دؤكتورحسين محمدزاده صديق

ساخت وبلاگ
دؤكتورحسين محمدزاده صديق[1]
ادیبان آذربایجان نیز چون وطنمان و زبان مادریمان همواره مظلوم واقع شده اند. نگاهی هرچند کوتاه به تاریخ معاصر آذربایجان نشانگر این امر است که زبان مادری ما با وجود خدمات هزاران ساله اش به دنیای بشریت و دارا بودن صفحات زرینی از ادب و هنر، امروز از طرف عده ای ضد بشر و شوونیست به انواع تهمتها و توهینها معروض مانده و جلوی روند بالنده و شکوفایی بی نظیر زبان و ادب ترکی را در میهن عزیزمان گرفته می شود. ادیبانی که امروز نسبت به زبان و ادب بومی خویش عشق می ورزند از این جور و ستمها محفوظ نیستند.
دکتر صدیق از جمله نویسندگان خستگی ناپذیر، شاعری متعهد و مترجمی با قلمی برنده است که سالها در برابر ستم شاهنشاهی و شاه غدار پهلوی ایستاد. با وجود زندان و تبعید و انواع دیگری از آزارهای ضد انسانی رژیم ستمشاهی لحظه ای از حقوق حقه ی ملتش غافل نشد و شمشیر قلم را بر زمین ننهاد. با تمام وجود و توانش نوشت و بیش از 100 جلد کتاب تقدیم تاریخ ملت خویش کرد. صدها مقاله منتشر کرد، کتابها ترجمه نمود، عالمان سرزمینش را شناخت و شناساند. هر دری را که بر رویبش بستند دری دیگر بگشود؛ چون از در برونش کردند از پنجره بازآمد. وقتی اورا از نوشتن کتاب جلوگیری کردند راه به مجلات یافت. وقتی از برنامه های رادیو و تلویزیون باز داشتند دست به کار ترجمه زد. در هر صورت دست از تلاش و آفرینش بر نداشت. او، نه برای خود، بلکه برای نگارش دردهای ملت و ادبیات و فرهنگش تلاش می کرد.او طالب شهرت نبود و گرنه، این همه اسم مستعار و تخلص برای خود و نوشته هایش انتخاب نمی کرد. از میان نامهای مستعار او می توان به موارد زیر اشاره کرد: : ح. صديق، حسين دوزگون، حسين سرخابلي، حسين محمود اوغلو، حسين دده لي، ح. حق، صفدر شمايلي سرخابلو، ميرزا حسن قره گونه چي، ميرزا قالخان، حسين محمدزاده، حسين فاضل، حسين ترك تبار تبريزي، حسين محمد اوغلو سرخابلي و... .
هرچه که بر علم خود می افزود دردها را بیشتر حس می کرد و ذوق می یافت تا بیشتر بنویسد و می نوشت. نگاهی به تاریخ معاصر
ادبیات ترکی در سرزمین ما از هزاره ها و سده ها ریشه دوانده و میوه های شیرین و معطری به عالم بشریت ارائه داده است. اما رژیم استبدادی و ضدفرهنگی شاه بر اساس دستورات اربابان امپریالیستش اجازه نمی داد زبان و ادبیاتی جز فارسی در ایران امکان بال و پر گشودنی داشته باشد. او دستور داشت تا زبانهای ایرانی را از میان بردارد و دست و بازوی اسلام را بشکند. ادب ترکی در ایران میوه های خوش طعمی بر ادب جهان بخشیده است. سیستم محافظت شده توسط شاه به دستور امپریالیزم این بود که تنها یک زبان در ایران بماند و بقیه زبانها نابود شوند. زبان ترکی از قویترین زبانهای اسلامی است و برای مبارزه با اسلام، مبارزه با زبان ترکی – چه در غرب و چه در ایران – از طرف امپریالیزم در برنامه های اجرایی رژیم پهلوی قرار داده شده بود. ادبیات ترکی هزار ساله، بخش قابل توجهی از ادبیات اسلامی بود که رژیم شاه مردم را از دسترسی بدان محروم می کرد. از آن زمانی که ترکان از دنیای اسلام کنار نهاده شدند همه ی کشورهای اسلامی دست آموز غرب گشتند و کشورهای اسلامی وابسته و نوکر غرب شدند. این اندیشه در اوایل قرن بیستم در دستور کار امپریالیزم قرار گرفت و کشورهای اسلامی – عرب و ترک و فارس – حمایت ترکان را از دست دادند و در ادامه ی همین سیاست بود که رژیم پهلوی را بر ملل ایران مسلط کردند تا با دیکتاتوری رضاخانی، زبانهای حق طلب را ببرند. در همین زمان بود که زبان ترکی در ایران ممنوع شد!
با رفتن رضاشاه در سال 1320، فضای سیاسی تا اندازه ای باز شد و نسیم آزادی وزیدن گرفت. مردم آذربایجان نیز عشق و علاقه به هویت و شخصیت ملی خود را با برقراری حکومت ملی در سال 1324 نشان دادند. در طول یک سال، چنان کارهای بزرگی در آذربایجان انجام شد که در تمام طول حکومت پهلوی – 50 ساله – انجام نگرفت. ادبیات نیز اوج گرفت. شاه و امپریالیزم به وحشت افتادند و دوباره به سرکوب آذربایجان پرداختند. همه ی کتابها و روزنامه های ترکی را از کتابخانه ها بیرون آوردند و به آتش کشیدند. اما، اوضاع به یک منوال نمی ماند. دوباره انقلابی را تدارک دیدند و در 29 بهمن سال 1357، تبریز آتش قیام را برافروخت و در سال 1357، طومار ننگین پهلوی را درهم پیچید و دوباره زبان ترکی جان گرفت.
با انقلاب سال 1357، زبان و ادب ترکی وارد میدان شد؛ صدها و هزاران کتاب به بازار آمد. هزاران شاعر پدیدار شدند. نویسندگان با عشقی فراوان دست به قلم بردند. دوران انفجار ادبیات آذربایجان فرارسیده بود. شعر . داستان، موسیقی و آثار ترکی بوفور به میدان می آمد و در راس این کارهای ادبی، صدیق با استواری خاصی ایستاده بود. روزنامه چاپ می کرد، مجله منتشر می کرد، انجمن ادبی برپا می نمود، کتاب می نوشت و می نویساند. در دانشگاه به تعدریس زبان ترکی می پرداخت.
صدیق، دارای زندگی پرهیجانی بود. دوران حیات او را می توان به قسمتهای زیر تقسیم کرد:
- دوران کودکی از سال 1324 الی 1342
- دوران آموزگاری تا زندان 1342 ـ 1347
- سالهای زندان 1347 ـ 1351
- سالها 1351 الی 1347
- سالهای انقلاب
- رهای ترکیه و باکو
- سال 1362 تا امروز
دوران کودکی
حسين محمدزاده صديق در سال1324 در محله ی سرخاب تبریز در یک خانواده ی مؤمن و مذهبی متولد شد. پدرش محمود، حسین خردسال را در مکتب نهاد و او، از بچگی هوش و ذکاوت مادرزادی خود را بر همگان بروز داد. قرآن را نزد مرحوم وقايعي مشكوه تبريزي، آقا ميرزا غلامحسين هريسي، آقا ميرزا عمران خواند و با فقه و احکام، فلسفه ی اسلامی آشنا گشته، و در جوانی به تدریس رایگان برای نوجوانان در محله ی سرخاب - مسجدآقا ميرعلي پرداخت. او بسیاری از سوره های قرآن را از همان زمان ازبر داشته است.
صدیق تحصیلات متوسطه را در تبریز گذرانده و به سال 1342 از دانشسرا فارغ التحصیل شده و به امر تدریس مشغول شده است.
همانگونه که می دانیم سال 1324 روزهای بیداری آذربایجان و بویژه تبریز شناخته می شود؛ اگر سالهای بعدی پر از خفقان و کشتارهای بیرحمانه رژیم شاه است، اما در این سال هزاران کار فرهنگی تاثیری بر شهر تبریز نهاد که اثر آن بعد از 50 سال هم از بین نرفت و هنوز بسیاری از مردم ما روزهای ملی آن سال را در جان و روح خود حفظ کرده اند. حسین کوچک نیز در خانواده ی مذهبی خود با این روحیه ملی پرورش یافته و استبداد شاهانه نیز در امر تعلیم و تربیت وی تاثیر خود را نهاده است. همین عامل، او و هزاران کودک این سالها را در دوره های بعدی به دفاع از زبان مادری واداشته است. او، از دوران ابندایی تحصیلاتش رو به شعر و ادب آورده، ضمن خواندن اشعار دیگران، خود شعر هم می سروده است و به این ترتیب با ادبیات نیز آشنا گشته است. فرهنگ و ادبیات وسیع و گسترده ی شفاهی آذربایجان جان و روح اورا جلا بخشیده، آرام آرام با دنیای فولکلور، داستانها، ضرب المثلها روح خود را پرورش می دهد و دلش می خواهد قلم بدست گیرد و آنچه را از نظر شاه و ایادیش ممنوع است و اورا از این همه زیبایی محروم ساخته جانی دوباره بخشد. این طور می شود که او بسوی نویسندگی علاقه نشان می دهد. گویا می دانست که در آینده از نویسندگان زبردست آذربایجان خواهد بود. حسین خردسال در دوره ی ابتدایی در دفاع از زبان مادریش بیش از همه علاقه نشان می داد و از سالهای تحصیل در دانشسرا قلم نگارش را به دست گرفت و وظیفه ی دفاع از زبان و ادبیات تبعیدی آذربایجان را بر عهده گرفت و امروز هم همین تعهد را بر دوش می کشد.
از دوران آموزگاری تا زندان (1342 ـ 1347)
دوران آموزگاری، صدیق را به تعلیم و تعلم فرا می خواند. او در حالی که معلمی اندیشه ورز بود نسبت به ادبیات ، فرهنگ و فولکلور آذربایجان عشق و علاقه ای بی مانند ابراز می کند و به گردآوری مواد ادبیات شفاهی همت می گمارد. ادبیات آذربایجان را با وجود مخفی و ممنوع بودنش بدست آورده و مطالعه می کند، در این وادی آثار نویسندگان برجسته و انقلابی آذربایجان مانند: ميرزا فتحعلي آخوندزاده، جعفر جبارلي، نريمان نريمانوف، جليل محمد قليزاده، عبدالرحيم حقوئرديوف، ميرزا علي اكبر صابرين بدست آمرده و دقیقا مورد مطالعه ی دقیق قرار می دهد. الفبای کیریل را آموخته و با وسواس خاصی نسبت به این مطالعه رغبت نشان می دهد.
در دل این آموزگار جوان، درد و محنتهای ایل و ملتش جان می گیرد. برای چاپ و نشر یافته های خود راه می جوید. نخستین مقاله اش با نام «ميترا فرشته سي و مهرگان بايرامي» در سال 1345 در مجله ی علمی اداره ی آموزش و پرورش تبریز نشر می یابد.
در سال 1344 وارد دانشگاه شده و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل خود ادامه می دهد و فعالیت ادبی خود را عیان می سازد. در این سالها قلب انقلاب در تبریز می تپد و حرکتهای روشنفکری ایران از تبریز سر برمی آورد. صمد بهرنگي، عليرضا اوختاي، بهروز دهقاني، بهروز دولت آبادي و ده ها انقلابی دیگر در تبریز به فعالیت انقلابی خود راه می گشایند. اگر حرکت انقلابی دو سویه باشد برخی بخش قهرآمیز آنرا بدست می گیرند و برخی با ادبیات و با قلم به این مبارزه وارد می شوند. صمد، بهروز و اوختای وابسته به جناح مسلحانه بوده و صدیق و همسنگرانش بخش فرهنگی انقلاب را بر دوش می کشند. این سالها نقطه ی عطفی در تاریخ مبارزات مردم و روشنفکران ایران علیه ستمشاهی تلقی می شود. روشنفکران تبریز از جمله صمد و صدیق، نظرات ادبی- انقلابی خود را در "آدینه" منتشر می کنند. صدیق در این نشریه بیشترین مقاله را می نویسد.
دراین سالها در مجلاتی چون خوشه»، «اميد ايران»، «وحيد»، «ارمغان» و «راهنماي كتاب» و دیگران به نگارش مقالات می پردازد. ادره ی چندین نشریه را نیز بر عهده می گیرد.
در سال 1347 هفته نامه ای با نام «هنر و اجتماع» به دو زبان فارسی و ترکی منتشر می کند که از آن نشریه تنها 7 شماره چاپ شد. البته این نشریه اندکی بعد از فوت صمد اتفاق افتاد و قرار بر این بوده که صمد یکی از ارکان این نشریه باشد.
در سال 1350، به دلیل جو سیاسی به وجود آمده در تبریز و پیدایش حرکتهای انقلابی مانند حمله ی مسلحانه به کلانتری شماره 5 در تبریز و حادثه ی سیاهکل در شمال، صدیق دیگر نتوانست در تبریز بماند و به صورت تبعیدی به تهران آمد.
سالهای زندان(1347 ـ 1351)
هرچند دورانی تحت عنوان سالهای زندان مطرح شده است اما نویسنده ی این سطور از این حوادث بی خبر است. اما، در صحبت های شخصی با ایشان، شنیده ام که در دوران سالهای 1347 الی 1350 بارها راهش به بازداشتگاهها و ساواک کشیده شده و هر بار مدتی را مهمان زندان بوده است.
آزادی وی از زندان در اردیبهشت سال 1350 بوده که بعد از آن حق زندگی در تبریز از او گرفته می شود و به تهران هجرت می کند. از سالهای 1351 الی 1357
صدیق در این سالها، به عنوان نویسنده ای پرکار و متعهد عمل می کند. نخستین کتابش با نام«واقف شاعر زيبايي و حقيقت» در سال 1351 منتشر می شود. کتاب دومش از طرف نشر پویا منتشر می شود. سپس قصه روباه در ادبيات شفاهي آذربايجان» و «داستان هاي كچل در ادبيات شفاهي آذربايجان» و چنمد کتاب دیگرش اجازه ی نشر می یابند.
به کار ترجمه در "کانون کودکان و جوانان" پذیرفته شده و چند کتاب مانند«دوقلوهاي ترك»، «چيل مايدان»، «قارا آت» و «دوقلوهاي ايراني» آماده ی نشر می کند. همچنین به عنوان ادیتور در انتشارات "امیر کبیر" مشغول به کار شده و تعدادی کتاب از نویسندگان آذربایجانی را به فارسی ترجمه و منتشر می کند. برخی از کتابهای ایشان در این سالها را می توان به شرح زیر نام برد:

ـ برتلس، نظامي شاعر بزرگ آذربايجان، تهران، پيوند، 1356. ـ م. سلطانوف، افضل الدين خاقاني شرواني، تهران، آذر كتاب، 1355.
ـ ع. ن. قوليف، از پيدايي انسان تا رسايي فئودالسم در آذربايجان، گوتنبرگ، 1355.
ـ عبدالله ف . مسائل زبانشناسي ايران، تهران، بامداد، 1355.
ـ حسين اف، مسائل ادبيات نوين ايران، تهران، دنيا، 1355.
ـ زمرد شفيع اوا، مسائل ادبيات ديرين ايران، تهران، نوپا، 1355.
ـ آرزي و قمبر، حبيب ساهر، تهران، مازيار، 1354.
ـ آثاري از شعراي آذربايجان، تهران، بابك، 1354.
ـ گفتاري پيرامون زبان هاي رايج ايراني در آذربايجان، تهران، بابك، 1356.
ـ فومامتسوپسكي، تيمورلنگ در ارمنستان، تبريز ساوالان، 1356.
ـ فريدون آشورف، نسيمي، تهران، 1355.
ـ محمود مالكف، تازي گويان آذري، تهران، نوپا، 1356. ـ م. مبارز، رندگي و انديشه نظامي، تهران، توس، 1360. ـ دنياي قصه بچه ها، تهران، رز، 1356. ـ نهضت حروفيه (م. كريمي ايله بيرليكده)، تبريز، تلاش، 1357. ـ دوقلوهاي ترك، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، تهران، 1355. ـ چيل مايدان، تهران، رز، 1356 .
صدیق در سالهای 1355 و 56 بر فعالیتهای ادبی خود افزوده و کتابهای ذیل را نیز بر اندوخته های خود می افزاید: ـ انقلاب بورژواي در انگلستان، تهران، ققنوس، 1356. ـ مقدمه اي بر فلسفه ي تكاملي طبيعت و جامعه، تهران، ققنوس، 1356. ـ انقلاب كبير فرانسه، تهران، اميركبير، 1355.
در همین سالها کارهای پژوهشی فراوانی نیز دارد. بسیاری از کتابها را ویراستاری علمی کرده، تصحیح برخی از کتابها را بر عهده داشته و برای برخی مقدمه نوشته است که از میان این آثار می توان نمونه های ذیل را نام برد: ـ نمايشنامه‌هاي ميرزا آقا تبريزي، تهران، طهوري، 1355. ـ مقالات فارسي آخوندزاده، تهران، نگاه، 1355. ـ مقالات فلسفي آخوندزاده، تبريز، ساوالان، 1356. ـ مولانا محمد فضولي، رند و زاهد، تهران دنياي كتاب، 1355. ـ از انزلي تا تهران، تهران، بابك، 1356. ـ مقالات تربيت، تهران، دنياي كتاب، 1355.
تحقيق و تأليف ائتديگي كتابلاردان بونلاري سايماق اولار: ـ واقف شاعر زيبايي و حقيقت، تهران پويا، چاپ سوم، 1354. ـ قصه هاي روباه، تهران، دنياي دانش، 1354. ـ قصه هاي كچل، تهران، نبي، 1355. ـ ديدي از نوآوري هاي حبيب ساهر، تبريز، ساوالان، 1355. ـ عاشيقلار، تهران، آذر كتاب، 1356. ـ هفت مقاله، تهران، دنياي دانش، 1356. ـ سايالار، تبريز، ايشيق، 1357.
قابل ذکر است که در نگارش و ترجمه ی کتابهای این دوره نگاه منتقدانه ای وجود دارد و برای عرصه ی ادبیات ممنوعه ی آذربایجان،نعمتی به شمار می رفت.حاصل تلاش این سالها دهها کتابی است که برخی از آنها عبارتند از:

«انقلاب كبير فرانسه»،
«انقلاب بورژوازي در انگلستان»
«خاقاني»[2]
«هفت‌پيكر»[3]
«قوسي تبريزي و ميرزا شفيع»[4]
«نهضت حروفيه»[5]
«نسيمي»[6]
«ديدي از نوآوري هاي حبيب ساهر»[7]
«آرزي ـ قمبر»
«يورد غزللري»
«هفت مقاله»،
«عاشيقلار»
«هفت مقاله» «ثعلبيه»
«واقف شاعر زيبايي و حقيقت»[8]

نگاهی به برخی از کتابهای صدیق
آثاري از شعراي آذربايجان
كتاب، با اشعاری از«حبيب ساهر»[9] آغاز می شود. سپس اشعاری از مدينه گلگون[10]، رسول رضا[11]، مرواريد دلبازي[12]، نگار رفيعبيگي[13]، بختيار وهابزاده[14]، علي كورچايلي[15]، زينال خليل[16]، نريمان حسن زاده[17]، بهروز چاي اوغلو[18]، فكرت صادق[19] آمده و ترجمه های قابل توجهی انجام می گیرد. نسيمي
فريدون آشوروف، نسيمي (درام تاريخي در سه پرده و چهارده صحنه)، ترجمه حسين صديق، انتشارات باغبان 1353 و 1357 .[20][21] پنج نمايشنامه
ميرزا آقا تبريزي، پنج نمايشنامه، بكوشش ح. صديق، چاپ دوم، تيرماه 1356، تهران، نشر آينده. ديدي از نوآوري هاي حبيب ساهر
تبريز، انتشارات ساوالان، 1357 .
شاید نخستین کتابی باشد که در زمان خود توانست حبیب ساهر را به جامعه ی ادبی بشناساند و چاپ و نشر آن نعمتی به حساب آمد. واقف شاعر زيبايي و حقيقت
حسين صديق، چاپ اول تبريز 1347، دوم تهران 1352، سوم تهران 1354، انتشارات پويا.
این کتاب بهترین اثر صدیق در زمان شاه تلقی می شود. هرچند مطالب او بسیار عمیق و گسترده نیست، اما با توجه به زمان کمبود منابع در باره ی ادبیات آذربایجان، در این کتاب اشاره ی کوتاهی به کل ادبیات آذربایجان شده است. نظامي شاعر بزرگ آذربايجان
ي.ا. برتلس، نظامي شاعر بزرگ آذربايجان، حسين محمدزاده صديق، تهران، 1357، انتشارات پيوند. خاقاني
م. سلطانف، افضل الدين خاقاني، ح. صديق، تهران، آذر كتاب، 1354 .
سايالار
ح. صديق، 1347، ـ 1357، تبريز، نشر ايشيق. هفت مقاله پيرامون فولكلور و ادبيات آذربايجان
ح. صديق، هفت مقاله پيرامون فولكلور و ادبيات مردم آذربايجان، چاپ دوم، 1357، تهران، انتشارات دنياي دانش. آرزي و قمبر
حبيب ساهر، آرزي و قمبر، ح. صديق، تهران، 1353، مازيار. مقالات فلسفي ميرزا فتحعلي آخوندزاده
ويراسته ي ح. صديق، جلد دوم، تبريز، 1357، ساوالان. يورد غزللري
دؤكتور ح.م. صديق، تهران، 1365، نشر كلام. از انزلي تا تهران
با مقدمه محمدزاده صديق، تهران، 1356، انتشارات بابك. قصه هاي روباه
ادبيات شفاهي آذربايجان، ج1، تهران، 1352 . قصه هاي كچل
ادبيات شفاهي آذربايجان، ج2، تهران، 1352 . انقلاب بورژوازي در انگلستان
يفيموف، ترجمه‌ي حسين محمدزاده، تهران، 1358، ققنوس.
مسائل زبانشناسي ايران
اقتباس و ترجمه ح. صديق، انتشارات بامداد، تهران، 1355 .
انقلاب كبير فرانسه
انتشارات ققنوس، تهران، 1356 .
مسائل ادبيات نوين ايران
انتشارات دنيا، تهران، 1355 .
مقدمه اي بر فلسفه ي تكاملي طبيعت و جامعه
اقتباس و ترجمه، ح. صديق، تهران، 1356، ققنوس.
مسائل ادبيات ديرين ايران
انتشارات نوپا، تهران، 1355 .
عاشيقلار
آذر كتاب، تهران، 1353 .
این کتاب با وجود ترجمه ی ناقصی از اثر "آذربایجان شفاهی خلق ادبیاتی" از پاشا افندیو، در زمان خود با استقبال بی نظیری روبرو شد و چون آبی گوارا بر دل تشنگان نشست.
آشنايي با رسالات كهن موسيقي
ارمنستان در زمان تيمورلنگ
اثر فومامتسوپسكي، ترجمه ح.م. صديق، انتشارات ساوالان، تبريز، 1356 .
رند و زاهد
ملا محمد فضولي، بكوشش ح. صديق، تهران، 1354 .
گفتاري پيرامون زبانهاي ايراني رايج در آذربايجان
تهران، انتشارات بابك، 1351 .
دوقلوهاي ترك
نوشته جاهيد اوچون، ترجمه ح. صديق، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، 1354، تهران
چيل مايدان
نقاشي از يعقوب عمامه پيچ، انتشارات رز، تهران، 1356 .
دنیای شعر استاد
گویی شاعری در خون ما آذربایجانیان جریان دارد. مثلی هست که «آذربايجانلي لار شاعير دوغولوب، شاعير ياشارلار». دکتر صدیق هم یک آذربایجانی است و بخشی از دنیای خلاقیتش هم عرصه ی شعر و شاعری است.
کاروان شعر آذربایجان در طول اعصار مختلف بر دوش ادیبان و بزرگا نی بوده است که دل در گرو مردم و انسانهای اطراف خود داشته و برای ارتقا سطح فرهنگی آنان و به عشق و محبت جاودانه شان، به آفرینش پرداخته اند تا شاید یادگاری بر ملت خویش بگذارند. این بزرگان در راه ارقای فرهنگ مردم با دشواریهای بسیاری نیز دست به گریبان بوده اند، متحمل انواع اذیت ها و آزارها شده اند. اینک این آثار در حقیقت امانتهایی از طرف اجداد غیور ماست که اگر گسترده تر و غنی ترش نمی کنیم حداقل حافظ زیبایی های آن باشیم. صدیق نیز از جمله کسانی است که تمام عمر با انواع سختی ها دست به گریبان بوده و در راه ادب و فرهنگ خلق خویش آزارهای فراوان چشیده است و در نهایت چندین دفتر شعر برایش آفریده است.
اگر رژیم پهلوی در طول 50 سال سلطنت نکبتبار خود بر ملت ایران ستم روا داشته، این ستم در مورد مردم آذربایجان مضاعف بوده است؛ همه ی شاعران آذربایجانی در طول این مدت تحت ستم بوده و همگی بدین فشار و اختناق اشاره کرده اند و بسیاری از آنان در برابر ظلم شاهی ایستاده و چه بسیاری که جان در این نهاده اند. از این شاعران می توان: سهند، زهتابي، صمد، اوختاي، صديق، حبيب ساهر، حتي شهريار را نام برد. شهریار نیز بر خلاف برخی از دشمنان، در عمر سراپا نعمتش علین شاه جنایتکار اشعار زیبایی آفریده و در افشای آن به مردم خدمت کرده است. حبیب ساهر، ضمن خلق نخستین اشعار نو در ادب ایران – چه فارسی و چه ترکی – دفاتر شعرش را برای آگاهی دادن به مردم و رسوا کردن حکومتگران غدار اختصاص داده است.از او گذشته، دفترهای شعر دکتر زهتابی سراسر مبارزه علیه شاه و افشای جنایتهای رژیم اوست. تمام آثار سهند نیز تمثیلی از مبارزه و افشای چهره ی کریه سیمشاهی است و دفاع جانانه از هویت ملی. اوختای با دفتر "ایشیق" راهی برای مردم گشوده و نوری بر راه مردم افشانده است. سخن کوتاه کنیم، شعر معاصر آذربایجان، از انقلاب مشروطه تا انقلاب 1357، سراسر لبریز از مبارزات آزادی طلبی و عدالت خواهی است. مبارزه علیه ظلم، استبداد، استعمار و زورگویی در تمام ادبیات معاصر ما در تموج است. دفترهای شعر صدیق نیز از این قاعده مستثنی نیست.
می دانیم که صدیق در ورود به میدان مبارزه ی سیاسی با ایدئ.لوژی چپ وارد شد. در تمام اشعار او در دوره ی زمانی پیش از سال 1360، این وضع را به عیان می بینیم.در این موضعگیریها، حمایت از طبقات مظلوم و مبارزه ی طبقاتی در پلان نخست آثار او قرار دارد. چه بسا در این میدان، دل به حکومت سوسیالیستی هم دارد و آن را قهرمان دوران می داند.
اما، شاعر شدن صدیق را باید در ضرورت عشق او به ملت و مردم آذربایجان توصیف کرد. هرچند استعداد فراوان شعر و شاعری در وجود او نهفته است، اماموضعگیری های سیاسی بیشتر از شعر سرودن برای او ترجیح داشت. او شعر می سراید تا برگنجینه ی ادبیات بیفزاید، شعر می سراید تامردم را بیدار کند؛ شاعر بودن وی از ضرورت زمان برخاسته است. ولی می دانیم با چنین حالتی شاعر شدن، روح شاعری فرمالیته را از بین می برد. برای همین هم هست که هرچند از این اشعار لذت می بریم، امابیشتر اطلاعات دریافت می کنیم تا ذوق شعری. در دوران اختناق، به وجود آمدن چنین شاعران همیشه بیشتر است. هنوز بسیاری از این شاعران شناخته نشده مانده اند. صادقانه بگویم که شاعری کسانی چون دکتر زهتابی و دکتر صدیق را می توان – با همه زیبابیی هایی که در اشعارشان وجود دارد- برخاسته از چنین بینشی است. ایشان هم دفترهای بیشتری تولید می کنند و هم انگشت روی نقاط ضعف ادبیات ما می گذارند؛ چون اهدافشان از شعر و شاعری؛ بیشتر انقلابی و رفع نیازهاست. چنین شاعرانی همواره نگران وضع مردم و تاریخ وطنشان هستند و مراقب افکار دشمنان نیز هستند. چنین شاعرانی هم ادیبند، هم محقق، و هم شاعر؛ و اگر لازم باشد در میدان های دیگری هم می توانند وارد شوند. با توجه به نیازهای زمان، دست به کارهای پژوهشی می زنند، تاریخ می نویسند، ادبیات بررسی می کنند، رمان و نمایشنامه و شعر می نویسندو... بی تردید همه ی این بزرگان مردم را خوب درک می کنند و از عشق بدانان سرشارند.
دفترهای شعر منتشر شده ی دکتر صدیق عبارتند از:
1 ـ صمد بهرنگي منظومه سي
2 ـ كيچيك شعرلر
3 ـ اوچغون داخما
4 ـ مجموعه (بئش شاعيرله برابر)
5 ـ باكي لوحه لري
6 ـ يورد غزللري
7 ـ زنگان لوحه لري
8 ـ قاشقايي لوحه لري
9 ـ شيخ محمد خياباني منظومه سي
10 ـ اردبيل لوحه لري
11 ـ تبريز يوللاريندا
12 ـ آناما هديه
13 ـ امام خميني منظومه سي
نخستین دفتر شعری که در اوایل انقلاب منتشر نمود: «مجموعه»[22] ،علاوه بر اشعار خود، اشعار شاعران معاصر مانندحبيب ساهر، عمران صلاحي، بهروز دولت آبادي (ب. چاي اوغلو) و قافلانتي را نیز افزود.
دیگر دفتر شعر او «اوچغون داخما»[23] بود که در سال 1361 منتشر شد. اشعار این دفتر بین سالهای 40 الی 61 سروده شده بود. اشاره به جنگ ایران و عراق، از موضوعات اصلی اشعار بعد از انقلاب صدیق می باشد.
بی تردید، در اشعار بعد از انقلاب دوزگون، درد وطن و درد زبان و ملت نیز همچنان در راس مسایل قرار دارد. قهرمانا آذربایجان همچون
ستارخان، شاه اسماعيل، تا صمد بهرنگي اشعار او را در خود پیچیده و شاعر در الهام گیری از آنان مانده است.
صدیق در سال 1360 راهی باکو می شود. تاثیراتی که از این سفر می گیرد بسیار گسترده است و دیده ها و مشاهدات و ملاقاتهای خود با شاعرانی که یک عمر در حسرت دیدارشان سپری کرده بود، اورا به نگارش دفتر خاطرات خود با نام "گونشلی وطن یادداشتلاری" وامی دارد. گذشته از مسایلی که در این سفرنامه وجود دارد، دو مطلب بسیار اساسی حائز اهمیت است: یکی نثر آن است. باید اذعان نمود که بعد از سال 1325، نثری به زبان ترکی در آذربایجان ایران نوشته نشده بود و این نخستین نثر ما به شمار می آمد. دوم آنکه تصورات و احساسات جوانی را که یک عمر در آرزوی تحقق آرمانهای خود سپری کرده است اینک با چشم خود می دید و لذا عکس العمل وی در این عرصه قابل توجه است. حاصل سفر ایشان به باکو دو اثر:«باكي لوحه لري»[24] به شعر، و دیگری«گونشلي وطن يادداشلاري»[25] به نثر می باشد.
صدیق در این سفر ایده های و آرمانهای خود را به صورت تجسم یافته می بیند و هرچند گاهی با کشور و وطن خود ایران به مقایسه می نشیند، اما دل در گرو وطنش ایران دارد و همواره در آرزوی تحقق این آرمانها را در ایران می ماند.
دوزگون در باکو با نویسندگان و شاعرانی چون مدينه گولگون، بالاش آذر اوغلو، حكيمه بولوري، سهراب طاهر، عباس زمانف و ...دیدار می کند و به دیدار تندیسهایی از فضولی، نسيمي، نظامي و جاهای دیدنی دیگر می رود و خود را در وطنی حس می کند که گویی سرزمین درخشان و آفتابی اوست و آرزو می کند ایران نیز چنین باشد و مردمش نیز چنان!
حوادثی که دوزگون بعد از این ماجراها با آنها روبرو می شود مدتی طولانی عرصه ی شعر و شاعری را از یادش می برد. تا آنکه سالها گذشته و دوباره به یاد لوحه ها می افتد و سفری در سرزمینهای ایران: مانند تبریز، اردبیل، زنجان، دیار قشقایی ها و... می کند و دفترهای شعرش می شوند: زنگان لوحه لری، تبریز لوحه لری، قلشقایی لوحه لری و...
اما در این میان، بزرگان را نیز فراموش نمی کند و منظومه هایی برایشان می سراید مانند: منظومه شیخ محمد خیابانی و باز سفری به حلب و سرودن لوحه ای برای عمادالین نسیمی با نام"حلب لوحه لری
برخی از آثار منتشره ی استاد- جزء عمّ
- آذربايجانين شهيد عاليم لري ، حسين سرخابلي، بعثت قورولوشو، تهران، 1370 .
- آشنايي با رسالات كهن موسيقي
- كلاملار
بايرك قوشچو اوغلو، كلاملار، با تصحيح و مقدمه: دكتر حسين محمدزاده صديق (براي تدريس متون نظم اسلامي ـ تركي در دانشگاه ها) تهران، 1366، نشر كلام.
- ايلاهي عدالت
آية الله مكارم شيرازي، يئني يئتمه لر اوچون ايلاهي عدالت درسلري، چئويره ن حسين سرخابلي، بعثت قورولوشو، تهران، 1370 .
- معاد تانيما ، آية الله ناصر مكارم شيرازي، يئني يئتمه لر اوچون معاد تانيما درسلري، چئويره ن دكتر ح.م. صديق، بعثت قورو لوشو، تهران، 1370 .
- قيسا سؤزلر ، امام خميني (ره) قيسا سؤزلر (اؤيودلر و حكمت‌لر)، امام خميني اثرلري نين تنظيم و نشر مركزي، تهران، 1374.
- يوسف و زليخا
حكيم ابوالقاسم فردوسي، يوسف و زليخا، خواجه علي خوارزمي، يوسف و زليخا، با مقدمه و تصحيح دكتر حسين محمدزاده صديق، تهران 1369، انتشارات آفرينش.
- مقالات تربيت ، به كوشش: ح. صديق، تهران، 1354، انتشارات دنياي كتاب.
- آيت الله خامنه اي نين نطق لري ، ترجمه ائدن دكتر ح.م. صديق، بنياد بعثت، تهران، 1372 .
- قيرخ حديث ، ملا محمد فضولي، بنياد بعثت، تهران، 1371 .
- معصوملاردان قيرخ حديث (14 جلد) ،
- اون دؤرد معصوم ترجمه ِ حالي (14 جلد)
- امام خميني (ره) منظومه سي
- امام خميني نين ديواني
- اساسي قانون
- اسلامي جزالار قانونو
- برگزيده متون نظم و نثر تركي (جلد1) ، انتشارات الست، تهران، 1373
- برگزيده متون نظم و نثر تركي (جلد2) ، دانشگاه صنعتي شريف تهران، 1374 .
- تشريح و محاكمه در تاريخ آل محمد (ص)
- زبان و ادبيات توركي ، تاليف دكتر حسين محمدزاده صديق، دانشگاه اروميه، 1371، اروميه (درسليك)،
- توركجه ديل بيلگيسي
- فضولي نين غزللرينه شرح ، دانشگاه صنعتي شريف، تهران، 1373، درسليك.
- چيل مايدان .
- ديوان غريبي ، انتشارات رودكي، تهران، 1371 .
- ديوان فارسي و تركي نباتي ، انتشارات احرار، تبريز، 1372
- هامي ايچون اسلام
- اسلام احكامي
- شرح غزل هاي صائب تبريزي ، (براي تدريس در دوره هاي دكتري ادبيات) تاليف دكتر حسين محمدزاده صديق، انتشارات الست، تهران، 1371 .
- يادمان‌هاي تركي باستان
- قارا مجموعه
- گلشن راز شبستري
به روايت تركي از شيخ الوان ولي شيرازي، به اهتمام دكتر ح.م. صديق، تهران، 1381 .

کتابهایی که در باره ی استاد نوشته اند
نخستین کتابی در مورد دکتر صدیق را راقم این سطور در سال 1375 نگاشت که بدفعات چاپ شده است. بعد از آن دیگرانی هستند که بیشتر از شاگردان استاد بوده اند و تاثرات خود را از ایشان و آثارشان به رشته ی تحریر کشیده اند. در این میان می توان به کتابهای ذیل اشاره کرد و مطمنا در سالهای آتی بر تعداد چنین کتابهایی افزوده خواهد شد:
1 . دكتر صديق و اونون ياراديجيليغي، امير چهره گشا، تبريزي، دانشگاه تربيت معلم، 1380.
2. سؤز سوراغيندا، بهروز ايماني، تبريز، 1379.
3 . ياد ماندگار، جواد محقق، تهران، مجله رشد معلم، 1381.
4 . فرجام طرح بنياد آذربايجان شناسي، ليلا حيدري، تهران، 1381.
5 . دكتر صديق و هويت آذربايجان، اميد نيايش، تهران، 1381.
6 . گوللر آچاجاق، رضا همراز، تهران، 1380.
7 . بير بؤلوك دورنا، صديار ائل اوغلو، تهران، 1380.
8 . رسالات قارامجموعه، محمدصادق نائبي، تهران، 1380.
9 . مصاحبه هاي علمي پدرم، ائلدار محمدزاده صديق، تهران، 1381.
10 . قارا مجموعه و چالش هاي علمي ، ستار محمدزاده صديق، تهران، 1381 .
11 . در ميدان كنگره هاي علمي، ليلا حيدري، تهران، 1381.
12. م.کریمی، دوزگون و قارنقوش، تکدرخت، تهران، 1388.
درباره ی آثار دکتر صدیق باید اثری جداگانه نوشت که علاوه بر راقم این سطور، نویسندگان دیگری هم بدان پرداخته اند. اما آنچه در زندگی هم می توان از استاد یاد گرفت می توان به موارد زیر اشاره کرد: پشتکاری، خستگی ناپذیری، درستی در زندگی، تواضع کاری، جسارت در کار، استادی و تدریس، شجاعت، خیرخواهی و...

1) کتابی مستقل در مورد زندگی و آثار دکتر صدیق با نام "ائلیمیزین آجیان یاراسی" توسط راقم این سطور نوشته و چاپ شده است که چندین بار تجدید چاپ نیز شده است.
1) سلطانف، افضل الدين خاقاني شرواني، ترجمه ح. صديق، تهران، 1355.
2)رتلس، نظامي شاعر بزرگ آذربايجان، تهران، 1356.
3)صديق، قوسي تبريزي و ميرزا شفيع، تهران، 1356.
4) تقخمارلو، نهضت حروفيه، تبريز، 1357.
5آشورف، نسيمي، ترجمه ح. صديق، شهين قوامي، تهران، 1357.
6) ح.صديق، ديدي از نوآوريهاي حبيب ساهر، تهران، 1354.
) ح. صديق، واقف شاعر زيبايي و حقيقت، تهران، 1354.
1) حبيب ساهردن ترجمه اولان شعرلر بونلاردير: سودا آيدينليق، يول وئر، كابوس، گولمه، اومود پيكي، غربت دياريندا، پيغام، كئچن گونلر.
2) آثاري از شعراي آذربايجان، ترجمه و تدوين ح . صديق، تهران، 1352، ص 28-19.
3) همان، ص 49-33.
1) همان، ص 70-53، ترجمه اولان شعرلر: اسير اوشاق، مني سسله، آذربايجان قيزي، آفريقا ديري دير.
2)همان، ص 90-73.
3) همان، ص 110-97.
4) همان ص 123-115.
5) همان، ص 130-127، ترجمه اولان شعرلر، دنيز شاهيني، ناظيمين خاطيره‌سي، مينياتور لار.
6) همان، ص 138-135.
7) همان، ص 144-141، ترجمه اولان شعرلر: سهند، منيم تاريم، ماهني، قالي.
8) همان، ص 152-149.
9) فريدون آشورف، نسيمي، ترجمه ح . صديق، تهران، 1357، ص 7.
10)همان، ص 9.
1) ح . دوزگون، مجموعه، تهران، 1357.
2) حسين دوزگون، اوچغون داخما، آذربايجان مدنيت جمعيتي، تهران، 1361.
1) حسين دوزگون، باكي لوحه‌لري، آذربايجان مدنيت جمعيتي، تهران، 1360.
2) حسين دوزگون، وظنشلي وطن يادداشتلاري، آذربايجان مدنيت جمعيتي، تهران، 1360.

قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 10 شهريور 1401 ساعت: 12:36