ادبیات مرثیه در زبان ترکی

ساخت وبلاگ

   ادبیات مرثیه در آذربایجان دارای تاریخی کهن است. از دوران پیش از اسلام تحت عنوان آغیلار، اوخشامالار و بایاتیلار، مراثی فراوان تا زمان ما باقی مانده است. ادبیات مرثیه بعد از اسلام تداوم همان جریان است اما حوادث کربلا را باید بالاترین و تاثیرگذارترین مرحله در این ادبیات دانست. در ادبیات ترکی کسانی چون غازي  قاستامانلي (839ه)، يحيي بخشي 905٫ ه‍ ق)، لامعي ( ۹۳۸ه‍. ق) حاجي نورالدين افندي (۹۴۰٫ ه‍ .ق) جزو نخستین شاعرانی هستند که در رثای امام حسین (ع) نوشته اند. اما بسیاری از شاعران ترکی گوی ما مانند مولانا فضولی از حوادث عاشورا با بینشی عرفانی شعر گفته و یا اثری خلق کرده­اند. بسیاری از شاعران دایره شیخ صفی اردبیلی نیز با بینشی عرفانی به حادثه­ ی کربلا نگریسته اند. حتی شاه اسماعیل صفوی نوحه­ های چندی به ترکی نوشته که در همه­ ی آنها نگرش عرفانی موجود است و رجز خوانی هم جای خود را دارد. طوری که امروزه نوحه­ هایی که می شنویم مانند:

بوگون ماتم گونوگلدي                  آه حسين و واحسين

سنين دردين باغريم دلدي    آه حسين و واحسين

كربلانين يازيلاري             شهيد دوشدي غازيلاري

فاطما آنا قوزو لاري           آه حسين و واحسين

برگرفته از دیوان شاه اسماعیل صفوی است. بر همین اساس بسیاری از پژوهشگران عاشورایی، صفویه را نقطه­ ی عطفی در آداب و مراسم محرم و صفر در کل ایران می­ دانند.

   ادبیات مرثیه تنها به حوادث کربلا ختم نمی­ شود، بلکه از اتفاقات حزن انگیز در رحلت پیامبر گرامی تا شهادت امام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) نیز اشعار سوزناکی نوشته شده­ اند. اما عاشورا اوج این ادبیات شمرده می­ شود. اما ادبیات مربوط به کربلا، صرفا گریه و زاری نیست، بلکه سرشار از عرفان و حماسه نیز هست. برای اینکه نمونه ای از اشعار غرفانی و نگرش اینچنینی در ادبیات ترکی را آورده باشیم به نمونه­ ای از این اشعار توجه فرمایید:

صبردن قطع كف و ساعد مني منع ائيله مز

نخلي قيلماز منحرف نقصان برگ و شاخسار

مرد ميدان بلايم قطع اعضادن نه باك؟

شهپر همتده دور پرواز اوج اقتدار

بیاد داشته باشیم که در میان مقتل نویسان ترکی گوی بزرگان چون ملا حسین دخیل مراغه­ای هستند که مقتل ایشان اثری 7 جلدی است. مرثیه جدای از مقتل نویسی است. مرثیه معمولا نوشته­های نظم و نثر حزن انگیز و دلسوز این جریان است؛ در حالیکه در مقتل علاوه بر همین حزن انگیزی و بیان مصیبت، آوردن دلایل و عظمت حوادث نیز موضوع بحث می ­باشد. یادمان باشد که مجتهدین بزرگ و مراجع تقلیدی چون آيت الله محمد نخجواني (وفات ۱۳۴۴ ه‍ . ق) با نگارش "گؤزو یاشلی بولودلار" یا "سحاب الدموع" مرثیه­ های جانسوزی را قلمی کرده ­اند. این کتاب علاوه بر یک مقدمه­ی علمی – دینی جامع، دارای 12 سحابیه هم هست. هر یک از سحابیه­ ها نیز دارای اسامی زیبایی هستند مانند: الصاعقه المحرقه، شعله ملتهبه فؤاديه، شعله محرقة فؤاديه، شهاب الثاقب، الشرارة المحرقة الاكباد.

 مراثی دارای مراحل و مراتب خاصی هستند از حمله:

مراثی ساده

مراثی مركب  

مراثی تحليلي  

مراثی گيريزلي  

در عرصه­ ی مراثی ساده، آثار و اشعار آیت الله خسروشاهی شایسته­ی ذکرند. مراثی تحلیلی ایشان نیز بسیار معروف و دلنشینند. کسی نمی­تواند در زمان خواندن فردی و یا جمعی این مراثی نَگِریَد. در زمانه ­ی ما، نوحه و مرثیه با تحریفات مختلف از دایره­ ی ادبیات دور افتاده  و گاهی با خرافات نیز عجین گشته است. این دیگر ادبیات نیست.

   شبیه گردانی نیز بخشی از ادبیات مرثیه است که در آذربایجان دارای تاریخی حداقل 700 ساله است و در شهر خودمان زنگان، بیش از 400 سال سابقه دارد. ناگفته نگذاریم که بسیاری از آثار شبیه­ خوانی­ها گردآوری شده و حتی برخی پژوهشگران از کشورهای خارجی آنها را منتشر کرده اند، اما دریغ از یک نگارش و انتشار آن در ایران. . .

 در اینجا ضروری است به موسیقی نوحه­ ها لحظه­ ای دقت کنیم. در نوحه­ های سروده­ ی امروزی نوحه خوانان نیز از توجه بدان ناگزیرند، زیرا مُقام موسیقی نوحه علمی زیبا در موسیقی است و باید حزن و اندوه نوحه را نشان دهد نه اینکه سینه زن را به رقص درآورد!؟ در آذربایجان این موسیقی چنان رشدی داشته است که نام دستگاههای مخصوص نوحه خوانان شده است مانند: حاج حسينقلي سه‌گاهي، سليم سه‌گاهي، ديزمار هاواسي، حجازي و . . . که در سینه زنی متفاوت از زمان شاه بیت خوانی، مرصع خوانی  و . . . است. نوحه خوانان هر یک سبک­های خاصی دارند. قالبهای شعری نوحه نیز از مواردی است که در ادبیات مرثیه­ ی آذربایجان جای بحث و گفتگو دارد. اینهمه غنا در ادبیات مرثیه فرصتی و مجالی بیشتر می­ طلبد.

   نوحه در ادبیات ترکی را می توان به سه دوره تاریخی تقسیم کرد:

 شاعران کلاسیک نخست نوحه مانند فضولی، خطایی، نباتی و . . .

شاعران دوره ­ی میانه کلاسیک مانند: صراف، راجی، سیدعظیم شیروانی، میرزه علی اکبر صابر، سعدی زمان، نیّر، شكوهي و . . .

شاعران معاصر مانند: یحیوی، منزوی اردبیلی، انور، منعم، شاهی، مضطر، معنوي، دلریش و . . .

   مقتل کلمه ­ای عربی به مفهوم جایگاه قتل است که در ادبیات، مقتل امام حسین (ع) معروف بوده و صدها کتاب در باب این حادثه­ ی تاریخی نوشته شده است. این حادثه چنانچه می­دانید به سال 61 هجری رخ داده است. یزید ابن معاویه که بناحق بر مسند حکومت نشسته است برای اعتبار بخشیدن به حکومت خود نیاز به بیعت امام حسین دارد. امام حسین هم کسی نیست که مُهر ِ تائید بر خلافکاریها و حکومت ناحق او نهد؛ لذا مراسم حج را نیز ناقص گذاشته و از مکّه بیرون می­رود و به دعوت اهل کوفه رهسپار آن شهر می­گردد. اما جاسوسان خبردار گشته و به دستور یزید راه را بر او می­بندند و حتی از بستن راه آب و محرومیت قافله­ ی امام حسین از آب گریزان نیستند. با وجود همه­ی مظلومیت­ها، امام حسین و 72 تن از یارانش در برابر زیاده خواهی های یزید می­ایستند و شهادت را بر تحمل ظلم ترجیح می­ دهند.

 اینک به معرفی چند مقتل ترکی می پردازیم:

 

یوسه مدّاح  و مقتل الحسین

 

   یوسف مدّاح، شاعر و متفکر ارزشمند آذربایجان در اوایل قرن هشتم هجری است. برخی از ادباء او را تبریزی می دانند. مداح، نگاهی حماسی و افتخارآفرین بر واقعه­ ی کربلا دارد. او از حادثه­ی کربلا حماسه می­ سازد و مقتل امام حسین را جایگاه شهادت و محل عشق ورزی و شجاعت نشان می­ دهد.

   مداح شاعر متصوفی است که در تمام آثارش بینش دینی موجود است. او از عشق حماسه می­ سازد و شهادت را اوج شجاعت و پایداری در ایمان معرفی می­ کند. زندگانی ائمه و بزرگان دین را به عنوان نمونه ­ای سرشار از فداکاری، زیبایی و انسانیت به تصویر می­ کشد. از این شاعر بزرگ آثاری ماندگار در دست است که بعد از 700 سال بدست ما ­رسیده است. وی حدود سالهای 700 – 704 بدنیا آمده و عمری در راه عزّت مسلمانان تلاش کرده، آثاری افتخار آفرین خلق کرده و با آثارش راه زندگی شرافتمندانه را نشان داده، بیش از هزاران بیت شعر از خود به یادگار نهاده و در نهایت حدود سالهای 800 الی 808 دنیای فانی را وداع گفته است. از او آثاری چون: دیوان، مثنویهای: داستان ابلیس، قیز و جهود، قاضی و اوغری، ورقا و گلشا، مقتل امام حسین را در دست داریم.

    این مثنوی اثری تاریخی نیست، بلکه شاعر، حادثه­ای از دل تاریخ را موضوع اثر خویش ساخته تا توسط آن بتواند زیبایی­های عشق و شهادت را نشان دهد. اثری سرشار از عشق، شجاعت و حماسه. در اینجا مرگی در کار نیست؛ همه­ اش زندگی است و جاودانگی. شهیدان نمی­میرند بلکه با فداکاری خود با ایمان و اعتقادات راسخ خویش زنده­ی تاریخ باقی می­مانند. زبان حماسی یوسف مدّاح در این اثر، به اوج زیبایی و حلاوت رسیده است. چنان زیبا و دل انگیز است گه معصومیت و مظلومیت شهیدان کربلا با عشق و عظمت موجود در تک تک چهره­های عاشورا دل هر خواننده­ای را بسوی حقیقت نهفته در آن فرا می­خواند و دل آنان را مجذوب این زیبایی­ها می­کند و راه زندگی شرافتمندانه را می­آموزد.

   یوسف مداح حماسه­سرای عاشورایی است. عاشورایی که قهرمانانش با مظلومیت­های فراوان، عشق می­آموزند و دلدادگی را به اوج می­رسانند و ایمان را در دل مسلمانان بارور می­سازند. یوسف مداح شاعر بزرگ آذربایجان یکی از هزاران درویش صوفی مسلکی است که شهرهای فراوانی را زیر پا نهاده، در حالیکه در دستی تبر و در دستی دیگر کشکول داشته است ایل به ایل و شهر به شهر گشته و در میان مردم با بازگویی داستانهایی از شجاعت و فداکاری ائمه و خواندن مولودی­ها، فروغ عشق امامان را در دلها بر می­ افروختند و به تبلیغ شیعه می ­پرداختند. این شاعران با عناوینی چون مدّاح، شیّاط و درویش معروف می ­گشتند و یوسف مدّاح یکی از این شاعران مردمی بشمار می­آید. تذکره ­های فراوانی به شرح زندگانی این شاعر پرداخته­ اند و اشعاری را نمونه آورده­ اند.

  مدّاح شاعر مردمی بشمار می­آید. افراد مورد خطاب وی مردم عادی هستند و تبلیغ شیعه برای مردم ساده و مؤمن را در پیش گرفته است. برای همین امر هم زبان او ساده، روان و زیباست. مدّاح تلاش دارد مردم را با زبانی شیوا و ساده بسوی خود بکشد. لذا زبان مردمی را انتخاب می­کند؛ زبانی که مملو از اصطلاحات مردمی، ضرب المثلها و ترکیبات ساده است و روانی زبان اساس هنر اوست. او در این زمینه بسیار موفق است و اکثر اشعار و مثنویهای وی جزو اشعار ساده و ممتنع به حساب می­آید. خصوصیات زبان او همان مشخصات زبان مردم عصر خود را دارد و همین هم هست که امروز بعد از گذشت  700 سال هنوز هم گیرایی لازم را دارد.

   نگاه مدّاح به اسلام و عرصه­ی ایمانی لبریز از زیبایی­هاست. او همانند مسلمانی مؤمن و معتقد، به حوادث کربلا می­نگرد و آنرا نقطه­ی عطفی در تاریخ می­ شمارد که شرف افزا و افتخارآفرین است. حماسه­ی کربلا داستان قهرمانی و فداکاری و سرشار از عشق و عاطفه، ایمان و فداکاری است. حادثه­ای غرور آفرین برای مسلمانان و حقارتی برای ظالمان تاریخ است. امام حسین قهرمانانی را به میدان می­ فرستد که تمام خواسته­ شان باورهای استوار و اعتقادات تغییرناپذیر مسلمانان تلقی می­ شود و قهرمانان کوچکترین شبهه­ ای در این امر ندارند. در برابر آنان، قدرتمندانی قرار گرفته­اند که جاه و جبروت ظاهریشان در برابر آنان رنگ می­بازد. اینجا عشق، شهامت، باورهای پاک، وفا، صداقت است که در برابر ظلم، جلال و جبروت و قدرت ظاهری جان می­گیرد و جلال دربار در برابر ایمان و عشق رنگ می­بازد و جز حقارت و پستی سراغشان نمی­ آید. یوسف مدّاح در بیان اینهمه زیبایی، شاعری موفق است و اثرش ماندگار و جاودانه.

 

   مولانا فضولی  و حدیقه السعدا

 

      مولانا فضولی عالمی بزرگ، فقیهی دانشمند و شاعری سترگ است. او نخستین عالمی است که مساله­ی عدل و امامت را در حوزه ­ی موضوعات فلسفه­ی اسلامی وارد نمود و همچون اصطلاحی خاص بکار برد. او کتاب "مطلع الاعتقاد فی معرفه المبداء و المعاد" را دقیقا بر همین اساس نگاشت که نمونه­ ای زیبا از بینش عمیق و فلسفی اوست و نوآوری بشمار می ­آید. حدیقه السعدا تا کنون بارها در کشورهای مختلف جهان: ایران، مصر، ترکیه و. . . منتشر شده است. متاسفانه در جمهوری آذربایجان شوروی به دلیل محتوای دینی اثر، عمدا مغضوب واقع شده و در ایران نیز بخاطر ممنوعیت زبان ترکی و مغفول مانده است. باوجود انتشار آن بعد از انقلاب، هنوز بحد کافی شناخته نشده است.

   حدیقه السعدا اثری علمی و با تحلیلی تاریخی است. این اثر، مصیبت نامه نیست بلکه ماهیتی جهان بینانه و بینشی علمی را با خود دارد. فضولی در چنین فضایی به واقعه­ ی کربلا می ­نگرد. در حالیکه یوسف مدّاح این واقعه را با دیدی حماسی مورد بررسی قرار می­دهد مولانا فضولی نگاهی فقاهتی و فلسفی بدان دارد و برای نگارش این اثر، از منابع عربی، فارسی و ترکی بهره­ ها برده است. او همانند یک فقیه دردشناس و یک عالم فیلسوف نگاهی متفاوت از دیگران به حادثه ­ی کربلا دارد.

   حدیقه السعدای فضولی دارای 10 باب است که به عنوان متن سخنرانی وی در ده روز نخست ماه محرم نوشته شده است. در فصل نخست کتاب، عالم بزرگ نگاهی به سرنوشت انبیای بزرگ الهی دارد و حوادث اساسی زندگی آنان را با واقعه­ی کربلا به مقایسه می­ نشیند. در این فصل با نقاط برجسته ­ای از زندگی پیامبرانی چون حضرت ذکریا، یعقوب، یوسف، ایوب، یحیی، ابراهیم، نوح، موسی، عیسا و محمد (ص) آشنا می­شویم. در باب­های بعدی با زندگی حضرت علی (ع)، فاطمه (س) و امام حسن (ع) آشنا گشته، سپس آمدن امام حسین به مکّه، رفتن مسلم ابن عقیل به کوفه، آمدن امام حسین به کربلا، شهادت ایشان، اسارت اهل بیت و رفتن آنان به شام مورد مداقه قرار می ­گیرد.

   حدیقه السعدا روضه خوانی و یا مرثیه خوانی نیست بلکه نگاهی تاریخی تحلیلی به روایات مذهبی داشته و برداشتی کاملا دینی با بینش عمیق اسلامی دارد و اعتقادات تشیع مورد تدقیق قرار می­گیرد. اما معلوم است که مظلومیت وارده بر امام حسین و اهل بیت می­تواند رقّت دل هر شنونده و خواننده ­ای را موجب گردد و اشک بر چشمان او بیاورد. هنر شاعری نیز به کمک همین امر می­ آید تا در روح و ذهن خوانندگان تاثیر بگذارد. ولی مولانا فضولی تنها به این امر اکتفا نمی­ کند بلکه چشم بر تاثیر عمیق آن بر روح و ذهن خوانندگانش می­دوزد.  فضولی این اثر را به نظم و نثر نوشته و از قلم شیوای خویش بیشترین بهره را برده است. همین امر سبب گشته است که در طول بیش از 4 قرن گذشته صدها شاعر اهل بیت، چشم به این اثر او دوخته و از آن بهره گرفته ­اند شاعران بزرگی چون قُمری، ذاکر، دخیل، صراف، راجی و . . . هزاران شاعر مرثیه سرا تا امروز همچنان چشم بدان دوخته ­اند.

 

قُمری و کنز المصائب

 

حادثه­ی کربلا چنان بزرگ و عمیق بوده است که موضوع صدها کتاب به زبان ترکی قرار گرفته و از دیدگاه ادبی نیز شاهکارهای بزرگی آفریده شده­اند. مگر می توان هنگام سخن گفتن از شاعران این حادثه­ ی بزرگ اسلام به آسانی از کنار نام بزرگانی چون قمری، راجی، ذاکر اردبیلی، منعم، صراف، و. . . گذشت؟ اگر مداح عاشورا را با دیدی حماسی و بیانی حماسی به نظم کشیده، فضولی با دیدی فقیهانه بدان نگریسته است قمری دربندی با بیشنی عارفانه بدان نظر انداخته و زیبایی­های عرفانی را در آن تجسم بخشیده است. قمری با قصیده و غزل به استقبال این واقعه­ می­ رود و عارفانه­ هایی می ­سراید که دل هر خواننده ­ای را از چشمه­ی عرفان عمیق اسلامی سیراب می­ سازد. اثر 12 هزار بیتی کنزالمصائب دارای چنین محتوایی است. او با ساقی نامه آغاز می­ کند و می­ سراید:

               پیاله وئر منه ساقی، الم هواسی گلیر

                                           یاواش – یاواش گؤزومون دُرِّ پُر بهاسی گلیر. . .

کنزالمصائب قمری در دل هر خواننده­ای احساس و هیجانی زیبا می­ آفریند و او را به اندیشه در کنه و عمق حرکت وامی ­دارد. در شعر او، نگاههای عارفانه و عاشقانه زیبایی خاص خود را دارد.

 

حکیم هیدجی و قصه کربلا

 

   حکیم هیدجی نیز یکی از بزرگترین سخنوران و شعرای سه زبانه­ی زنگان است که خلاقیت ادبی – هنری خویش را در زمینه­ی اعتقادات دینی و حکمت اسلامی بکار گرفته است. آثار او در هر زبانی که باشد و در هر موضوعی اعم از اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، در چارچوب اعتقادات زلال و استوار دینی اوست. او که فقیهی عالیقدر، عالمی معتقد و شاعری زبردست است تمام استعداد و هنر خلاقه ­اش را برای تحکیم اعتقادات دینی مردم بکار گرفته است. فیلسوفی است که تمام همّ و غمّش اسلام و باورهای استوار دینی است و در این راه از هیچ تلاش و کوششی فروگذاری نکرده است. قدرت شعری او مثال زدنی است و شعرش نمونه­ی زیبایی از شعر سده ­ی گذشته­ ی ایران – به هر سه زبان اسلامی است. اما سخن ما در اینجا بر روی منظومه­ ی قصه­ ی کربلاست که تا امروز مورد غفلت قرار گرفته است.

   در عرصه­ی ادبیات مرثیه در زنگان، نامهای آشنائی وجود دارند که خلاقیت ادبی خویش را به وقایع عاشورایی اختصاص داده و آثار گرانبهائی آفریده ­اند؛ از میان این شاعران می­توان مولانا عتیقی و جاذب خوئینی را نام برد که تسلط آنان بر سه زبان عمده­ ی اسلامی، سبب تفوق در خلاقیت­های هنریشان گشته است. در بخش قابل توجهی از آفرینش ادبی این شعرا پرداختن به  مسائل کربلا جای گرفته و فرصتی یافته ­اند تا خواسته­ های درونی و قلبی خود را بروز دهند. مدایح مولانا عتیقی زنگانی و مراثی جاذب خوئینی در این حوزه جایگاه خاصی دارد که باید در فرصتی مناسب  بدانان پرداخت.

   حکیم هیدجی شاعری نوحه سرا یا مرثیه خوان نیست، اما نمی­تواند نسبت به مهمترین واقعه­ ی تاریخ اسلام و تشیع، یعنی عاشورا بی­ تفاوت بماند. زمانی که هنوز جوان بوده و سنی بیش از 25 سال نداشته است با شوق و ذوق جوانی، نیاز جامعه را بخوبی لمس کرده و به نگارش اثری با نام "قصه­ی کربلا" پرداخته و این واقعه­ ی مهم تاریخی را که حقانیت تشیع را بر جهان عیان می­ سازد سروده است.

   هیدجی مثنوی خود را با ساقی نامه­ و چندین مغنّی نامه (مغنّی تخلص شاعر در این مقطع تاریجی است) می­ آغازد:

مغنّی، گل ای درد و غم همدمی               تؤکولدی منه روزگارین غمی. . .

یا:

مغنّی خزان اولدی فصل بهار          گل ایمدی اوتور ناله قیل زار – زار.

و باز:

مغنّی منیمچون بَزه­ت انجمن            اولا اوندا ذکر حسین و حسن.

او یالقیز قالان شاه دین یاد قیل          ساوور باشه توپراق، فریاد قیل.

آنگاه با مراجعه به منابع دست اول در باب حادثه­ی کربلا به کند و کاوی عالمانه دست می یازد:

بئله یازدیلار درد و غم دفترین        او وقتی که تک قالدی سلطان دین؛

گؤروب لشکر خیره اولدی سوار     گئییندی زره، باغلادی ذوالفقار. . .

امام حسیین از سخن گفتن با طایفه­ ی دشمن نه تنها ابائی ندارد بلکه این امر را لازم می­داند و هر بار که با لشکر دشمن سخن می­ گوید در دل آنان هراس و رعب افکنده و در عزمشان شک و شبهه ایجاد می­ کند؛ زیرا رسالت او هدایت مردم است و نه کشتار آنان. لذا دست به افشاگری می­زند و آنان را آگاه می­ سازد.

امام با شجاعت در برابر یزیدیان می­ ایستد و با آنان سخن می­ گوید تا شاید به راه راست آیند و  در تصمیمات خویش تجدید نظر کنند و هدایت شوند. او تمام راهها را بر رویشان می­ گشاید تا شاید از گمراهی نجات یابند و حتی از درِ سازش با آنان در می­آید تا اسیر ظالمان زمانه نگردند. به هر حال راهی نمی ­ماند مگر آنکه امام شمشیر بر کشد. اما وقتی هم امام سوار بر اسب وارد میدان کارزار می­گردد هیچ سواره­ای جرعت به میدان آمدن نمی ­یابد:

    هر وقت که فرصتی می یابد و تن از رزم خسته می شود، زبان می­گشاید و به نصیحت و اندرز لشکر همت می­گمارد و در هر بار از سخنرانیهایش تردید و شبهه در رای و تصمیم آنان می­اندازد. اما وقتی سخن حق بر آنان اثری ندارد شمشیر بر کف می­گیرد و تصمیم به نابودیشان می­گیرد و کسی را یارای مقاومت در برابر حق نیست. چون به لحظات پایانی جنگ می ­رسد سری به خیمه می ­زند و با اهل حرم وداع می­کند و اینجاست که جانسوزترین اشعار بر زبان شاعر جاری می­ شود:

بخش حماسی این منظومه زمانی است که امام رو در روی دشمن قرار می­گیرد و چون سخنانش تاثیر تدارد بر آنان حمله می­آورد.

قویوب لشکره اوز شه ِ سرفراز            نئجه قصدِ صید ائیله ­سین شاهباز

گئچیب بیر – بیریندن یسار و یمین    داغون اولدی قلب و جناح و کمین.

آخیب سو کیمی هر طرف قان روان     گلیب موجه چون اولدی دریای قان.

علی تک الین آچدی، یومدی گؤزون،    نهنگ اولدی، دریایه سالدی اؤزون.

روان اولدی یئر، ائتدی گردون درنگ،   جهانه او گون حوصله اولدی تنگ.

اؤپردی رکابین قضا و قدر                  ستایشگری اولدی جنّ و بشر.

که ای تشنه لب، خسرو دل غمین        بو زور ]و[ بو بازویه یوز آفرین.

دئیردی گؤره­ن هرگز ائتمز نهنگ         بو شیر دلاور تک آهنگ جنگ؟

عجب شاه فیروز و چالاکدور          سبک خیز و خونریز و فتّاکدور.

گؤزی گؤرمیوب روزگار کهن            بئله میر و فرد افکن و صف شکن.

ولی حیف، بو شاه بی­جاه دور           گؤزی یاشلی، گؤیلی دولو آهدور.

 وقتی تن از کارزار خسته می­ شود و زخمی، شاعر نیز زبانش می ­گیرد و بیان حماسی به نوای غمگنانه­ای تبدیل می­ شود و غزل آغاز می­ گردد. غزل در میان مثنوی سنت شعر ترکی است و هیدجی هم از این شیوه بهره می­ گیرد و در داخل مثنوی برخی گفتگوها و هیجانات شهیدان را با غزل بیان می­کند. یکی از این غزلها از زبان ذوالجناح است و پاسخ امام حسین (ع) به ذوالجناح. اما زمین افتادن امام حسین (ع) از ذولجناح با بیانی دیگر و با مراجعه به "مغنی نامه" میسر است:

هیدجی این منظومه­ ی زیبا را با هنر و مهارت شاعرانه و بینش عارفانه ­ای نوشته و روح حماسی را در آن دمیده است.   نگاه هیدجی، نگاهی سرشار از بینشهای اسلامی است. زیبایی­های ملهم از بینش دینی و باورهای ملتی مسلمان را دارد. اشعارش ترنم­گر زیبایی­های زندگی است. عشق در شعر او شرف افزا و دل انگیز و فرح بخش است. مثنویهای او دارای زبانی حماسی و بیان شجاعت، دلاوری، فداکاری و جانفشانیهای قهرمانانی است که صادقانه باورهایی به استواری کوه دارند و دلهایی سرشار از عشق و محبت. هیدجی، تنها به بیان مصیبت­های اهل بیت و اهانتهای دشمنان بر آنان اکتفا نمی­کند، بلکه این حرکت را حماسه می­­ داند و حرکت امام حسین و 72 تن از یاران باوفای او را با روحی قهرمانانه و حماسی به تصویر می­ کشد. این اثر هیدجی را می­توان مضمونی حماسی دانست و نامش را نه "قصه ­ی کربلا"، بلکه "حماسه­ ی کربلا" نامید!


عباسقلی آقا یحیوی (تاج الشعرا)

 

   یحیوی از شاعرانی است که خصوصیات ادبی بزرگان کلاسیک ایران و آذربایجان را حفظ کرده و در عین حال از دیدگاه بیان و فرمهای شعری نگاهی کاملا معاصرانه به امروز دارد. همین امر شعر و نواحی او را تاثیرگذار کرده است. همچنین در اشعار او شاهد نظمی استوار و یکسانی غریبی هستیم. آهنگ تغییر در شعر او نه یکباره که بتدریج رخ می­نماید و از داستان به سوز و گدازهای عارفانه می­رسد. در کنار بهره ­گیری از هنرهای استوار کلاسیک، بهره­ گیری از هنرها و بیان معاصر، همچنین زبان و واژگان معاصر نیز شعر او را دلنشین می­ سازد. پیوند منطقی بین قسمتهای مختلف شعر از دیگر مشخصات مراثی و نواحی اوست. مثلا به منظومه­ ای که برای عصر عاشورا نوشته است توجه فرمایید:

بويوردو ختم‌الانبياء سفينه النجا حسين (ع)پ

چراغ رهنما حسين فروغ نه سما حسين

در پایان همین منظومه که بخش نتیجه ­گیری شعر اوست با بیانی پیروزمندانه و موفقیت آمیز به اتمام می ­رساند و نه با زاری و حقارت:

باشيمي قووزاديم نه گؤردوم اول زمانيده

هلالي قووسدور، قزخ چكيلميش آسمانيده

حرير هفت‌رنگ تك عياندي كهكشانيده

بو ايكي جمله ثبت اولوب او منجلي كمانيده

سفينه النجا حسين، چراغ رهنما حسين

متاسفانه نبود مراکز آموزشی زبان و ادبیات ترکی در ایران سبب فراموشی و غفلت نوحه گویان و مداحان تمام ایران گشته و ادبیات سخیف و تحقیرآمیزی را با وجود انقلاب اسلامی در خیابان و صدا و سیما شاهدیم.

 به همین خصوصیات زیبا و ادبی اشعار استاد یحیوی است که لقب "تاج الشعرا" به ایشان داده می­شود و حتی رهبر انقلاب نیز در تلویزیون به قرائت اشعار او می پردازند.

 باز گردیم به همان شعر معروف عصر عاشورا:

ايشيق چكليدي كاملاً دؤنوب هوا اَنيب شفق

هوادن ابر ظلمتي آييردي خارق الفلق

ستارگان تابناك بؤلوندولر ورق – ورق

كي لكّه – لكّه نوردور گلير يئره طبق – طبق

او نور آسمانييه اؤزو وئرير جلا حسين

ايشيق چكيلدي

هوا دؤندي

شفق ائندي.

   هر یک از اشعار او دارای آهنگ و وزن مخصوص و منحصر به خود است. جالب است که عرفان، حماسه و رثا در شعر یحیوی وحدت کاملی تشکیل می دهد و در عین حال سخنانی حسرتبار، حزن انگیز و معنادارهستند. این اشعار در عین حال که عرفانی اند حماسی نیز هستند. مثلا در مقایسه با اشعار عرفانی بیضای اردبیلی هرچند که عرفان بالا بلندی را مطرح می­کند اما دارای درجه ­ی رثایی بیشتری هم هست و خبری از حماسه در آن نیست.

   از دیگر خصوصیات شعر یحیوی مطابقت آهنگ و موسیقی شعر با مضمون آنست. همچنین استفاده از هنر و صنعت مبالغه و غلو حدی و حصری دارد و اجازه به تحریف نمی­دهد بر خلاف آنچه که امروزه مرسوم شده است. با آوردن نمونه­ای از تابلوی زیبای اشعار او سخن را کوتاه می­کنیم و شما را به خواندن این نمونه دعوت می­کنیم:

بويوردو ختم الانبيا سفينه النجا حسين

چراغ رهنما حسين ، فروغ نه سما حسين

بني اسدده بير نفر ائديبدي بو روايتي

محرم آيي نين اوني تاپيپ حسين شهادتي

….                .قوشون آپاردي غارتي

گيريز

اوچؤلده قالدي يادگار هواده قان علامتي

اسنده يئل كي، سسله نير دئيير: «هواده يا حسين»!

 تابلوی نخست

دئييركي، عصر تنگ ايدي افقده گون باتان زمان

واريدي مزرعم منيم او چؤلده سبز و ارغوان

او كشتزاري گؤرمه­ گه روانيديم قدم زنان

ساتاشدي ناگهان منيم گؤزومه سهمگين مكان

قولاقيمه يئتيشدي واي غريب نينوا حسين

تابلوی دوم

يئتر مشامه بوي خوش نسيم دلنوازيدن

نه بوي دلپذيركي، چيخار گل و گياهدن

غبار مشك پخش اولور زمين خيمه گاهيدن

تابلوی سوم

او دشت خوفنا كده دوشوب يارالي نعشلر

برهنه سينه‌لرده قان چو نقره اوسته نقش زر

بيلكدي، قولدو، جسمدير، اولور نظرده جلوه‌گر

سه شعبه تيرلر ده‌يوب آچوب جنازه‌لرده پر

فداي حقيلن ائديب او عرصه ني منا حسين

تابلوی چهارم

هواده دسته – دسته قوش گؤرور گولون بهاريني

انيب قاناديله سيله بدنلرين غباريني

بير آيري دسته قوش آچار پران سايه داريني

آلير يارالي نعشدن حرارتين فشاريني

قاناد ووراندا چؤللره دوشور صداي وا حسين

تابلوی پنجم

چكيلدي رنگ آفتاب او قورخولي مكانيدن

چيخيبدي بير مهيب شير ميان نيستانيدن

بدنلره باخيب كئچيب كنار كشتگانيدن

گلير خفيف همهمه او شير بي زبانيدن

گزير ياواش – ياواش دئيير ديلينده بي‌صدا حسين

تابلوی ششم

يئتيشدي تاپدي مقصدو مرادي نين ياتان يئرين

كنار قتلگاهينه ادبله ووردو اللرين

بوياردي يال و كاكلين سيلردي خون احمرين

اوقاندا آشكاريدي ملمع الدماء حسين

تابلوی هفتم

چكردي بانگ عربده سالاردي دشته نعره‌سين

سپردي باشه تورپاغي يئره ووراردي پنجه سين

طواف ائدردي متصل ضريح عشق كعبه سين

گليب وحوش جنگلات او شيرين آلدي دؤره‌سين

هامي جهانيان سنين مقاميوه فدا حسين

تابلوی هشتم

ايشيق چكليدي كاملاً دؤنوب هوا اَنيب شفق

هوادن ابر ظلمتي آييردي خارق الفلق

ستارگان تابناك بؤلوندولر ورق – ورق

كي لكّه – لكّه نوردور گلير يئره طبق – طبق

او نور آسمانييه اؤزو وئرير جلا حسين

تابلوی نهم

اونورلر اَنير يئره بو نور عرشه قووزانير

او پارچا – پارچا نورلر بونورون اوسته توولانير

فضاي تيره رنگده چراغ آسمان يانير

بونوركي، چيخيرگؤيه‌ هامي جهان ايشيقلانير

جمال حقي گؤسترير طليعه ضحاء حسين

تابلوی دهم

ائشيتيدم اوندا غيبدن اوجالدي نوحه و نوا

او نورلردن آيريلير صداي ضجّه و بكاء

گؤزه گورونمز آغلايان گلير ترنم عزا

كي، دسته جمعي سسله‌نير حسين‌وا – حسين‌وا

غريب نينوا حسين قتيل اشقيا حسين

تابلوی یازدهم

دئيير باشيمي قووزاديم نه گؤردوم اول زمانيده

هلالي قووسدور قزح چكيلميش آسمانيده

حرير هفت رنگ تك عياندي كهكشانيده

بو ايكي جمله ثبت اولوب او منجلي كمانيده

سفينة النجا حسين چراغ رهنما حسين. . .

 

 

 

Bottom of Form

 

 

 

 

 

قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 304 تاريخ : چهارشنبه 19 مهر 1396 ساعت: 11:39