب «تحقیق ماللهند» را درباره اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن نگاشت و به امر ترجمه از زبان سانسكریت به عربی همت گماشت. وی در ادامه افزود: تسلط ابوریحان بیرونی آشنایی با زبان های یونانی و سریانی، عربی و فارسی نیز به او كمك كرد تا از علوم آن روزگار به خوبی بهره بگیرد و هر روز به دانش خویش بیفزاید. وی در تحقیق های علمی بسیار جسورانه و با احتیاط عمل می كرد و حتی علوم دریافتی از دانشمندان پیشین را پس از بررسی دوباره برای تكمیل یافته های خویش به كار می گرفت و اینگونه به خلق نظریه های تازه دست می زد.
ابوریحان بیرونی و خواجه نصیرالدین طوسی از افرادی به شمار می روند كه در نوشته های خویش به مركزیت خورشید و چرخش زمین به دور آن اشاره داشته اند اما به طور رسمی و با قاطعیت به آن نپرداخته اند و امكان دارد این مساله به صورت حدس و گمان مطرح شده باشد
آثار ابوریحان بیرونی
1 ) آثار الباقیه عن القرون الخالیه (اثرهای مانده از قرنهای گذشته)
2 ) استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاَصطرُلاب
3 ) تحقیق ماللهند
4 ) التفهیم لاوایل صناعة التنجیم
5 ) الجماهر فی معرفة الجواهر
6 ) قانون مسعودی
7 ) الصیدنة فی الطب
8 ) رسالات و مقالات زیادی هم نگاشته است مانند:
در باب آثار زکریای رازی / رساله استخراج الاوتار / تحدید نهایات الاماکن / رساله فی استخراج قدرالارض برصد انحطاط الافق عن قلل الجباب و . . .
9 ) کتاب المسامرة فی اخبار الخوارزم
***
آثار الباقیه عن القرون الخالیه (اثرهای مانده از قرنهای گذشته)
ابوریحان در این کتاب مبدأ تاریخها و گاهشماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار دادهاست. از جمله این اقوام - ایرانیها - یونانیها - یهودیها - مسیحیها عربهای زمان جاهلیت و عربهای مسلمان نام برده و درباره اعیاد هر یک به تفصیل سخن گفتهاست. آسمونی : این کتاب را میتوان نوعی تاریخ ادیان دانست. آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی با تصحیح عزیزالله علیزاده منتشر شدهاست.
آثار الباقیه از ارزنده ترین كتاب هایی به شمار می رود كه انواع گاه شماری و تقویم نگاری را از دوره های مادها، ساسانی و ... تا دوره ابوریحان بیرونی شامل می شود و به طور مفصل و مشروح به این موضوع می پردازد.
بیرونی در الآثار الباقیة، چنانکه خود نیز یادآور شده، برای آنکه کتابش ملالآور نباشد، مسائل پراکنده، اما بسیار جالبی را یاد کرده است که بسیاری از آنها به طبیعیات مربوط میشود. وی با برخی مباحث تخصصی آن همچون ستارگان دنبالهدار، شهاب سنگها، شَفَق و فَلَق نوشته است. دیدگاه ابوریحان دربارۀ چیستی کهکشان راه شیری که در التفهیم آمده، از اهمیتی بسزا برخوردار است؛ زیرا در میان طبیعیدانان مسلمان، حتی آنان که کتابی مستقل دربارۀ این علوم نوشتهاند، کمتر کسی به این موضوع پرداخته است. در واقع طبیعیدانان مسلمان که دیدگاه ارسطو و دیگر یونانیان در این باره را معقول نمیدانستند، برای گریز از مخالفت صریح با نظر ارسطو، ترجیح میدادند که اصولاً وارد این مباحث نشوند. اما بیرونی نظریاتی نو در این زمینه مطرح کرده و ابایی از بحث نداشت و به انتقادهای علمی میپرداخت.
تحقیق ماللهند
موضوع این کتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نیز گزارشی از سفر به هند است . در سفری که همراه سلطان محمود به هند داشته این کتاب را نوشته است.
قانون مسعودی
کتابی است در نجوم و تقویم شامل یازده بخش. در این کتاب بخشهایی مربوط به مثلثات کروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات موجود است. قانون مسعودی به مبانی نجوم و هیات قدیم یا گاه شماری طول روز، ماه و سال و به طور كلی تاریخ قمری استخراج تقویم و ... اشاره دارد. این كتاب كه به بحث های دیگری همچون مبانی رویت هلال ماه و محاسبه بین الطلوعین (فاصله زمانی از طلوع فجر و اذان صبح تا طلوع آفتاب) وطلوع شفق و فلق می پردازد، برای حساب كردن اذان صبح و مغرب و خسوف و كسوف نیز كاربرد دارد. بیرونی کتاب "قانون مسعودی" را که یک دایره المعارف است را به نام سلطان مسعود غزنوی کرد، و سلطان مسعود سه بار شتر سکه نقره هدیه برای او فرستاد. البته ابوریحان نپذیرفت و نوشت که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشتهاست، نه برای پول. بعد از سلطان مسعود، شهاب الدین امیر مودود فرزند مسعود نیز مانند پدر با ابوریحان رفتار نمود (همان، ص 55). ایوریحان نیز در دو اثرش از او به نیکی یاد کرده است.
التفهیم لاوایل صناعة التنجیم
این کتاب نیز در نجوم نوشته شدهاست و برای مدت چند قرن متن کتاب درسی برای تعلیم ریاضیات و نجوم بودهاست. «التفهیم لاوائل صناعت التنجیم» یكی از آثار برجسته این دانشمند فرهیخته شناخته می شود این كتاب كه هزار سال علاوه بر شرق در غرب هم تدریس شده است و اكنون نیز در زمینه هایی مانند محاسبه تقویم و استفاده از اسطرلاب كاربرد دارد.
ابوریحان این کتاب را به صورت سوآل – جواب نوشته و در آن مفاهیم مهمی را به زبانی ساده مطرح کرده است. دختری از شاگردان خودش بنام ریحانه بنت الحسین خوارزمی سوآلاتی را پرسیده و ابوریحان بدانها پاسخ داده است.
کتاب با مقدمه ای كاملی آغاز می شود. در فصل نخست این كتاب كه نگارش آن در چند بخش به چشم می خورد به علم هندسه و انواع مسیرها و مدارهای هندسی و نقش آنها در نجوم پرداخته شده و فصل
دوم آن كه به ریاضیات اختصاص دارد، دانش جبر و مقابله را به خوبی توضیح می دهد. بیرونی در فصل سوم به صورت تخصصی به علم نجوم می پردازد و درباره مدل زمین مركزی بحث می كند و خورشید، ماه و پنج سیاره كشف شده آن دوره را به عنوان هفت فلكی به تصویر می كشد كه به دور زمین در گردش هستند. وی ستارگان را كه نه به شكل امروزی بلكه لایه ای فشرده و به صورت بلوری شناخته می شد و آن را فلك هشتم یا ثوابت می نامیدند نیز در تعریف های كیهان شناسی خود جای داده است.
فصل های دیگر این كتاب جامع و ماندگار به توضیح درباره دستگاه اسطرلاب و استفاده آن برای مطالعه و محاسبه كارهای نجومی مانند پیدا كردن ارتفاع و زاویه آفتاب، محل سیاره ها و منطقه البروج و محاسبه كردن ارتفاع كوه ها و پهنای رودخانهها و دیگر موارد طبیعی زمین اختصاص دارد؛ ابزاری كه با استفاده از آن می توان ساعت طلوع و غروب ستاره های ثابت و مدار حركت سیاره ها و خورشید و ماه را به دست آورد.
الجماهر فی معرفة الجواهر
موضوع کتاب معرفی مواد معدنی و مخصوصاً جواهرات مختلف است. ابوریحان در این کتاب فلزات را بررسی کرده و نوشتهاست. وی به شرح فلزها و جواهرها میپردازد و ویژگیهای فیزیکی مانند بو، رنگ، نرمی و سختی حدود ۳۰۰ نوع کانی و مواد دیگر را شرح میدهد و نظریهها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی همچون ارسطو، اسحاق الکندی و دیگران را دربارهی آنها بیان میکند.
الصیدنة فی الطب
این کتاب درباره داروهای گیاهی و خواص و طرز تهیه آنها نوشته شدهاست.
استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاَصطرُلاب
در باب ارائه روشهای مختلف ساخت انواع اسطرلاب است. از این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، قبله و زمان طلوع و غروب آفتاب استفاده میشده و ابزاری در مبحث تاریخ ابزارهای زمان بودهاست که برای کاربردهای دیگر نیز بهکار میرفته.
ترجمههای بیرونی بر اثر سفرهای بسیار به هند به زبانهای هندی و همچنین سانسکریت چیره بود و کتابهای مختلفی را از هندی به عربی ترجمه کرد که عبارتند از: سیدهانتا، الموالید الصغیر، کلبیاره. سیدهانتا کتابی است در باره ی اصول، نظریات و روشهای نجومی باستانی که توسط هندیان باستان مورد استفاده بودند.
این طور به نظر میرسد که این سدهانت دانشی است که خدای خورشید به یکی از اسوراها به نام مایا (سانسکریت) داده است. اسوراها دشمنان دیوها بودند. گمان هندیان بر این بود که آسوراها ساکنان دنیای مردگان هستند.
توجه عمده در این کتاب بر موارد زیر معطوف شدهاست : انواع مختلف زمانها ، طول سال خدایان و شیاطین، روز و شب براهما، زمان سپری شده از لحظه خلقت، چگونگی حرکت سیارات در جهت غرب به شرق و کیفیت رخ دادن انقلابات نجومی.
ابوریحان محمد بن احمد در حومهی (بیرون) شهر کاث، مرکز امارت خوارزم، متولد شد و بدین سبب، او را "بیرونی" لقب دادند (التفهیم، ص 29). برخی نظیر یاقوت حموی از او با نام خوارزمی هم یاد کردهاند. بیرون کلمهای تُرکی است که اصل آن بورون - برون است و این کلمه وارد فارسی نیز شده است. ایراد گرفته اند که اگر بورون تورکی است چرا او را بورونلو ننامیده و بیرونی گفته اند. یعنی یا یای نسبت لقب داده اند. باید ره عرض این دوستان برسانم که اولا: یای نسبتی که در اینجا می بینید فارسی نیست، بلکه فارسی هم آن را از عربی گرفته است. در کتابهای دستور زبان فارسی بدین مسئله پرداخته شده است از جمله آقای خسرو فرشیدورد که یکی از بهترین های دستور زبان فارسی را نوشته است خاطر نشان می کند که پسوند یا در فارسی 20 نوع است و یای نسبت برگرفته از زبان عربی است. دکتر خسرو فرشیدورد (1308 – 1388) یکی از اساتید و مختصص دستور زبان بوده اند. بعد از دکتر معین، او را مطلع ترین اطلاعات در مورد زبان و دستور زبان فارسی دانسته اند.
یای نسبت با قواعد ترکی هم هماهنگ است. امروز تهرانلی را در گفتار ترک زبانان بصورت تهراننی می شنویم. همینطور زمخشرلی را زمخشرری، هورلی را هورری و الی آخر بکار می بریم. یعنی ل به آخرین حرف اسم مورد نظر تبدیل می شود مانند: تهراننی – زمخشرری – هورری – قوتتی – آراتتی – کاسسی و . . . در اینجا می بینید مورخانی که با زبانشناسی آشنایی و تسلط دارند همچون دکتر زهتابی – اسامی را با تشدید می نویسند. چون این بزرگان متوجه یای نسبت و تطابق آن قانون عربی با قواعد ترکی آشنا هستند. البته اضافه کنم که در مواردی با توجه به حروف آخر اسامی همیشه تنها اینطور نیست بلکه قواعد دیگری هم هست که لازم است در کلاسهای مخصوص گرامر و دستور زبان ترکی بدان پرداخت. اما اصل عرایضم اینست که برخی از هموطنان ما دگم می اندیشند. آقای دکتر "صدرالاشرافی" کتاب بسیار مفید – علمی و دارند با عنوان: کثرت قومی و هویت ملی ایرانیان – چاپ تهران – انتشارات اندیشه نو، سال 1376. در این کتاب دگم را تعریف کرده و دگم اندیشی را نیز به بررسی نشسته اند. ایشان می نویسند: "دگم: به باورها و مفاهیمی گفته میشود که معتقدین به آنها، معنی تحلیلی و دقیق آن مفاهیم را نمیشناسند، ولی حاضر به چرا و چون و چند دربارۀ آن نبوده و در نتیجه بر خلاف مفاهیم علمی، معتقدین دگم ها حاضر و قادر به تغییر یا تکمیل ایدههای ثابت مذهبی یا سیاسی خود نیستند. آنان یا در ایمان خود پابرجاتر شده اسیر تعصبات میگردند یا به کلّی بیاعتقاد شده و به پوچی و نیهیلسیم میگرایند." (کثرت قومی و هوّیت ملّی ایرانیان ، 1386، ص14)
متاسفانه هموطنان فارسگرای ما باورهای غلطی که استاد ازلشان فرموده قبول دارند و هیچگاه دوست ندارند مسایل علمی و یافته های علمی جدید را بپدذیرنرو لذا همواره در جا می زنند هیچ، بلکه روی آموخته های قبلی هم اصرار دارند و از یافته های جدید تنفر دارند. همواره سعی دارند علم را با اعتقادات منجمد بیالایند و راضی به تغییر باورهای قدیمی ندارند. همین است که هنوز هم گفته های کسروی در حد قرآن برای اینان باورپذیر شده، توجهی به یافته های بعدی ندارند و تمام هم و غم خود را صرف تبلیغ اندیشه های وامانده ی سده های پیشین می کنند و هنوز کوروش، شاهنامه و گفته های رهبران کج اندیش را ایمان خود قرار داده اند.
بیرونی خود با آل آفریغ – سلسله امرای خوارزم نسبت خانوادگی داشتهاست. بیرونی این واقعه را "نزاع بین دو امیر بزرگ خوارزم" یاد کردهاست. بیرونی با سامانیان نیز رابطهی خوبی داشت و در دربار امیر منصور ثانی (387 – 389) رفته است. به دربار امیر قابوس ابن وشمگیر از آل زیار رفت. اما امرای آل بویه از او حمایت نکردند. در همین زمان، بیرونی کوشید قطر زمین را اندازه بگیرد و اختلاف نظر موجود بین دانشمندان را از میان بردارد. اما قابوس، حامی او، در میانه راه علاقهی خود به این موضوع را از دست داد و نتیجتاً بیرونی نتوانست کار را به سرانجام برساند. بنابراین تلاش کرد از حمایت امیر دیگری برخوردار شود. و در نهایت در دربار غزنوی احترام دید و هزینه های تحقیقاتش پرداخت می شد و پاداشهای بزرگی هم به او می دادند اما هرگز هیچ پاداشی را نپدیرفت. بیرونی خدمات سیاسی هم نکرد و بیش از هر چیزی علاقه مند علم بود.
بیرونی دو خسوف به تاریخ ۱۴ ربیعالثانی و ۱۳ شوال ۳۹۳ را در گرگان و خسوف ۱۴ رمضان ۳۹۴ را در گرگانج رصد کرد؛ و کتابی در این باره نوشت . بین سالهای۴۱۰ تا ۴۱۲ مشغول یک سلسله رصدهای مختلف در غزنه بود. آخرین کار او، رصد تابستانی ۴۱۲ بود. سپس به همراه سلطان محمود غزنوی در لشکرکشی به هند راهی هند شد. این سفر یکی از چند سفر او به هند به همراه سلطان محمود بود. او از هر فرصتی برای کشف ناگشوده های علمی استفاده می کردو سفر به هنود فرصت مناسبی بود تا هم هندوان را بشناسد و با عالمان آن دیار آشنا گردد و علوم و یافته ها و شیوه های علمی آنان را بیاموزد و در عین حال یافته های خود را به نسلهای بعدی منتقل نمادی. خدمات او از این بابت به عالم بشریت قابل تقدیر است. این سفرها سبب علاقهاش به فرهنگ هند شد. بیرونی آنجا به عالمان هند، علوم یونانی آموخت و در عوض تعلیم سانسکریت و علوم هندی را از آنان یاد گرفت. یادگیری سانسکریت به او امکان میداد که به صورت مستقیم آثار هندوان را مطالعه کند و با عالمان آن دیار رابطه برقرار سازد.
وی معاشرت و مجالست با علما و بحثهای علمی را بسیار دوست میداشت. او با اکثر علمای زمان خود ملاقات کرده که همگی نیز به عمق دانش وی اعتراف کردهاند. او هرچند که فیلسوف نبود اما بقدر کافی اطلاعات و تفکرات فلسفی داشته است و با ابن سینا نیز به مباحثهی فلسفی پرداخته است و باهم اختلاف هم داشتهاند. اندیشههای بیرونی بیشتر علمی و بر اساس تحقیقات و آزمایشها بوده است اما ابنسینا ایدهآلیستی برخورد میکرده است.
او، بعد از حداقل ۷ سال تحقیق کتاب "تحدید نهایات الاماکن" را تکمیل کرد. در هند بود که شیوهی ابتکاری برای اندازهگیری قطر زمین با استفاده از اسطرلاب را به صورت عملی آزمود. احتمالاً مقالهی "فی استخراج قدر الارض برصد انحطاط الافق عن قلل الجبال" را نیز در همین زمان نوشتهاست. او کار نوشتن "رساله استخراج الاوتار" را نیز در ۴۱۸ به پایان برده است. با خواهش ریحانه بنت حسین خوارزمی کتاب "التفهیم لاوائل صناعة التنجیم" را در ۴۲۰ نوشت. وقتی سلطان محمود غزنوی درگذشت و سلطان مسعود بر تخت نشست، شرایط بیرونی بسیار بهتر شد و سلطان جدید حمایت بیشتری از او نشان داد. نتیجتاً بیرونی قانون مسعودی را که دایره المعارف مهمی است به نام سلطان مسعود تألیف کرد. این کتاب در نجوم و تقویم است. در این کتاب بخشهایی مربوط به مثلثات کروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات موجود است.
او در سال ۴۲۷ رسالهای درباره آثار زکریای رازی نوشت که در پایان آن، فهرست آثار خود را نیز ثبت کرده و تعداد کتابهای خود را 137 جلد دانسته است. این کتاب نیز در زمان خود بدلیل موقعیت زکریای رازی بسیار مهم بوده است و امروز هم برای شناخت رازی ارزشمند است.
همچنین بیرونی بعد از ۴۰ سال جستجو، موفق به یافتن جُنگی از آثار مانویت شد و این اثر در دید و جهان بینی وی بی تاثیر نبود. از این طریق با دنیای ترکان و افکار اجداد خویش نیز آشناتر شد.
اما کتاب "الصیدنه فی الطب" که درباره داروهای گیاهی و خواص و طرز تهیه آنها نوشته شدهاست یکی از مهمترین کتابهای او، بلکه آخرین اثر او نیز هست. بیرونی مانند یک محقق امروزی، در مورد هر آزمایش به چند نکته توجه میکند: نخست آنکه هنگام مقایسۀ خاصیتی ویژه از دو ماده، میکوشد که سایر شرایط برای آنها یکسان باشد. مثلاً برای بررسی تأثیر دمای اولیۀ آب در سرعت انجماد آن، دو ظرف یک شکل و یک اندازه با مقداری برابر از یک نوع آب برمیگزیند و این دو را در هوای سرد نزدیک هم قرار میدهد تا همۀ شرایط بجز دمای اولیۀ دو ظرف یکسان باشد. و دیگر آنکه در همۀ این آزمایشها به تکرار آن در حالات مختلف تأکید میکند تا مطمئن شود که نتایج حاصل از فرایندی اتفاقی نیست و سرانجام آنکه از پذیرفتن مطالبی که آزمودن آنها در شرایط عادی دشوار و گاه ناممکن است، خودداری میکند
نگارش چند اثر نسبتاً مفصل دربارۀ احکام نجوم و شاخههای مختلف آن توسط بیرونی، برخی از پژوهشگران، به ویژه زاخاو را به این باور رسانده که بیرونی از معتقدان به احکام نجوم بوده است. اما بیرونی در آثار خود بارها تأکید کرده که به پیشگویی و نیز سایر علوم غریبه اعتقاد نداشته، بلکه صرفاً توجه وی به پژوهش علمی بوده است. بیرونی در کتاب التفهیم که با هدف آموزش احکام نجوم و مقدمات آن (مانند حساب، هندسه، هیئت و کاربرد اسطرلاب) نوشته شده، بارها بر بیاعتقادی خود به احکام نجوم تأکید کرده است.
بیرونی در آثار خود، پیوسته بر اثبات قضایا و مسائل ریاضی به روشهای مختلف و ذکر شباهتها و تفاوتهای میان روشهای مختلف تأکید میکند. او بارها از نظریات دانشمندان پیشین انتقاد میکرد. وی به دلیل شیفتگی به رهیافتهای عینی، حقیقت را تنها در گفتهها و نوشتهها نمیجست بلکه به آزمودن و مشاهدۀ مستقیم پدیدههای طبیعی بسیار علاقهمند بود.
علاوه بر تالیف کتب، میتوان کارهای برجسته یا اختراعات و اکتشافات بیرونی را به شرح زیر جمعبندی کرد:
استخراج جیب یک درجه
قاعده تسطیح کرهی زمین و ترسیم نقشههای جغرافیایی
بررسی چاه آرتزین
ترازوی ابوریحان – برای تعیین وزن مخصوص اجسام
قواعدی چند برای نجوم
محاسبهی مساحت، محیط و قطر کرهی زمین
قاعده برای یافتن سمت قبله
تعیین طول و عرض جغرافیایی شهرها
حرکت زمین
رصد میل کلی و میل اعظم
حرکتهای مختلف شمس
خاصیت فیزیکی الماس و دیگر مواد
جزر و مد رودخانهها
خلاء
زنبور عسل
خسوف و کسوف
اختراع و ساخت آلات رصد: حلقهی یمینی / حلقهی شاهی و . . .
اینک به بررسی کوتاهی که عالمان هموطن ما در مورد این دانشمند بزرگ ایجاد شبهاتی را جایز دانستهاند میپردازم.
ادیبان فارس ادعا دارند ابوریحان میانهی خوشی با سلاطین غزنوی نداشته است و نوشتهاند ابوریحان به سبب احکام نجومی مورد خشم سلطان محمود واقع شد و به حبس افتاد(؟!) (جلال همایی، التفهیم، ص 53). این نوشته صرفا داستانپردازی است تا سلاطین غزنوی را بد جلوه دهند. در حالی که میدانیم سلطان محمود و سلطان مسعود هدایای گرانبهایی بدو دادهاند. سلطان مسعود به پاداش کتاب "قانون مسعودی" فیلوارهای برای ابوریحان فرستاد، اما او به عذر اینکه نگاهداری مال او را از کارهای علمی باز میدارد عدم نیاز خود را مطرح کرد. این نوشته را خود آقای همایی مینویسند و سپس آنرا دلیلی بر مخالفت ابوریحان با غزنویان میداند!؟ این یعنی ریاکاری.
بیرونی به سلطان محمود نزدیکی داشت و در دربار سلطان محمود دیدارهای علمی – سیاسی با سفیران کشورهای مختلف نیز داشته است. یکی از دیدارهای علمی – سیاسی بیرونی، در ۴۱۵ هجری قمری اتفاق افتاد. بیرونی در غزنه با سفیران خان ترکانِ ولگا (بلغارها) دیدار کرد و ابوریحان نیز حضور داشت. آنان به سلطان محمود میگفتند که در شمال (نواحی قطب) خورشید روزهای پی در پی غروب نمیکند. سلطان محمود این حرف را طبق اعتقادات مذهبی کفرآمیز میدانست. اما بیرونی به او توضیح داد که سفیر درست میگوید و این امر طبیعی است. و برای ارضاء سلطان به شرح مسایل جغرافیایی کرهی زمین میپردازد و سلطان میپذیرد. لذا میبینیم سلطان محمود اعتماد کامل به بیرونی داشته است و سخنان منطقی و علمی را میپذیرفته است و هیچ دشمنی بین سلطان و ابوریحان وجود نداشته است. سلطان محمود با هیئتهایی که از چین و ترکان اویغور به دربار محمود می آمدند ابوریحان حضور داشت و با آنان دیدار میکرد. این دیدارها نشان میدهد که ابوریحان زبان ترکان اویغور را میدانست و به عنوان مترجم و آگاه به مسائل حضور او ضروری دانسته میشد و سلطان به او اعتماد میکرد.
سلطان محمود پادشاهی بود که علاقه به علوم داشته و عالمان را گرامی میداشت. او زبان عربی و فارسی را نیز در حد بسیار عالی یاد گرفته بود. در بارهی دانش سلطان محمود: احمد بن حسن میمندی وزیر سلطان محمود غزنوی به سواد و علم سلطان اعتراف میکند. ابوریحان در زمان او و سلطان مسعود در رفاه زیست و از صلهها و انعامهای آنان برخوردار گردید. بیرونی حلقهی یمنی را به نام سلطان محمود ساخت؛ چرا که او ارزش این کارها را میدانست. (سید حسن نصر، ص 56) .
بیرونی در جریان لشکرکشیهای محمود غزنوی به هند امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و درباره اوضاع هند پژوهش کند.
اما زبان فارسی در آثار ابوریحان چه جایگاهی دارد؟ استاد همایی مینویسد زبان فارسی زبان ملی ابوریحان است(؟!). این گفته ادعایی بیش نیست. زیرا مشاهده میشود که برخورد بیرونی با زبان فارسی کاملا منفی است و آن را برای ایجاد آثار علمی – ادبی مناسب نمیداند. اگر او فارس بود اولا فارسی را میدانست و نیازی به آموختن نداشت در ثانی از آن چنین بد نمیگفت. چگونه زبان مادری و ملی اوست که برای آموختن آن سالها وقت صرف کرده است! آنگاه مگر زبان ملی در آن دوره معنی داشته است؟ این آقایان میگویند بیرونی التفهیم را نخست به فارسی نوشته و بعد به عربی ترجمه کرده است! البته ادعاهای جالبتری هم گفتهاند که صرف نظر میکنیم. اینها ادعاهای بیسند و اصولا تبلیغی رژیم پهلوی است و نه چیز دیگر.
میدانیم خوارزمشاهیان در خوارزم حکومت میکردند که ترکزبان بودند. اینان خوارزمشاهیانِ مأمونی بودند و ابوریحان در کنار آنان. حالا چگونه زبان خوارزم فارسی بوده ادعایی است که از دست همه برنمیآید! گفتههای جلال الدین همایی در این مورد نشانگر بینش نژادپرستانهی اوست که از نژاد اصیل ایرانی (منظور فارسی است و نه ایرانی) سخن میگوید! بیرونی فارسی نمیدانست و مدتها وقت صرف کرد و فارسی آموخت؛ ولی اینان اصرار دارند او را فارس بنامند!؟ او خود بارها بدین مساله اشاره کرده است که در سطور بعدی از زبان خود بیرونی خواهیم خواند. بیرونی به زبان و زادگاه خود علاقهای وافر نشان میدهد. دربارهی تاریخ زادگاه خود، کتاب "المسامرة فی أخبار خوارزم" را، از منبعی بنام تاریخِ آل سبکتگین، استفاده کرد. بیرونی هفت سال به عنوان ندیم و رایزن و گاهی برای اجرای مأموریتهای سیاسیِ حسّاس، در خدمت خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون (۳۹۹ ـ ۴۰۷) بود. او حتی در مورد جنگ دو طایفهی ترکزبان برای کسب سلطنت، آنان را مذمت میکند و بعنوان جنگ دو هموطن و همزبان تقبیح میکند. از دیگر سو، بیرونی هرگز به محدودۀ آلبویه قدم نگذاشت و نیمۀ دوم عمر خویش را که دوران بهرهوری علمی او بود، در دربار سلاطین غزنوی گذراند. ناگفته پیداست که چنین موقعیتی بر سیر تکاملی نظریان علمی بیرونی به عنوان برجستهترین دانشمند چنین درباری، تاثیر بگذارد.
بیرونی از مراسم جشن سدهی ایرانیان (منظور فارسهاست) که آتشبازی با طیور و وحوش است سخت برمیآشوبد و چنین نفرین میکند: "انتقم الله من کل متلذذ بایلام غیره من الخاسین غیرالمضرین" (التفهیم، ص 70). ابوریحان سرسختانه با خرافات مبارزه میکند و با هر نژاد و کسی که خلاف عقل ببیند میستیزد. او آنچه را که کرامت و خارقه مینامیدند به تبیین علمی آن میپرداخت و خرافهها را کنار میزد. علت طبیعی بسیاری از حوادث و اتفاقات طبیعی را که مردم معجزه تلقی میکردند مییافت. و هیچگونه کرامت و اعجازی را نمیپذیرفت (کتاب الجماهیر). بیرونی با آنکه بارها در دو کتاب الآثار الباقیة و ماللهند آن دسته از روایات را که با عقل سلیم و اصول روشن علمی سازگار نباشد، به یک سو مینهد. از جمله همین رسومات پارسیان در جشن سده است که با تندی تمام با آن برخورد میکند.
ابوریحان بیرونی زبان خوارزمی که زبان خویش میشمارد و بسیار دوست دارد. او در کتاب "الصیدنه" مینویسد: "چنانکه علمی به زبان خوارزمی که مطلوب من است جاودانه شود، بیهمتا خواهد بود". این عالیترین تعریفی است که از زبان مادری خود به عمل میآورد. (الصیدنه، ص 165) و این زبان ترکی است. چرا که خوارزمشاهیانِ مأمونی ترکزبان بودند، همچنین در ترکزبان بودن غزنویان نیز شکی نیست و او 50 سال در دربار این دو سلسله بوده است. ضمنا هیچگاه از آموختن زبان ترکی سخن نگفته و وقتی را صرف آن نکرده است و خود را تازه وارد در زبان ترکی ندانسته است؛ در حالیکه برای زبان فارسی از همین عبارات استفاده کرده است (الصیدنه، صص 165 – 172).
او در ادامه مینویسد: "پس به زبانهای عربی و فارسی پرداختم، در هریک از آنها تازهواردم (الصیدنه، ص 168)، به زحمت آنها را آموختم، اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوشتر از ستایش به زبان فارسی است، درستی سخنانم را کسی در مییابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند، همین که زرق و برقش ناپدید شد معنایش در سایه قرار میگیرد، سیمایش تار میشود واستفاده از آن از میان میرود زیرا این گویش فقط برای داستانهای خسروانی و قصههای شب مناسب است". (الصیدنه، ص 170 - 171)
البته فراموش نکنیم که ابوریحان زبان عربی را زبانی توانمند، علمی و برای نگارش آثار علمی مفید و لازم می شمارد.. جلالالدین همایی نیز در مقدمه التفهیم اعتراف میکند بیرونی زبان عربی را برای تالیف کتب علمی و بیان مسائل علمی برمیگزیند و در این جهت آن را بر فارسی ترجیح میدهد (ص 67). از خطوط متداول زمان نیز تنها خط سریانی و یونانی را میپسندید (ص 67).
بیرونی عربی را که زبان علمی جهان اسلام بود، برای نگارش بیشتر آثار خود بر فارسی ترجیح داد و در مقدمهی کتاب الصیدنة، به استعمال فارسی برای نگارش آثار علمی سخت تاخته است. بیرونی در ارتباط با زبان عربی و دین اسلام و معترضان به آن در کتاب خود الصیدنه فیالطب مینویسد: "یک یونانی به ولایت ما گذر کرد و من پیش او میرفتم و نامهای میوهها، تخمها، گیاهها و دانهها را به زبان یونانی میپرسیدم و مینوشتم؛ ولی خط عربی آفت بزرگی دارد و آن همانندی واجها به همدیگر و ضرورت تمایز با نقطه و اعراب و علامات است که اگر آنها را ننویسند، معنی مبهم میشود. اگر این آفت نبود، کتابهای ترجمه شده به عربی از قبیل دیسقوریدس و جالینوس و غیره کافی بود؛ ولی اکنون اعتمادی بر آنها نیست" (الصیدنه، ص 170 و 171).
این مساله در بارهی زبان ترکی با خط عربی کاملا قابل درک است و خط غربی توان نگارش برای زبان ترکی را ندارد و چه بسا، این نقص را در رابطه با زبان مادری خود درک کرده است.
برای اثبات این امر که زبان مردم خوارزم ترکی بوده است کافیست به آثار علامه زمخشری توجه کنیم:
زمخشری در سال 467 بدنیا آمده و در 531 فوت کرده است. اما ابوریحان بیرونی متولد 362 و فوتش بسال 442 قمری بوده است. بعبارت دیگر ابوریحان در 442 فوت کرده و در 467 علامه زمخشری بدنیا آمده است. یعنی 25 سال بعد از فوت ابوریحان علامه زمخشری بدنیا آمده است. مسلم است که هر دو اهل یک شهر یا یم ولایتند. عرض 25 سال هم زبان هیچ دیاری تغییر نمی کند. اما علامه زمخشری به سه زبان شعر و کتاب نوشته است. از زمخشری علاوه بر یک دیوان بزرگ بزبان تورکی، کتاب بزرگ مقدمه الادب را هم داریم که در طول هزار سال گذشته کتاب درسی مکتب خانه ها بوده است. زمخشری در دیگر کتابهایش نیز از زبان ترکی سخن رانده و اصطلاعات، ضرب المثلها و عبارات زیبای ترکی را آورده است که انشاء الله در اتاقهای بعدی راجع بدانها سحن خواهیم گفن. دیوان ترکی علامه زمخشری بسیار حجیم است. اینطور نیست که بگوییم چند بیتی به ترکی سروده است. برای نمونه چند بیتی از دیوان بزرگ تورکی ایشان می خوانم. دقت بفرمایید که با زبان امروزین مردم آذربایجان بسیار نزدیک است:
سن ارجلیک بیلن کؤنگولون پاکلا
گناه گپنگیندن اؤزونگو ساپلا
یوخسا گناه گپنگینه بولاشیب
کان عذاب چکرسنگ درده اولاشیب
سن سایه تاپمازسن گناه چؤلونده
اودلارا کؤیَرسن محشر گونونده
گناهین چؤلوندن توبه بیرلن چیق
توبهدن دانماسین یوللارین آچیق
نفس ایرمزدن طاعت آزلیغی
نفس دورور یا بوزاقلار آزلیغی
تقوالیقدان یاخشی خُلق یوقدور ای جان
بزقلیق دان خیر یوقدور ای انسان
یاخشی زادلاردان قالدی تقوالیق
یاخشی اخلاقلاردا بولونمز رسوالیق...
زمخشری رو به خداوندگار کرده و طلب زیارت خانه خدا را بر زبان می آورد و با این زبان چنین بیان می کند:
منه مکّه، جلگه سنه ای تنگریم
یئتیرگیل کان گلیب قیلیبان تعظیم
تنگریم سنسن بیزه یاخشیلیق وئرهگم
قونشونام قونشولرینه ائیلهگیل کرم
و یا:
وصفین ائدیبن اؤز بنده نه برو بار
امیددن محروم ائیلهمه زینهار
شاعر، نه تنها برای خویشتن، بلکه کمک خدا را برای همه انسانها طلب می کند و می گوید:
سنی دئییب یولا چیخان بندهنه سن ده
مقصدینه یئتیر، شاد بولسون بنده
سن اونون بوینوندا دولان دونی
چؤزمگه قووت وئر اینجلسین گونی
عالم روی بسوی خدا کرده و شادکامی مردمان را خواستار است و از خدا برای همگان شادی می طلبد:
ای تنگریم قویما حسرت دردینده
اورکلری شاد ائیلهگیل هر دمده
در دیوان ترکی زمخشری موضوعات مهمی به میان آمده است از آن جمله او خود را اهل خراسان میشمارد و به تعریف سرزمین مادری خویش زبان می گشاید و عدالت را در وطن خویش می بیند و چنین بیان میکند:
عدالتین مکانیدیر خراسان
عدالت ایزلری بوردا گؤر انسان
خوارزم را جزوی از خراسان میشناسد و اشاره ها دارد به خوارزم:
ای تنگرین بختی یارلیق شعلهسین ساچغیل
رحمت ائت خوارزمین بختینی آچغیل.
زمخشری، عالمی انساندوست، خیرخواه و یک فقیه و دانشمند الهی است. به همین دلیل هم زبان به نصیحت مردم می گشاید و ضمن آنکه از خداوند برای کمک به مردم دعا می کند خودِ مردم را نیز پند و اندرز میدهد و آنان را به راه راست و نزدیکی به پروردگار دعوت می کند:
تانری نین خدمتینه دورسان اگر
اول سانا دونیانی خدمتکار ائدر
البته گاهی در میان مردم سیماهای خطرناکتر از شیطان را نیز مشاهده کرده و به انتقاد از چنین چهره هایی نیز می پردازد. او گاهی حاجیان و روندگان به حج را مورد نقد قرار می دهد:
حاجیلار شیطاندان اولور شیطان
قاچیارلار آجییارلار آرانی خایدان
بنابراین اعتماد داریم که زبان مردم خوارزم در زمان ابوریحان بیرونی صد در صد ترکی بوده است و منظور ابوریحان از زبان خوارزم، همان زبان ترکی است. هرچند که بسیاری از ادیبان فارس تلاش دارند زبان خوارزم را گونه ای فارسی قلمداد کنند و این نظریه را در زمانی مه زبان ترکی ممنوع بوده و دانشمندان آذربایجان حق بیان و دفاع از زبان ترکی را نداشتند آنقدر دروغ گفتند که حتا خودشان هم باورشان شد. اما امر.وز با دسترسی به منابع درجه یک ترکی این دروغها برملا می شود. برگردیم به ابوریحان.
دیوان ترکی دارای 10 باب است و بیشتر در فرم مثنوی است. اما قطعاتی هم دارد که بیشتر غزل خوانده شده است. نسخه ای از این دیوان در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است. مقدمه الادب هم نسخه های به تاریخ های 61 – 661 – 672 و 715 مورد استناد اینجانب بوده که هنوز دولت عثمانی پدید نیامده بود.
ابوریحان از دولت، دین و زبان عربی حمایت میکند و مینویسد: "دین ما و دولت به لحاظ گذشته خود عربی است. آنها توأماناند که بر فراز یکی از آنها نیروی الهی در اهتزاز است و بر فراز دیگری دست آسمانی. بارها طوایف گوناگون از زیردستان (بهویژه گیلانیان و دیلمیان) گرد هم آمدند تا جامهی توحش به دولت بپوشند اما آرزوی آنها برآورده نشد. روزانه پنج بار تا اذان در گوشهایشان به صدا در میآید، صف اندر صف پشت سر امامان به نماز میایستند و قرآن عربی مبین را میخوانند. ریسمان اسلام پاره نشود و دژ آن ویران نگردد".
بیرونی، به تاریخ شهر و موطن خود نیز میپردازد. کتاب المسامرة فی اخبار الخوارزم ابوریحان به سبب جایگاه ویژۀ ابوریحان در دربار فرمانروایان گرگانج از اهمیت و اعتباری بسزا برخوردار است. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود ضمن ستایش بسیار از بیرونی و درستی نوشتههای او، باب خوارزم کتاب خود را به تمامی از روی دستنویس این کتاب که به خط خود بیرونی بوده، نوشته است. (بیهقی، ص 423 و توضیحات سعید نفیسی در خاتمه جلد سوم).
الصیدنه فی الطب کتابی است دربارهی گیاهان دارویی که با تصحیح دکتر عباس زریاب خوی و باقر مظفرزاده نشر یافته است. این اثر بیرونی با کتابهای دیگراه در داروشناسی تفاوت اساسی دارد. در آن به نشانههای خلوص، مرغوبیت و نظایر آنها توجه اساسی شده است؛ وانگهی بیرونی به نام منبع دارویی در زبانها و گویشهای گوناگون اهمیت زیادی میدهد؛ زیرا در نوشتههای پزشکی و دیگر علوم آن زمان، نام داروها به دیگر زبانها آنچنان فراوان بود که همهی پزشکان و داروشناسان اهمیت واقعی آنها را نمیدانستند. این مسئله هنگامی که یک دارو در هر جایی یک نام داشت و یا یک نام را به چیزهای گوناگون داده بودند، این امر باز هم مساله را پیچیدهتر میکرد و اغلب به سوء تفاهمهای جدی میانجامید
بیرونی با درک اهمیت این مسئله، حدود ۴۵۰۰ نام گیاه، حیوان، ماده معدنی و فراوردههای آنها را به زبانهای عربی، یونانی، خوارزمی، ترکی، سریانی، هندی، سغدی، فارسی و . . . گرد آورده و توضیح دادهاست و بدین ترتیب گام جدیدی در راه تنظیم و ترتیب اصطلاحات دارویی زمان خود برداشته است. این نامهای مترادف برای پژوهشگران امروزی نیز اهمیت دارد و تعریف دقیق بسیاری از گیاهان دارویی و دیگر مواد را امکانپذیر میسازد. شایان توجه است که بیرونی در بسیاری از موارد به نامهای محلی داروهایی اشاره میکند که در میان ساکنان نواحی و حتی شهرهای مختلف آسیای میانه، ایران، هندوستان، افغانستان، آذربایجان و غیره رواج داشته است. بر این اساس میتوان از تنوع وسایل درمان تولید شده و کاربردی آن زمان در این سرزمینها آگاه شد. افزون بر آن، بخشی از این نامها برای متخصصان تاریخ و زبانشناسان نیز جالب است.
ستایش دین اسلام و زبان عربی (به عنوان زبان علم) و برتری آن بر زبانهای دیگر برای بیان مضامین علمی، از جمله، بر فارسی که، به عقیده او، «برای (حکایت) اَخبار خُسروان و گفت و گوهای شبانه "الاخبار الکسرویّة و الاسمار اللیلیه" شایسته است؛ در تحقیر زبان فارسی حتی میگوید که «من هجوِ (خود را) به عربی بیش از مدحِ (خود) به فارسی دوست دارم.
عیبی که بیرونی در زبان عربی دیده است نارسایی خطّ آن برای ضبط نامهای داروهاست. او بصراحت مینویسد: "اما نوشتار به زبان عربی را آفتی بزرگ است که همانا تشابه شکلهای حروف همجفت در آن و لزوم تمایز نقطهها و نشانههای تصریف آنها که اگر در نظر گرفته نشود معنای خود را از دست میدهد (الصیدنه، ص 170). بیرونی دو شکایت دیگر هم دارد: یکی از بیدقتی کاتبان در استنساخ و غفلت از مقابلهی نسخهها؛ و دیگری ازکم دقتی مترجمان کتابهای یونانی، که معمولاً آوانگاری یونانی گیاهان بسنده کردهاند، در حالی که بعضی از آنها که در بلاد ما میرویند خود نامی دارند.
بیرونی از سه عیبِ مذکور نتیجه میگیرد که آن ترجمهها در خور اطمینان نیستند و بود و نبودشان یکی است، و اگر این آفتها نبود، ترجمه عربی آثار حکیمان یونانی کفایت میکرد. همین مشکل را ما در نگارش زبان ترکی با الفبای عربی داریم و لذا مجبور به استفاده از علائم مخصوصی هستیم.
شکی نیست که تمام آثار و نوشتههای ابوریحان به زبان عربی است ولی برخی ادعای آثاری به زبان فارسی نیز هستند ولی تاکنون نمونهای ارائه ندادهاند. کار تا جایی پیش رفته است که ادعا میکنند بیرونی التفهیم را ابتدا به فارسی نگاشته و سپس به عربی ترجمه کرده است!؟
الصیدنه برای نخستین بار در سال 1950 که سالگرد 900 مین سالگرد تولد بیرونی در ازبکستان جشن گرفته شد همراه با دیگر آثار بیرونی به زبان ازبکی ترجمه و نشر یافت. البته پیشتر – در سال 1941 زکی ولیدی طوغان برخی آثار بیرونی را با ترجمهی ترکی و همراه با بررسی علمی آنها انجام داده بود. این کتاب در سال 1973 به مناسبت هزارمین سالگرد تولد بیرونی توسط و. ای. کریماوف ازبکستانی به زبان روسی ترجمه گشت که البته تئز دکترای وی بوده و در سال 1971 از آن دفاع کرده است. این کتاب (ترجمه روسی) را باقر مظفرزاده در سال 1383 به فارسی ترجمه کرد. البته در قرن هفتم هجری توسط ابوبکر کاشانی از اهالی فرغانه و در هندوستان به فارسی ترجمه شده بوده است. نسخهی خطی استنساخ شده در سال 678 هجری اضافات غضنفر تبریزی سبب سادگی ترجمه در زمان حاضر گشته است. غضنفر تبریزی این نسخه را از کارهای استاد خود – ابوعبداله محمد ابن ابوبکر تبریزی میداند.
بیرونی از علاقهی خود به جمعآوری مطالب الصیدنه از دورهی نوجوانی اشاره کرده است اما آخرین اثر وی در زندگیش محسوب میشود. او به همراه گردآوری این مطالب به زبانها نیز توجه کرده و تلاش کرده است نام محلی گیاهان را بداند. به همین سبب این اثر از نظر زبانشناسی مهم جلوه میکند.
به نوشتهی مترجم فارسی 9 مورد به زبان ترکی آمده است (مظفرزاده، مقدمه، ص 57) که ما این موارد را بیش از 50 مورد دیدیم. 9 مورد که اظهر من الشمس است. نکتهی جالب اینکه ایش قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 189 تاريخ : شنبه 31 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:50