ابوریحان بیرونیم. کریمی
دانیشیق متنی – قسمت اوّل
ابوریحان بیرونی دانشمند، ریاضیدان، ستاره شناس، تاریخ نگار، گاه نگار، طبیعیدان و دانشمند بزرگی که در سدهی چهارم و پنجم هجری میزیست و به عنوان یکی از بزرگترین دانشمندان جهان شناخته میشود. او به زبانهای مختلف زمان خود از جمله: عربی، فارسی، ترکی، سریانی، یونانی، سانسکریت، عبری و غیره آشنایی و تسلط داشت. ابوریحان در بسیاری از علوم دارای درجهی بالایی از علم بوده و اختراعات، اکتشافات و تالیفات پر مایهای داشته است. ابوریجان هیچ چیزی را بدون چون و چرا نمیپذیرفت. وی عاشق و دلباختهی تحقیق و کشف مجهولات بود و تن به آزمایشهای حتی خطرناک هم میداد. همو بود که لحظهی مرگ نیز از آموختن علم دست برنداشت. این مثل معروف از اوست: آیا چیزی را دانسته از دنیا برویم بهتر از آن نیست که جاهل باشیم؟ این روایت را ابوالحسن علی ابن عیسی ولوالجی فقیه کرده است.
ابوریحان اکتشافات و اختراعات بزرگی در زمینههای مختلف علم به سرانجام رسانده که هنوز در تاریخ علم از تاثیر فوق العادهای برخوردارند. او دانشمندی است که متعلق به کل بشریت است و نقش وی در توسعهی علم در دوران بعد از خود نیز انکار ناپذیر است. اما برخی او را محدود به ملت مشخصی قلمداد میکنند که خود او از این امر انزجار داشته است.
تاریخ گنجینهای گرانبهاست و دزدان زیادی هم دارد. ملتی که تاریخ خود را حفظ نکند این گنجینه را از او خواهند دزدید. البته دزدان، تنها گنجینههای مادی را نمیدزدند بلکه گنجینههای معنوی نیز دزدان بیشتری دارد. زیرا آلت جهانخواران اینست که فرهنگ ملتی را بدزدند، خوار کنند و آنگاه می توانند فرهنگی عاریتی بدو بفروشند و یا برای او فرهنگ بسازند. همهگونه رفتاری با فرهنگ و تاریخ ما کردهاند.
فرهنگ مردم آذربایجان نیز گنجینهای گرانبهاست که از صد و اندی سال پیش با روی کار آمدن رضاشاه توسط انگلیس، این کان معرفت را تخلیه کرده و خام فروختهاند و معنویات ما را مفت از چنگمان در آوردهاند. امروز چشم میگشاییم و میبینیم که هزار سال پیش ابوریحان بیرونی با چه عشقی به زبان ترکی مینگریسته است، یا علاّمه زمخشری عارفانههایش را به ترکی میسرود و زبان ترکی را بعد از عربی بهترین وسیلهی ابراز عشق و اندیشه میدانست. خواجه احمد فقیه تبریزی ترکی را برتر میشمرد و برای بیان اندیشه و احساسات زیبا و توانا قلمداد میکرد و صدها عالم دیگر از اینگونه حسیات و اندیشهها داشتهاند.
150 سال است که چهرهی درخشان عالم بزرگ جهان - ابوریحان بیرونی توجه محققان بیشماری را در شرق و غرب بخود معطوف داشته و تا امروز صدها کتاب و هزاران مقاله در باب زندگی و آثار او به زبانهای مختلف به نگارش درآمده است. دانشمندان بزرگی به تفحص و تحلیل آثار او پرداختهاند. از میان ادیبان ترک پروفسور زکی ولیدی طوغان بدین امر مبادرت کرده است و اگر او نبود بسا از دسترفته قلمداد میشد. در این سالها کتابشناسی آثار او شکل گرفته و فهرست توصیفی آثارش نوشته شده است. در دهه های گذشته هزارهی ابوریحان در ازبکستان، هندوستان، افغانستان و ایران نیز جشن گرفته شده است. متاسفانه برخی از ادبای وطنی سعی داشته و دارند هر دانشمندی را ایرانی (البته منظورشان فارسی است) و حتما شیعه بدانند و شیعه را نیز مذهب ایرانیان بدون ماهیت آسمانیاش، ساخته و پرداختهی سنت ساسانی قلمداد کنند! ابوریحان بیرونی نیز اسیر قلم آنان شده است.
ابوریحان محمد بن احمد بیرونی
ابوریحان محمد بن احمد در حومهی (بیرون) شهر کاث، مرکز امارت خوارزم، متولد شد و بدین سبب، او را "بیرونی" لقب دادند (التفهیم، ص 29). برخی نظیر یاقوت حموی از او با نام خوارزمی هم یاد کردهاند. بیرون کلمهای تُرکی است که اصل آن بورون - برون است و این کلمه وارد فارسی نیز شده است.
غضنفر تبریزی که علاقهی زیادی به بیرونی داشت، تاریخ تولد او را را ۳ ذیحجه ۳۶۲ قمری، در حومه کاث، پایتخت امارت آل آفریغ در خوارزم گزارش کرده است. بیرونی در سال ۴۲۷ سن خود را ۶۵ سال نوشته است. بنابراین سخن غضنفر تبریزی صحیح مینماید. او ۲۵ سال اول زندگی را در شهر خود گذرانده و به یادگیری علومی چون فقه و الهیات اسلامی، زبان عربی، ریاضیات، نجوم، طب و غیره پرداخت. در این مدت از تعالیم دانشمندان بزرگ زمان بهرهمند شد و برخی از آثار اولیهاش را در همین زمان تألیف کرد. او در این دوره از زندگیاش با بسیاری از دانشمندان مکاتبه و تبادل نظر داشت که برخی از این مکاتبات در رابطه با مسائل علمی و فلسفی مانند نظرات ارسطو و غیره باقی ماندهاست.
در دورهی زندگی او در خوارزم، علوم مختلف مانند فقه، کلام، صرف و نحو، جغرافیا، ریاضیات، نجوم، طبابت و غیره را آموخت. بیشترین شهرت او به عنوان منجّم دربار غزنویان است. در همین زمان، سامانیان در خراسان، آل زیار در مازندران، صفاریان در سیستان و آل بویه نیز تا بغداد حکومت میکردند که غزنویان تمام این حکومتهای کوچک و ملوک الطوایفی را از بین برد و یک حکومت مرکزی قوی و پایدار بنیان نهاد و آنگاه بیرونی در دربار غزنویان با خیال راحت به تحقیقات علمی ادامه داد و لحظهای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید. ابوریحان از سال 408 الی آخر عمر در دربار غزنویان بوده، سلطنت سه پادشاه از غزنویان را دیده و آثار خود را به آنان تقدیم کرده است.
بیرونی خود با آل آفریغ – سلسله امرای خوارزم که در سال ۳۸۵ توسط رقیب یعنی آل مأمون در گرگانج از قدرت خلع شدند، نسبت خانوادگی داشتهاست. بیرونی این واقعه را "نزاع بین دو امیر بزرگ خوارزم" یاد کردهاست. بیرونی با سامانیان نیز رابطهی خوبی داشت و به خدمت دربار امیر منصور ثانی (387 – 389) رفت. او این امیر را به عنوان یکی از اولین حامیان خود ستوده است. سپس به دربار امیر قابوس ابن وشمگیر ز آل زیار رفت. اولین اثر مهم ابوریحان بیرونی به نام "آثار الباقیه عن القرون الخالیه" را به تاریخ ۳۹۰ هجری قمری تألیف و به قابوس تقدیم کرد؛ البته بعداً اصلاحاتی بر کتاب اعمال کرد. ابوریحان در این کتاب مبدأ تاریخها و گاهشماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار دادهاست. این کتاب را میتوان تاریخ ادیان دانست. اما میدانیم که امرای آل بویه از او حمایت نکردند. در همین زمان، بیرونی کوشید قطر زمین را اندازه بگیرد و اختلاف نظر موجود بین دانشمندان را از میان بردارد. اما قابوس، حامی او، در میانه راه علاقهی خود به این موضوع را از دست داد و نتیجتاً بیرونی نتوانست کار را به سرانجام برساند. بنابراین تلاش کرد از حمایت امیر دیگری برخوردار شود. لذا به زادگاهش برگشت و تصمیم گرفت که با امرای آل مأمون آشتی کند و حمایت آنان را از پژوهشهای خود جلب نماید.
بیرونی دو خسوف به تاریخ ۱۴ ربیعالثانی و ۱۳ شوال ۳۹۳ را در گرگان و خسوف ۱۴ رمضان ۳۹۴ را در گرگانج رصد کرد؛ و کتابی در این باره نوشت و به امیر خوارزمشاه تقدیم کرد. مدتی نگذشت که بر ارج و قرب بیرونی در دربار خوارزم افزوده شد. ابوریحان هفت سال به عنوان ندیم و مشاور در دربار خوارزمشاهیان خدمت کرد و حتی به ماموریتهای سیاسی فرستاده شد. اما بیرونی علاقهای به این نوع فعالیتهای سیاسی نداشتهاست زیرا مانع از خدمات او به علم میشد.
وی معاشرت و مجالست با علما و بحثهای علمی را بسیار دوست میداشت. او با اکثر علمای زمان خود ملاقات کرده که همگی نیز به عمق دانش وی اعتراف کردهاند. او هرچند که فیلسوف نبود اما بقدر کافی اطلاعات و تفکرات فلسفی داشته است و با ابن سینا نیز به مباحثهی فلسفی پرداخته است و باهم اختلاف هم داشتهاند. اندیشههای بیرونی بیشتر علمی و بر اساس تحقیقات و آزمایشها بوده است اما ابنسینا ایدهآلیستی برخورد میکرده است. ابوریحان بیرونی از شخصیتهایی است که با پیشرفت علوم، ابعاد شخصیت علمیاش برای جهانیان آشکار شد. ابوریحان مردی است که به اکثر علوم طبیعی، زمان خود احاطه داشت. او از اولین کسانی است که در تمدن اسلامی به پیدا کردن وزن مخصوص بسیاری از اجسام مبادرت ورزید. او آنچنان وزن مخصوص اجسام را دقیق محاسبه کرده است که اختلاف آنها با وزنهای مخصوصی که دانشمندان قرون اخیر با توجه به تمام وسائل جدید خود تهیه کردهاند، بسیار ناچیز است.
بیرونی با حمایت مالی حکومت، دستگاه رصدی به نام حلقه شاهیه ساخت و به رصد ستارگان پرداخت. سلطان محمود غزنوی که گرگانج را تصرف کرده بود این اختراع را بدو تقدیم نمود. سلطان محمود به مامون دستور داد که عالمان بزرگ دربارش را به غزنه روانه کند. ابوریحان بقیهی عمرش را در دربار سلطان محمود، سلطان مسعود، مودود و عبدالرشید سپری کرد و همانجا درگذشت. (نظامی عروضی سمرقندی، چهار مقاله).
بین سالهای۴۱۰ تا ۴۱۲ مشغول یک سلسله رصدهای مختلف در غزنه بود. آخرین کار او، رصد تابستانی ۴۱۲ بود. سپس به همراه سلطان محمود غزنوی در لشکرکشی به هند راهی هند شد. این سفر یکی از چند سفر او به هند به همراه سلطان محمود بود .این سفرها سبب علاقهاش به فرهنگ هند شد. بیرونی آنجا به عالمان هند، علوم یونانی آموخت و در عوض تعلیم سانسکریت و علوم هندی را از آنان یاد گرفت. یادگیری سانسکریت به او امکان میداد که به صورت مستقیم آثار هندوان را مطالعه کند و با عالمان آن دیار رابطه برقرار سازد. حاصل سفر بیرونی در کنار سلطان محمود به هند، نگارش کتاب ماللهند بود. موضوع این کتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نیز گزارشی از سفر به هند است.
او، بعد از حداقل ۷ سال تحقیق کتاب "تحدید نهایات الاماکن" را تکمیل کرد. در این کتاب، بیرونی از اقامت خود در قلعه نندنه هند یاد کردهاست. همانجا بود که او شیوهی ابتکاری خود برای اندازهگیری قطر زمین با استفاده از اسطرلاب را به صورت عملی آزمود. احتمالاً مقالهی "فی استخراج قدر الارض برصد انحطاط الافق عن قلل الجبال" را نیز در همین زمان نوشتهاست. او کار نوشتن "رساله استخراج الاوتار" را نیز در ۴۱۸ به پایان برده است. با خواهش ریحانه بنت حسین خوارزمی کتاب "التفهیم لاوائل صناعة التنجیم" را در ۴۲۰ نوشت. این کتاب در نجوم نوشته شده است و چندین قرن کتاب درسی برای تعلیم ریاضیات و نجوم بودهاست مدت کوتاهی بعد سلطان محمود غزنوی درگذشت و سلطان مسعود بر تخت نشست. در عهد سلطنت مسعود، شرایط بیرونی بسیار بهتر شد و سلطان جدید حمایت بیشتری از او نشان داد. نتیجتاً بیرونی قانون مسعودی را که دایره المعارف مهمی است به نام سلطان مسعود تألیف کرد. این کتاب در نجوم و تقویم است. در این کتاب بخشهایی مربوط به مثلثات کروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات موجود است.
او در ۴۲۷ رسالهای درباره آثار زکریای رازی نوشت که در پایان آن، فهرست آثار خود را نیز ثبت کرده و تعداد کتابهای خود را 137 جلد دانسته است. احتمالاً سفر کوتاهی به زادگاه خود، خوارزم، نیز در همین زمان داشتهاست زیرا اشاره کردهاست که بعد از ۴۰ سال جستجو، موفق به یافتن جُنگی از آثار مانویت شدهاست. او در دورهی سلطنت مودود فرزند مسعود (۴۳۳–۴۴۱ قمری) نیز از حمایت دربار غزنوی برخوردار بود. بیرونی اثر "الجماهیر فی معرفه الجواهر" را نیز به او تقدیم کردهاست و موضوع کتاب معرفی مواد معدنی و مخصوصاً جواهرات مختلف است. ابوریحان در این کتاب فلزات را بررسی کرده است. وی به شرح فلزها و جواهرها میپردازد و ویژگیهای فیزیکی مانند بو، رنگ، نرمی و سختی حدود ۳۰۰ نوع کانی و مواد دیگر را شرح میدهد و نظریهها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی را دربارهی آنها بیان میکند.
اما کتاب "الصیدنه فی الطب" که درباره داروهای گیاهی و خواص و طرز تهیه آنها نوشته شدهاست یکی از مهمترین کتابهای او، بلکه آخرین اثر او نیز هست. بیرونی مانند یک محقق امروزی، در مورد هر آزمایش به چند نکته توجه میکند: نخست آنکه هنگام مقایسۀ خاصیتی ویژه از دو ماده، میکوشد که سایر شرایط برای آنها یکسان باشد. مثلاً برای بررسی تأثیر دمای اولیۀ آب در سرعت انجماد آن، دو ظرف یک شکل و یک اندازه با مقداری برابر از یک نوع آب برمیگزیند و این دو را در هوای سرد نزدیک هم قرار میدهد تا همۀ شرایط بجز دمای اولیۀ دو ظرف یکسان باشد. و دیگر آنکه در همۀ این آزمایشها به تکرار آن در حالات مختلف تأکید میکند تا مطمئن شود که نتایج حاصل از فرایندی اتفاقی نیست و سرانجام آنکه از پذیرفتن مطالبی که آزمودن آنها در شرایط عادی دشوار و گاه ناممکن است، خودداری میکند
نگارش چند اثر نسبتاً مفصل دربارۀ احکام نجوم و شاخههای مختلف آن توسط بیرونی، برخی از پژوهشگران، به ویژه زاخاو را به این باور رسانده که بیرونی از معتقدان به احکام نجوم بوده است. اما بیرونی در آثار خود بارها تأکید کرده که به پیشگویی و نیز سایر علوم غریبه اعتقاد نداشته، بلکه صرفاً توجه وی به پژوهش علمی بوده است. بیرونی در کتاب التفهیم که با هدف آموزش احکام نجوم و مقدمات آن (مانند حساب، هندسه، هیئت و کاربرد اسطرلاب) نوشته شده، بارها بر بیاعتقادی خود به احکام نجوم تأکید کرده است.
آثار بیرونی در هر زمینهای که باشد، از مهمترین منابع تاریخ آن رشته به شمار میآید، زیرا بیرونی نه تنها در نوشتههای خود پیوسته از سابقۀ تاریخی مطالب مختلف، نظرات دانشمندان پیشین و دیگر مسائل مربوط به تاریخ آن علم سخن میراند و نتایج آنان را با یکدیگر مقایسه میکند، بلکه گاه کتابهایی را صرفاً دربارۀ تاریخ همان علم مینگارد.
بیرونی در آثار خود، پیوسته بر اثبات قضایا و مسائل ریاضی به روشهای مختلف و ذکر شباهتها و تفاوتهای میان روشهای مختلف تأکید میکند. او بارها از نظریات دانشمندان پیشین انتقاد میکرد. وی به دلیل شیفتگی به رهیافتهای عینی، حقیقت را تنها در گفتهها و نوشتهها نمیجست بلکه به آزمودن و مشاهدۀ مستقیم پدیدههای طبیعی بسیار علاقهمند بود.
بیرونی در الآثار الباقیة، چنانکه خود نیز یادآور شده، برای آنکه کتابش ملالآور نباشد، مسائل پراکنده، اما بسیار جالبی را یاد کرده است که بسیاری از آنها به طبیعیات مربوط میشود. وی با برخی مباحث تخصصی آن همچون ستارگان دنبالهدار، شهاب سنگها، شَفَق و فَلَق نوشته است. بیرونی افزون بر این در آثار دیگر خود نیز اشارات قابل توجهی به این موضوعات دارد. دیدگاه ابوریحان دربارۀ چیستی کهکشان راه شیری که در التفهیم آمده، از اهمیتی بسزا برخوردار است؛ زیرا در میان طبیعیدانان مسلمان، حتی آنان که کتابی مستقل دربارۀ این علوم نوشتهاند، کمتر کسی به این موضوع پرداخته است. در واقع طبیعیدانان مسلمان که دیدگاه ارسطو و دیگر یونانیان در این باره را معقول نمیدانستند، برای گریز از مخالفت صریح با نظر ارسطو، ترجیح میدادند که اصولاً وارد این مباحث نشوند. اما بیرونی نظریاتی نو در این زمینه مطرح کرده و ابایی از بحث نداشت و به انتقادهای علمی میپرداخت.
علاوه بر تالیف کتب، میتوان کارهای برجسته یا اختراعات و اکتشافات بیرونی را به شرح زیر جمعبندی کرد:
استخراج جیب یک درجه
قاعده تسطیح کرهی زمین و ترسیم نقشههای جغرافیایی
بررسی چاه آرتزین
ترازوی ابوریحان – برای تعیین وزن مخصوص اجسام
قواعدی چند برای نجوم
محاسبهی مساحت، محیط و قطر کرهی زمین
قاعده برای یافتن سمت قبله
تعیین طول و عرض جغرافیایی شهرها
حرکت زمین
رصد میل کلی و میل اعظم
حرکتهای مختلف شمس
خاصیت فیزیکی الماس و دیگر مواد
جزر و مد رودخانهها
خلاء
زنبور عسل
خسوف و کسوف
اختراع و ساخت آلات رصد: حلقهی یمینی / حلقهی شاهی و . . .
اینک به بررسی کوتاهی که عالمان هموطن ما در مورد این دانشمند بزرگ ایجاد شبهاتی را جایز دانستهاند میپردازم.
ادیبان فارس ادعا دارند ابوریحان میانهی خوشی با سلاطین غزنوی نداشته است و نوشتهاند ابوریحان به سبب احکام نجومی مورد خشم سلطان محمود واقع شد و به حبس افتاد(؟!) (جلال همایی، التفهیم، ص 53). این نوشته صرفا داستانپردازی است تا سلاطین غزنوی را بد جلوه دهند. در حالی که میدانیم سلطان محمود و سلطان مسعود هدایای گرانبهایی بدو دادهاند. سلطان مسعود به پاداش کتاب "قانون مسعودی" فیلوارهای برای ابوریحان فرستاد، اما او به عذر اینکه نگاهداری مال او را از کارهای علمی باز میدارد عدم نیاز خود را مطرح کرد. این نوشته را خود آقای همایی مینویسند و سپس آنرا دلیلی بر مخالفت ابوریحان با غزنویان میدانمد!؟ این یعنی ریاکاری.
بیرونی به سلطان محمود نزدیکی داشت و در دربار سلطان محمود دیدارهای علمی – سیاسی با سفیران کشورهای مختلف نیز داشته است. یکی از دیدارهای علمی – سیاسی بیرونی، در ۴۱۵ هجری قمری اتفاق افتاد. بیرونی در غزنه با سفیران خان ترکانِ ولگا (بلغارها) دیدار کرد و ابوریحان نیز حضور داشت. آنان به سلطان محمود میگفتند که در شمال (نواحی قطب) خورشید روزهای پی در پی غروب نمیکند. سلطان محمود این حرف را طبق اعتقادات مذهبی کفرآمیز میدانست. اما بیرونی به او توضیح داد که سفیر درست میگوید و این امر طبیعی است. و برای ارضاء سلطان به شرح مسایل جغرافیایی کرهی زمین میپردازد و سلطان میپذیرد. لذا میبینیم سلطان محمود اعتماد کامل به بیرونی داشته است و سخنان منطقی و علمی را میپذیرفته است و هیچ دشمنی بین سلطان و ابوریحان وجود نداشته است. سلطان محمود با هیئتهایی که از چین و ترکان اویغور به دربار محمود می آمدند ابوریحان حضور داشت و با آنان دیدار میکرد. این دیدارها نشان میدهد که ابوریحان زبان ترکان اویغور را میدانست و به عنوان مترجم و آگاه به مسائل حضور او ضروری دانسته میشد و سلطان به او اعتماد میکرد.
سلطان محمود پادشاهی بود که علاقه به علوم داشته و عالمان را گرامی میداشت. او زبان عربی و فارسی را نیز در حد بسیار عالی یاد گرفته بود. در بارهی دانش سلطان محمود: احمد بن حسن میمندی وزیر سلطان محمود غزنوی به سواد و علم سلطان اعتراف میکند. ابوریحان در زمان او و سلطان مسعود در رفاه زیست و از صلهها و انعامهای آنان برخوردار گردید. بیرونی حلقهی یمنی را به نام سلطان محمود ساخت؛ چرا که او ارزش این کارها را میدانست. (سید حسن نصر، ص 56) .
ادبای فارس باید شکرگذار غزنویان باشند؛ چرا که غزنویان زبان فارسی را در تمام قلمرو حکومتی خود رواج دادند. مسلم است که سلسلههای خرد و کوچک هرگز نمیتوانستند چنین خدمتی به زبان فارسی بکنند. البته دلیل این خدمت غزنویان به زبان فارسی نیز علل مختلفی دارد که یکی از مهمترین دلایل، رقابت غزنویان با سلسلهی شرقی ترکان یعنی قاراخانیان را نیز نباید فراموش شود. قاراخانیان زبان ترکی را حمایت کرده و سبب نگارش دهها کتاب بزرگ و باشکوه مانند: قوتادغو بیلیک، عتبه الحقایق، دیوان لغات التورک، دیوان حکمت و بویژه ترجمه و شرحهای مختلف از قرآن شدند و زبان و ادبیات ترکی را چنان رونق دادند که علیرغم رقابت این دو سلسله ترک (قاراخانیان و غزنویان و جانشین آنان – سلجوقیان) این کتابها به قلمرو غزنویان میرسید.
بیرونی کتاب "قانون مسعودی" را که یک دایره المعارف است را به نام سلطان مسعود غزنوی کرد، و سلطان مسعود سه بار شتر سکه نقره هدیه برای او فرستاد. البته ابوریحان نپذیرفت و نوشت که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشتهاست، نه برای پول. بعد از سلطان مسعود، شهاب الدین امیر مودود فرزند مسعود نیز مانند پدر با ابوریحان رفتار نمود (همان، ص 55). ایوریحان نیز در دو اثرش از او به نیکی یاد کرده است.
بیرونی در جریان لشکرکشیهای محمود غزنوی به هند امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و درباره اوضاع هند پژوهش کند.
اما زبان فارسی در آثار ابوریحان چه جایگاهی دارد؟ استاد همایی مینویسد زبان فارسی زبان ملی ابوریحان است(؟!). این گفته ادعایی بیش نیست. زیرا مشاهده میشود که برخورد بیرونی با زبان فارسی کاملا منفی است و آن را برای ایجاد آثار علمی – ادبی مناسب نمیداند. اگر او فارس بود اولا فارسی را میدانست و نیازی به آموختن نداشت در ثانی از آن چنین بد نمیگفت. چگونه زبان مادری و ملی اوست که برای آموختن آن سالها وقت صرف کرده است! آنگاه مگر زبان ملی در آن دوره معنی داشته است؟ این آقایان میگویند بیرونی التفهیم را نخست به فارسی نوشته و بعد به عربی ترجمه کرده است! البته ادعاهای جالبتری هم گفتهاند که صرف نظر میکنیم. اینها ادعاهای بیسند و اصولا تبلیغی رژیم پهلوی است و نه چیز دیگر.
میدانیم خوارزمشاهیان در خوارزم حکومت میکردند که ترکزبان بودند. اینان خوارزمشاهیانِ مأمونی بودند و ابوریحان در کنار آنان. حالا چگونه زبان خوارزم فارسی بوده ادعایی است که از دست همه برنمیآید! گفتههای جلال الدین همایی در این مورد نشانگر بینش نژادپرستانهی اوست که از نژاد اصیل ایرانی (منظور فارسی است و نه ایرانی) سخن میگوید! بیرونی فارسی نمیدانست و مدتها وقت صرف کرد و فارسی آموخت؛ ولی اینان اصرار دارند او را فارس بنامند!؟ او خود بارها بدین مساله اشاره کرده است که در سطور بعدی از زبان خود بیرونی خواهیم خواند. بیرونی به زبان و زادگاه خود علاقهای وافر نشان میدهد. دربارهی تاریخ زادگاه خود، کتاب "المسامرة فی أخبار خوارزم" را، از منبعی بنام تاریخِ آل سبکتگین، استفاده کرد. بیرونی هفت سال به عنوان ندیم و رایزن و گاهی برای اجرای مأموریتهای سیاسیِ حسّاس، در خدمت خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون (۳۹۹ ـ ۴۰۷) بود. او حتی در مورد جنگ دو طایفهی ترکزبان برای کسب سلطنت، آنان را مذمت میکند و بعنوان جنگ دو هموطن و همزبان تقبیح میکند. از دیگر سو، بیرونی هرگز به محدودۀ آلبویه قدم نگذاشت و نیمۀ دوم عمر خویش را که دوران بهرهوری علمی او بود، در دربار سلاطین غزنوی گذراند. ناگفته پیداست که چنین موقعیتی بر سیر تکاملی نظریان علمی بیرونی به عنوان برجستهترین دانشمند چنین درباری، تاثیر بگذارد.
بیرونی از مراسم جشن سدهی ایرانیان (منظور فارسهاست) که آتشبازی با طیور و وحوش است سخت برمیآشوبد و چنین نفرین میکند: "انتقم الله من کل متلذذ بایلام غیره من الخاسین غیرالمضرین" (التفهیم، ص 70). ابوریحان سرسختانه با خرافات مبارزه میکند و با هر نژاد و کسی که خلاف عقل ببیند میستیزد. او آنچه را که کرامت و خارقه مینامیدند به تبیین علمی آن میپرداخت و خرافهها را کنار میزد. علت طبیعی بسیاری از حوادث و اتفاقات طبیعی را که مردم معجزه تلقی میکردند مییافت. و هیچگونه کرامت و اعجازی را نمیپذیرفت (کتاب الجماهیر). بیرونی با آنکه بارها در دو کتاب الآثار الباقیة و ماللهند آن دسته از روایات را که با عقل سلیم و اصول روشن علمی سازگار نباشد، به یک سو مینهد. از جمله همین رسومات پارسیان در جشن سده است که با تندی تمام با آن برخورد میکند.
ابوریحان بیرونی زبان خوارزمی که زبان خویش میشمارد و بسیار دوست دارد. او در کتاب "الصیدنه" مینویسد: "چنانکه علمی به زبان خوارزمی که مطلوب من است جاودانه شود، بیهمتا خواهد بود". این عالیترین تعریفی است که از زبان مادری خود به عمل میآورد. (الصیدنه، ص 165) و این زبان ترکی است. چرا که خوارزمشاهیانِ مأمونی ترکزبان بودند، همچنین در ترکزبان بودن غزنویان نیز شکی نیست و او 50 سال در دربار این دو سلسله بوده است. ضمنا هیچگاه از آموختن زبان ترکی سخن نگفته و وقتی را صرف آن نکرده است و خود را تازه وارد در زبان ترکی ندانسته است؛ در حالیکه برای زبان فارسی از همین عبارات استفاده کرده است (الصیدنه، صص 165 – 172).
او در ادامه مینویسد: "پس به زبانهای عربی و فارسی پرداختم، در هریک از آنها تازهواردم (الصیدنه، ص 168)، به زحمت آنها را آموختم، اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوشتر از ستایش به زبان فارسی است، درستی سخنانم را کسی در مییابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند، همین که زرق و برقش ناپدید شد معنایش در سایه قرار میگیرد، سیمایش تار میشود واستفاده از آن از میان میرود زیرا این گویش فقط برای داستانهای خسروانی و قصههای شب مناسب است". (الصیدنه، ص 170 - 171)
البته فراموش نکنیم که ابوریحان زبان عربی را زبانی توانمند، علمی و برای نگارش آثار علمی مفید و لازم می شمارد.. جلالالدین همایی نیز در مقدمه التفهیم اعتراف میکند بیرونی زبان عربی را برای تالیف کتب علمی و بیان مسائل علمی برمیگزیند و در این جهت آن را بر فارسی ترجیح میدهد (ص 67). از خطوط متداول زمان نیز تنها خط سریانی و یونانی را میپسندید (ص 67).
بیرونی عربی را که زبان علمی جهان اسلام بود، برای نگارش بیشتر آثار خود بر فارسی ترجیح داد و در مقدمهی کتاب الصیدنة، به استعمال فارسی برای نگارش آثار علمی سخت تاخته است. بیرونی در ارتباط با زبان عربی و دین اسلام و معترضان به آن در کتاب خود الصیدنه فیالطب مینویسد: "یک یونانی به ولایت ما گذر کرد و من پیش او میرفتم و نامهای میوهها، تخمها، گیاهها و دانهها را به زبان یونانی میپرسیدم و مینوشتم؛ ولی خط عربی آفت بزرگی دارد و آن همانندی واجها به همدیگر و ضرورت تمایز با نقطه و اعراب و علامات است که اگر آنها را ننویسند، معنی مبهم میشود. اگر این آفت نبود، کتابهای ترجمه شده به عربی از قبیل دیسقوریدس و جالینوس و غیره کافی بود؛ ولی اکنون اعتمادی بر آنها نیست" (الصیدنه، ص 170 و 171).
این مساله در بارهی زبان ترکی با خط عربی کاملا قابل درک است و خط غربی توان نگارش برای زبان ترکی را ندارد و چه بسا، این نقص را در رابطه با زبان مادری خود درک کرده است.
در اینجا در اثبات اینکه زبان خوارزم ترکی بوده است:
برای اثبات این امر کافیست به علامه زمخشری توجه کنیم:
زمخشری در سال 467 بدنیا آمده و در 531 فوت کرده است. اما ابوریحان بیرونی متولد 362 و فوتش بسال 442 قمری بوده است. بعبارت دیگر ابوریحان در 442 فوت کرده و در 467 علامه زمخشری بدنیا آمده است. یعنی 25 سال بعد از فوت ابوریحان علامه زمخشری بدنیا آمده است. مسلم است که هر دو اهل یک شهر یا یم ولایتند. عرض 25 سال هم زبان هیچ دیاری تغییر نمی کند. اما علامه زمخشری به سه زبان شعر و کتاب نوشته است. از زمخشری علاوه بر یک دیوان بزرگ بزبان تورکی، کتاب بزرگ مقدمه الادب را هم داریم که در طول هزار سال گذشته کتاب درسی مکتب خانه ها بوده است. زمخشری در دیگر کتابهایش نیز از زبان ترکی سخن رانده و اصطلاعات، ضرب المثلها و عبارات زیبای ترکی را آورده است که انشاء الله در اتاقهای بعدی راجع بدانها سحن خواهیم گفن. دیوان ترکی علامه زمخشری بسیار حجیم است. اینطور نیست که بگوییم چند بیتی به ترکی سروده است. برای نمونه چند بیتی از دیوان بزرگ تورکی ایشان می خوانم. دقت بفرمایید که با زبان امروزین مردم آذربایجان بسیار نزدیک است:
سن ارجلیک بیلن کؤنگولون پاکلا
گناه گپنگیندن اؤزونگو ساپلا
یوخسا گناه گپنگینه بولاشیب
کان عذاب چکرسنگ درده اولاشیب
سن سایه تاپمازسن گناه چؤلونده
اودلارا کؤیَرسن محشر گونونده
گناهین چؤلوندن توبه بیرلن چیق
توبهدن دانماسین یوللارین آچیق
نفس ایرمزدن طاعت آزلیغی
نفس دورور یا بوزاقلار آزلیغی
تقوالیقدان یاخشی خُلق یوقدور ای جان
بزقلیق دان خیر یوقدور ای انسان
یاخشی زادلاردان قالدی تقوالیق
یاخشی اخلاقلاردا بولونمز رسوالیق...
زمخشری رو به خداوندگار کرده و طلب زیارت خانه خدا را بر زبان می آورد و با این زبان چنین بیان می کند:
منه مکّه، جلگه سنه ای تنگریم
یئتیرگیل کان گلیب قیلیبان تعظیم
تنگریم سنسن بیزه یاخشیلیق وئرهگم
قونشونام قونشولرینه ائیلهگیل کرم
و یا:
وصفین ائدیبن اؤز بنده نه برو بار
امیددن محروم ائیلهمه زینهار
شاعر، نه تنها برای خویشتن، بلکه کمک خدا را برای همه انسانها طلب می کند و می گوید:
سنی دئییب یولا چیخان بندهنه سن ده
مقصدینه یئتیر، شاد بولسون بنده
سن اونون بوینوندا دولان دونی
چؤزمگه قووت وئر اینجلسین گونی
عالم روی بسوی خدا کرده و شادکامی مردمان را خواستار است و از خدا برای همگان شادی می طلبد:
ای تنگریم قویما حسرت دردینده
اورکلری شاد ائیلهگیل هر دمده
در دیوان ترکی زمخشری موضوعات مهمی به میان آمده است از آن جمله او خود را اهل خراسان میشمارد و به تعریف سرزمین مادری خویش زبان می گشاید و عدالت را در وطن خویش می بیند و چنین بیان میکند:
عدالتین مکانیدیر خراسان
عدالت ایزلری بوردا گؤر انسان
خوارزم را جزوی از خراسان میشناسد و اشاره ها دارد به خوارزم:
ای تنگرین بختی یارلیق شعلهسین ساچغیل
رحمت ائت خوارزمین بختینی آچغیل.
زمخشری، عالمی انساندوست، خیرخواه و یک فقیه و دانشمند الهی است. به همین دلیل هم زبان به نصیحت مردم می گشاید و ضمن آنکه از خداوند برای کمک به مردم دعا می کند خودِ مردم را نیز پند و اندرز میدهد و آنان را به راه راست و نزدیکی به پروردگار دعوت می کند:
تانری نین خدمتینه دورسان اگر
اول سانا دونیانی خدمتکار ائدر
البته گاهی در میان مردم سیماهای خطرناکتر از شیطان را نیز مشاهده کرده و به انتقاد از چنین چهره هایی نیز می پردازد. او گاهی حاجیان و روندگان به حج را مورد نقد قرار می دهد:
حاجیلار شیطاندان اولور شیطان
قاچیارلار آجییارلار آرانی خایدان
بنابراین اعتماد داریم که زبان مردم خوارزم در زمان ابوریحان بیرونی صد در صد ترکی بوده است و منظور ابوریحان از زبان خوارز، همان زبان ترکی است. هرچند که بسیاری از ادیبان فارس تلاش دارند زبان خوارزم را گونه ای فارسی قلمداد کنند و این نظریه را در زمانی مه زبان ترکی ممنوع بوده و دانشمندان آذربایجان حق بیان و دفاع از زبان ترکی را نداشتند آنقدر دروغ گفتند که حتا خودشان هم باورشان شد. اما امر.وز با دسترسی به منابع درجه یک ترکی این دروغها برملا می شود. برگردیم به ابوریحان.
ابوریحان از دولت، دین و زبان عربی حمایت میکند و مینویسد: "دین ما و دولت به لحاظ گذشته خود عربی است. آنها توأماناند که بر فراز یکی از آنها نیروی الهی در اهتزاز است و بر فراز دیگری دست آسمانی. بارها طوایف گوناگون از زیردستان (بهویژه گیلانیان و دیلمیان) گرد هم آمدند تا جامهی توحش به دولت بپوشند اما آرزوی آنها برآورده نشد. روزانه پنج بار تا اذان در گوشهایشان به صدا در میآید، صف اندر صف پشت سر امامان به نماز میایستند و قرآن عربی مبین را میخوانند. ریسمان اسلام پاره نشود و دژ آن ویران نگردد".
بیرونی، به تاریخ شهر و موطن خود نیز میپردازد. کتاب المسامرة فی اخبار الخوارزم ابوریحان به سبب جایگاه ویژۀ ابوریحان در دربار فرمانروایان گرگانج از اهمیت و اعتباری بسزا برخوردار است. ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود ضمن ستایش بسیار از بیرونی و درستی نوشتههای او، باب خوارزم کتاب خود را به تمامی از روی دستنویس این کتاب که به خط خود بیرونی بوده، نوشته است. (بیهقی، ص 423 و توضیحات سعید نفیسی در خاتمه جلد سوم).
الصیدنه فی الطب کتابی است دربارهی گیاهان دارویی که با تصحیح دکتر عباس زریاب خوی و باقر مظفرزاده نشر یافته است. این اثر بیرونی با کتابهای دیگراه در داروشناسی تفاوت اساسی دارد. در آن به نشانههای خلوص، مرغوبیت و نظایر آنها توجه اساسی شده است؛ وانگهی بیرونی به نام منبع دارویی در زبانها و گویشهای گوناگون اهمیت زیادی میدهد؛ زیرا در نوشتههای پزشکی و دیگر علوم آن زمان، نام داروها به دیگر زبانها آنچنان فراوان بود که همهی پزشکان و داروشناسان اهمیت واقعی آنها را نمیدانستند. این مسئله هنگامی که یک دارو در هر جایی یک نام داشت و یا یک نام را به چیزهای گوناگون داده بودند، این امر باز هم مساله را پیچیدهتر میکرد و اغلب به سوء تفاهمهای جدی میانجامید
بیرونی با درک اهمیت این مسئله، حدود ۴۵۰۰ نام گیاه، حیوان، ماده معدنی و فراوردههای آنها را به زبانهای عربی، یونانی، خوارزمی، ترکی، سریانی، هندی، سغدی، فارسی و . . . گرد آورده و توضیح دادهاست و بدین ترتیب گام جدیدی در راه تنظیم و ترتیب اصطلاحات دارویی زمان خود برداشته است. این نامهای مترادف برای پژوهشگران امروزی نیز اهمیت دارد و تعریف دقیق بسیاری از گیاهان دارویی و دیگر مواد را امکانپذیر میسازد. شایان توجه است که بیرونی در بسیاری از موارد به نامهای محلی داروهایی اشاره میکند که در میان ساکنان نواحی و حتی شهرهای مختلف آسیای میانه، ایران، هندوستان، افغانستان، آذربایجان و غیره رواج داشته است. بر این اساس میتوان از تنوع وسایل درمان تولید شده و کاربردی آن زمان در این سرزمینها آگاه شد. افزون بر آن، بخشی از این نامها برای متخصصان تاریخ و زبانشناسان نیز جالب است.
ستایش دین اسلام و زبان عربی (به عنوان زبان علم) و برتری آن بر زبانهای دیگر برای بیان مضامین علمی، از جمله، بر فارسی که، به عقیده او، «برای (حکایت) اَخبار خُسروان و گفت و گوهای شبانه "الاخبار الکسرویّة و الاسمار اللیلیه" شایسته است؛ در تحقیر زبان فارسی حتی میگوید که «من هجوِ (خود را) به عربی بیش از مدحِ (خود) به فارسی دوست دارم.
عیبی که بیرونی در زبان عربی دیده است نارسایی خطّ آن برای ضبط نامهای داروهاست. او بصراحت مینویسد: "اما نوشتار به زبان عربی را آفتی بزرگ است که همانا تشابه شکلهای حروف همجفت در آن و لزوم تمایز نقطهها و نشانههای تصریف آنها که اگر در نظر گرفته نشود معنای خود را از دست میدهد (الصیدنه، ص 170). بیرونی دو شکایت دیگر هم دارد: یکی از بیدقتی کاتبان در استنساخ و غفلت از مقابلهی نسخهها؛ و دیگری ازکم دقتی مترجمان کتابهای یونانی، که معمولاً آوانگاری یونانی گیاهان بسنده کردهاند، در حالی که بعضی از آنها که در بلاد ما میرویند خود نامی دارند.
بیرونی از سه عیبِ مذکور نتیجه میگیرد که آن ترجمهها در خور اطمینان نیستند و بود و نبودشان یکی است، و اگر این آفتها نبود، ترجمه عربی آثار حکیمان یونانی کفایت میکرد. همین مشکل را ما در نگارش زبان ترکی با الفبای عربی داریم و لذا مجبور به استفاده از علائم مخصوصی هستیم.
شکی نیست که تمام آثار و نوشتههای ابوریحان به زبان عربی است ولی برخی ادعای آثاری به زبان فارسی نیز هستند ولی تاکنون نمونهای ارائه ندادهاند. کار تا جایی پیش رفته است که ادعا میکنند بیرونی التفهیم را ابتدا به فارسی نگاشته و سپس به عربی ترجمه کرده است!؟
الصیدنه برای نخستین بار در سال 1950 که سالگرد 900 مین سالگرد تولد بیرونی در ازبکستان جشن گرفته شد همراه با دیگر آثار بیرونی به زبان ازبکی ترجمه و نشر یافت. البته پیشتر – در سال 1941 زکی ولیدی طوغان برخی آثار بیرونی را با ترجمهی ترکی و همراه با بررسی علمی آنها انجام داده بود. این کتاب در سال 1973 به مناسبت هزارمین سالگرد تولد بیرونی توسط و. ای. کریماوف ازبکستانی به زبان روسی ترجمه گشت که البته تئز دکترای وی بوده و در سال 1971 از آن دفاع کرده است. این کتاب (ترجمه روسی) را باقر مظفرزاده در سال 1383 به فارسی ترجمه کرد. البته در قرن هفتم هجری توسط ابوبکر کاشانی از اهالی فرغانه و در هندوستان به فارسی ترجمه شده بوده است. نسخهی خطی استنساخ شده در سال 678 هجری اضافات غضنفر تبریزی سبب سادگی ترجمه در زمان حاضر گشته است. غضنفر تبریزی این نسخه را از کارهای استاد خود – ابوعبداله محمد ابن ابوبکر تبریزی میداند.
بیرونی از علاقهی خود به جمعآوری مطالب الصیدنه از دورهی نوجوانی اشاره کرده است اما آخرین اثر وی در زندگیش محسوب میشود. او به همراه گردآوری این مطالب به زبانها نیز توجه کرده و تلاش کرده است نام محلی گیاهان را بداند. به همین سبب این اثر از نظر زبانشناسی مهم جلوه میکند.
به نوشتهی مترجم فارسی 9 مورد به زبان ترکی آمده است (مظفرزاده، مقدمه، ص 57) که ما این موارد را بیش از 50 مورد دیدیم. 9 مورد که اظهر من الشمس است. نکتهی جالب اینکه ایشان زبان ترکی را جزو زبانهای سامی شمردهاند!؟ (همان، ص 57) و آنگاه زبانهای بخارایی، سمرقندی، خوارزمی، بلخی و . . . را جزو زبان فارسی میدانند و همین نشان میدهد که علم نامبرده از زبانها تا چه اندازه است!؟ به عینه هم مشاهده میکنیم آنچه به سمرقندی و بخارایی و خوارزمی هم آورده شده اکثرا جز زبان ترکی نیستند که لازم است به تعدادی از آنها اشاره شود. برخی اسامی ترکی بکار رفته در این کتاب آورده میشود تا وسعت این زبان و تسلط ابوریحان بدان معلوم گردد:
اجاص – مورد 17 نام فارسی آن آلو شهرت دارد. / طرقا - بید بلخی - مورد 32 / قرنفل - میخک سیاه – موردهای 22، 39، 820 و . . . / ارطمیسیا یا بویمادرهن - بوی مادران – مورد 33 / شناغار – مورد 34 در خوارزم در کنار یونجه در میآید / قرقور – از درخت ساچ / عقاقیر – داروی ساده – آنرا اقاقیر بنویسید / باشاق / شاماما – شماهی / ارسلان - مورد 48 / قارا اوت – مورد 202 / تریاق - مورد 206 / قاق – مورد 809 / قاقل یا قاقلا – 796 / قرمز – مورد 836 / قرمیس به فارسی کرمیس / مِسک – 992 / قتایی – ختایی (جالب است که مترجم آن را چینی دانسته است!؟) / سغدو – مورد 1089 / اسارون - گویند در کوههای همدان بسیار است. اسارون را از سرزمین های ترک می آورند و در بلخ نیز بسیار است. آنرا قرنقول کوهی نیز گویند / وسمه – مورد 1079 به زبان ازبکی اوسمه گویند / مسک را به ترکی ایپار گویند و به خوارزمی اکت بَنجَل / لُبان را به ترکی کوجی گویند –مورد 937 / اشتاروک خوارزمی به هلو گویند – مورد 372 / بَنجَک یا بَقّم عربی به خوارزمی است – مورد164 / افسنتین – مورد 76 / طُبُزقاق – مورد 538 که اضافه می کند ترکان آنرا بسیار دوست دارند. محمود کاشغری آن را تُبُلغان نوشته است و در فرهنگ قدیمی ص 575 به صورت توپولیاق آمده است. در ترجمه فارسی کاشانی آمده است: به ترکی طبرغاق گویند و گویند طبلاخ. در ترکی امروز طوپلاق و توپلاق نویسند. (منجاب الدینوف، شماره 172) به ترکمنی تُپَلُک (فرهنگ ترکمنی – روسی، ص )639. و . . .
محققان، سن بیرونی در زمان مرگ او را ۷۷ سال و ۷ ماه دانستهاند اما بیرونی در مقدمه الصیدنه فی الطب نوشتهاست حال که عمرش از ۸۰ سال گذشته، دچار ضعف بینایی و شنوایی شده و دستیاری به نام نهشعی در تألیف کتاب او را یاری رساندهاست. در نتیجه تاریخ فوت او بعد از سال ۴۴۲ هجری قمری صحیح مینماید.
بیرونی دقت بسیار بالایی در اندازهگیریها و محاسبات خود داشته است. در اندیشههای وی در مورد مسایلی که بدانها پرداخته است میتوان عمق دانش و بینش عمیق وی را دریافت. دیدگاههای او نسبت به زمان خود بسیار مترقی بوده و ارزش علمی خود را حفظ کرده است که لازم است به برخی از آنها اشاره شود:
بیرونی در نوشتههای خود به وضوح از گردشِ زمین به دورِ خودش سخن میگوید. در کتابِ "استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب" میگوید: "از ابوسعید سجزی، اُسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکّب نبود و آن را اسطرلاب زورقی مینامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیدهی مردمی است که زمین را متحرّک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت میدهند و نه به کرهی سماوی."
در این شکل، شماری از گامهای ماه به تصویر کشیده شدهاست.
محاسبهی شعاع زمین
ابوریحان بیرونی در کتاب "الاسطرلاب" روشی برای محاسبهی شعاع زمین ارائه میکند. اندازهگیریِ او یک درجه سطح زمین را ۵۸ میل بدست آوردهاست که با توجه به اینکه هر میل عربی ۱۹۷۳٫۳ متر است، شعاعِ زمین ۶۵۶۰ کیلومتر (بر حسبِواحدهای امروزی) به دست میآید که تا حد خوبی به مقدار صحیحِ آن نزدیک است.
نموداری از روشِ ابوریحان برای پیدار کردن شعاع و محیط زمین
*** وی اپیکتوگرام یعنی ابزاری برای سنجش وزن مخصوص در فیزیک را اختراع نمود که با آن وزن مخصوص اشیا را تعیین میکرد.
*** بیرونی نظراتش در چند مورد حساس بیان داشته است. برخی نظرات او در مورد انتخاب طبیعی مورد بحث قرار داده و محققان باور دارند که نظرات داروین در آثار او تبیین گشته است. بیرونی در کتاب تحقیق ماللهند تلاش میکند که از دید یک طبیعیدان به توضیح روندهای طبیعی و از جمله نظرات زیستشناختی مربوط به تکامل بپردازد. برخی از اندیشمندان، نظرات بیرونی را با داروینیسم و انتخاب طبیعی قابل قیاس میدانند. یکی از این نظرات مشابه با نظریه بنیادین مالتوس درباره عدم تناسب میان نسبت تولید مثل و نیازهای ابتدایی حیات است. بیرونی میگوید: حیات جهان بستگی به دانهافشانی و زاد و ولد دارد. با گذشت زمان هر دوی این فرایندها افزایش مییابند. این افزایش نامحدود است حال آنکه جهان محدود است. او سپس به این اصل موجودات زنده اشاره میکند. هنگامی که گروهی از گیاهان یا جانوران دیگر تغییری در ساختمانشان رخ ندهد و گونه ویژه نامیرایی را بهوجود آورند، اگر یکایک اعضای اینگونهها به جای آنکه تنها به دنیا بیایند و از بین بروند، به زاد و ولد بپردازند و چندین بار، چندین موجود همانند خود را به وجود آورند، بزودی تمام دنیا از همان یک گونه گیاهی یا جانوری پر خواهد گشت و آنها هر قلمرویی که بیابند تسخیر خواهند کرد. بیرونی سپس به تشریح انتخاب مصنوعی میپردازد.:کشاورز زرع خود را برمیگزیند و تا جایی که میخواهد به کشت و زرع آن میپردازد و آنچه را که نمیخواهد ریشهکن میکند. جنگلبان شاخههایی که به نظرش برگزیده هستند را نگه میدارد و سایر شاخهها را میبرد. زنبورها افرادی از گروه را که تنها میخورند ولی کاری برای کندویشان نمیکنند، میکُشند.
*** وی نظر خود را درباره طبیعت اعلام میکند. با کمی توجه میتوان دلمشغولیهای داروین دربارهی انتخاب طبیعی را در این عبارات بازیافت: طبیعت به شیوهای مشابه عمل میکند، ولی در تمامی شرایط رویکردش در مورد همه یکسان است. او اجازه نابودی برگ و میوه را میدهد و بدین طریق جلوی آنها را برای تولید آنچه هدف نهاییشان است میگیرد. طبیعت آنها را نابود میکند تا جایی برای دیگران باز نماید.
بیرونی دقّت و اصابت نظر خود را مدیون مطالعات فلسفی بود، امّا او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش نبود. تحقیقاتی که این مرد بزرگ، در زمینه جغرافیا کرده به تازگی در دنیای قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی مشخص شده است. ابوریحان بیرونی نسبت به زمان خود، دقیقترین رقم مربوط به محیط کرهی زمین را حساب کرده و امکان حرکت زمین را به دور خویش مطرح ساخته است.
نتیجه گیری:
ابوریجان بیرونی دانشمند سرشناس و ترکزبان سرزمین خوارزم و مایهی افتخار است که هنوز اکتشافات وی ارزش علمی خود را حفظ کردهاند و یافتههایش برای اهل علم امروزی مفید است. او بسیاری از مجهولات علم را در گذشته حل کرده و راه را برای توسعهی علوم مختلف گشوده است. برخی نظرات وی هنوز هم پیشرفتهتر از زمان ماست و نگاه تیزبین او گره مشکلات آیندهی جامعهی بشری را گشوده است. او نگاه و دیدی صحیح به اهل علم نشان داده و علم را از خرافهها حفظ کرده است. او 5 قرن جلوتر از دانشمندان اروپایی به کشف برخی پدیدهها نایل شده است. تفکرات راستین او در پژوهشهای علمی هنوز هم راهگشاری توسعه است.
ابوریحان دانشمندی فرهیخته و انساندوست بود که با اندیشههای انسانیش به بشریت تعلق دارد و هر آنکس که راه او را بپیماید بیشتر و بهتر به سعادت انسانها کمک خواهد کرد. لزوم ترجمهی آثار او هر روز بیشتر حس می گردد زیرا این امر میتواند در پیشرفت علم در بین اهل جهان یار و مددکار انسانها باشد. نظرهای غلط و نژادپرستانهی برخی از هموطنان ایرانی ما در محدود کردن نابجا به یک زبان و نژاد، نه تنها ما را یاری نمیکند بلکه سبب رنجش این بزرگمرد تاریخ انسانیت هم خواهد بود. او همواره طر قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1402 ساعت: 6:53