بررسی تاریخی اقتصاد تجاری تبریز
سیدمرتضی حسینی
چکیده
شهر تاریخی تبریز یکی از مهمترین شهرهای شرق میانه و مهمترین شهر آذربایجان بوده و هست. اهمیت این شهر را از زوایای مختلف میتوان مورد بحث و بررسی قرار داد. نکتهی مهمی که در این مطالعهی تاریخی- جامعهشناختی باید مد نظر قرار بگیرد این است که این کسب اهمیت و نقش تاریخی، یک روند صعودی خطی نداشته بلکه میتوان آن را به صورت یک منحنی تلقی نمود. یک منحنی دارای مقاطع صعود و افول. مهمترین عامل صعود از میان عوامل تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی مختلف، رونق اقتصاد از نوع تجاری در این شهر بوده که این عامل نیز به نوبهی خود حاصل موقعیت جغرافیایی آن بوده است. مقاطع تاریخی صعود و افول این شهر نیز همواره ارتباط مستقیم و بلافصل با اقتصاد تجاری این شهر داشته است. بنابراین مهمترین عاملی که باید در مطالعهی این ترقی و تنزل مد نظر قرار گرفته و تحلیل شود، وضعیت و مناسبات اقتصاد تجاری این شهر در طول تاریخ بهویژه دویست سال اخیر است. در این مقاله که آخرین بخش کتاب «ساختار اجتماعی تبریز از دوره سلجوقی تا عصر مشروطه بر اساس نظریه شهر ماکس وبر» به قلم نگارنده است، عوامل تأثیرگذار بر رونق و رکود اقتصاد تجاری تبریز از دورهی سلجوقی تا آستانهی انقلاب مشروطه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
عوامل مؤثر در رشد و رکود اقتصاد تجاری تبریز از دورهی سلجوقی تا عصر مشروطه
گذشته از معاملات خرد معمولی و روزانه که برای رفع نیازهای ضروری در میان ساکنان هر آبادی اعم از شهر و روستا در هر برههای از تاریخ و در هر جغرافیایی از جهان وجود داشته و دارد، برای به وجود آمدن معاملات کلان و متنوع و دائمی و شکلگیری اقتصاد تجاری با مرکزیت بازار در یک سکونتگاه شهری، عوامل و زیرساختهایی لازم است تا تولید مازاد بر مصرف، انباشت سرمایه و ورود و خروج کالاهای مختلف به حدی برسد که بتوان شکل اصلی اقتصاد شهر مورد نظر را اقتصاد تجاری نامید. در عینحال که لازم است تا از عوامل ایجاد و تقویت کنندهی تجارت در چنین شهری بحث شود، میتوان از علل و عوامل احتمالی تضعیف و موانع دائم یا گاه به گاه رشد آن نیز بحث نمود. در بخش بررسی شکل اصلی اقتصاد شهر تبریز در طول تاریخ آن دریافتیم که از میان سه نوع اقتصاد تولید زراعی و تولید صنعتی و تجارت در این شهر، نوع سوم سهم بیشتری در اقتصاد شهر داشته و به ویژه در طول زمان تقویت شده و از نیمهی دوم قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم به اوج خود رسید و بنابراین میتوان گفت که شهر تبریز از میان سه نوع شهر تولیدکننده[1]، شهر مصرفکننده[2] و شهر سوداگر[3] مطرح شده در تئوری شهر وبر، به مفهوم شهر سوداگر نزدیکتر بوده است. البته در عین حال که اقتصاد تجاری تبریز در طول تاریخ این شهر روند رو به رشدی داشته اما در مقاطعی نیز بر اثر عوامل مختلف دچار رکود و بیسامانیهایی میشده است. مهمترین عوامل اولیهی پیدایش تجارت در تبریز و مطرح شدن این شهر به عنوان شهر ترانزیت کالا یکی موقعیت جغرافیایی شهر و دیگری مرکزیت سیاسی آن در منطقه در مقاطع مختلف تاریخ بوده است و البته این عامل دوم نیز تا حد زیادی به عامل اول بستگی داشت. به عبارتی دیگر همان گونه که موقعیت جغرافیایی تبریز و قرار گرفتن آن بر سر راههای تجاری مهم از جمله راه ابریشم در مطرح شدن این شهر به عنوان شهری تجاری، اهمیت و نقش داشته است. همین موقعیت جغرافیایی در گزینش شهر به عنوان مرکز سیاسی و به اصطلاح امروز پایتخت از سوی حکومتهای مختلف در طول تاریخ نیز مؤثر بوده است و چنانکه دانسته است یکی از مهمترین و حتی شاید مهمترین عامل رونق اقتصادی شهر در تاریخ شرق میانه، گزینش شهر از سوی حکومتهای متمرکز به پایتختی بوده است و این روند در تاریخ تبریز از دورهی روادیان آغاز شده و به ویژه در دورهی دوم حکومت اتابکان آذربایجان، با انتقال پایتخت از شروان به تبریز و گسترش روابط اقتصادی این شهر با مناطق اطراف از جمله شهرهای قفقاز تقویت شد. هر چند که دورهی نخست ظهور و استقرار مغولان در ایران با زوال شهرنشینی و رواج و افزایش کوچروی همراه بود اما در دورهی دوم یعنی از حدود دورهی قازان خان تا پایان سلطنت ابوسعید به ویژه در پی اصلاحات قازان خان، شهرها به ویژه شهر تبریز رونق اقتصادی نسبی را تجربه کردند (پطروشفسکی، 1381: ص456)[4].
چنانکه مرسوم دولتها و حکومتهای متمرکز است، مهمترین مرکز اقتصادی در این نوع حکومتها مرکز سیاسی یعنی پایتخت میباشد. در حکومتهای مونارشی متمرکز همهی مؤلفههای سیاسی- اجتماعی شدیداً تحتالشعاع قدرت حکومت بودهاند و به ویژه وابستگی عمدهی مراکز اقتصادی و رونق آنها به سیاستهای حکومت موجب میشد که دولت هر جا مستقر باشد، بیشترین رونق اقتصادی نیز از آن مقر حکومت بوده و بیشترین هم و غم اقتصادی حکومت، متوجه پایتخت و مسائل اقتصادی آن شود و اقتصاد تبریز در دورهی مغول نیز تابع این قاعده بود و این شهر به علت پایتخت بودن، بیشترین تأثیر را از سیاستهای اقتصادی میپذیرفت. مهمترین مسئلهی دیگری که علاوه بر پایتخت بودن، اقتصاد شهر تبریز را در این دوره متاثر میکرد، مرکزیت یافتن آن در تجارت و بازرگانی شرق میانه به ویژه به سبب از بین رفتن مرکزیت بغداد بود. همچنین مغولان به تجارت و تجار اهمیت ویژه قائل بودند چنانکه چنگیز خان خود کاروانهای تجاری به شهرها میفرستاد. به علاوه حرکت و استقرار مغولان در یک مسیر طولانی از چین تا عراق یک عامل بسیار مهم تقویت کننده و فزایندهی روابط سیاسی- اقتصادی مناطق مختلف این مسیر طولانی از جمله احیای راه ابریشم بود و تبریز در مسیر این جادهی باستانی قرار داشت. با وجود تمامی عوامل مذکور، اصلیترین عامل رونق اقتصادی تبریز عهد مغول، اصلاحات قازان خان بود. در عهد گیخاتو برای غلبه بر بحران اقتصادی و جبران کمبود نقدینگی سیم و زر، پول کاغذی «چاو» ابداع شد. مقرر شد که معاملات با مسکوکات مطلقاً ممنوع شده و «زرگران و زربافان و صرافان» نیز کار خود را تعطیل کرده و هر ساله مبلغی مقرری از چاوخانه گرفته و دیگر به صنعت خود نپردازند (حبیبالسیر، 1353، ج2: ص137). تبریز اولین شهری بود که امر به رواج چاو درآن شد و تأثیرات منفی عمدهای براقتصاد شهر به جا نهاد. به علت عدم اعتماد به ارزش اقتصادی و پشتوانهی مالی آن تمامی تجار و بازرگانان و صنعتگران و هر آن کسی که دستی در امور اقتصادی شهر داشت از ادامهی فعالیت اقتصادی بازمانده و اکثر صنایع و معاملات متوقف شدند و بسیاری از مردم ناگزیر به ترک شهر شدند و قحطی در شهر پدید آمد. همچنین به علت دست کشیدن بازرگانان و استنکاف آنان از پذیرفتن چاو، رفت و آمد کاروانهای تجاری به شهر قطع شد. برخی از اهل تجارت نیز مخفیانه به ادامهی معاملات با مسکوکات سابق پرداختند و چون مقرر شده بود که هر که به معامله و دادوستد با سکههای رایج قبل ادامه دهد به یاسا برسد و بسیاری از بازاریان بدین سبب و بهانه کشته شدند و به قول رشیدالدین «معاملات و تمغاها به کلی برافتادند» (رشیدالدین فضلالله، 1373: ص 1199) نهایتاً مسئلهی پول کاغذی چاو به نتیجهای نرسیده و حکومت ناگزیر به لغو آن شد و با رواج سکههایی که گذشته از پشتوانهی مالی، ارزش ذاتی نیز داشتند، رونق اقتصادی شهر تا حدی احیا شد. مهمترین تحول اقتصادی- اجتماعی در دورهی مغول در تبریز در عهد قازان خان روی داد. وی در اولین اقدام برای رونق بخشیدن به اقتصاد شهری، تمغاها را به نصف تقلیل داده و در برخی شهرها نیز برای مدتی معین به کلی لغو نمو د(پطروشفسکی، همان: ص467). مرکز اصلاحات قازان خان تبریز بود و بیشترین سهم از اصلاحات را برد. علاوه بر اصلاحات عمومی قازان خان، اقدامات اقتصادی- اجتماعی ویژه در تبریز به انجام رسید که در مجموع موجب رشد و توسعهی شهر شد. سهم خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی؛ وزیر قازان خان نیز در این اصلاحات بسیار بود. القاشانی مهمترین اقدام رشیدالدین فضلالله را علاوه بر اقدامات عمومی وی، احداث قنات آب بزرگی از سراورود تا ربع رشیدی و نیز از سرخاب تا داخل تبریز ذکر میکند. همچنین به امر خواجه رشیدالدین، آب بیست و چند چشمه را به اطراف شهر و داخل شهر روان کردند که در مجموع موجب تأمین آب مصرفی شهر و نیز رونق اقتصادی به ویژه در بخش کشاورزی و افزایش زمینهای زیر کشت شهر شد (القاشانی، 1348: ص117). قازان خان علاوه بر قوانینی که برای مالکیت زمینها و تنظیم اوزان و ضرابخانهها وضع کرد، با ایجاد بخش شهری شام (شنب) قازان، علاوه بر توسعهی فضای کالبدی شهر، موجبات احیای اقتصادی شهر را فراهم کرد (هنهدا ماساشی، 1383: صص260و263). از جمله مؤسسات اقتصادی که در دورهی قازان خان ایجاد شد، احداث چهار بازار و تعدادی کاروانسرا در شهر بود و مقرر شد که «تمامت تجار که از اطراف رسند هر قوم از آن دروازهای که بدان صوب منسوب باشند درآیند و در آن کاروانسرای نزول کنند و تمغاچی قماشات ایشان را ضبط کند و به حمام درآمده و در شهر روند» (رشیدالدین فضلالله، همان: ص1374). برای ایجاد امنیت و تسهیل در تجارت و جلوگیری از غارت اموال تجار و بازرگانان توسط راهزنان، دستور ایجاد راهدارخانه صادر شد و قازان خان «یرلیغ فرمود که در تمامی شوارع ممالک محروسه در هر موضع که مخوف باشد راهداران امین بنشینند و از هر چهار درازگوش که رخت تجارت داشته باشد نیم آقچه بگیرند و از هر دو نفر شتر نیم آقچه و از چهارپایان خالی و آنچه مأکول و غله بار داشته باشند اصلاً چیزی نستانند و اگر قطع طریق اتفاق افتد، هر راهدار که به آن منزل نزدیکتر بود دزد را پیدا کند و اگر نه از عهدهی مال بیرون آید» (خواندمیر، 1353، ج3: ص173). همچنین در تنظیم اسناد مالکیت زمینهای زراعی بازنگری شد و اسنادی که بیش از سی سال قدمت داشتند باطل شده و از نو تنظیم شدند. تنظیم شبکهی توزیع آب موجب رونق بسیار زراعت و باغداری و نیز رواج کشت چندین نوع درخت میوه و محصول جدید در مزارع شد. همچنین در عهد قازان خان قوانین معامله و رهن و اجاره تعیین شده و مهرهای مخصوص برای ضبط و ثبت مالیاتهای تمغا و قیپچور به وجود آمد تا بدین وسیله بر امر مالیاتستانی نظارت دقیق صورت گرفته و از نابهسامانی در این امر مهم جلوگیری شود. امنیتی که در این دوره در شهر تبریز و اطراف آن برقرار شد، فرصت رونق فعالیت اقتصادی به ویژه تجارت را فراهم آورد. اوزان و مقادیر در تمامی مملکت یکسانسازی شد و در این یکسانسازی، مقادیر معیار، مقادیر و اوزان رایج در تبریز بود. مقرر شد که محتسب و دارالقضاه هر منطقه، هر یک ماه یک بار سنگها و سنجهها را در بازار بررسی کرده و مهر تأیید بزنند و متقلبین را به شحنه بسپارند تا مجازات شود (همان: ص174). برای کمفروشی و تقلب در اوزان نیز مجازات سفت و سخت تعیین شد و سازمان حسبت مسئول نظارت بر معاملات و صیانت از قوانین وضع شده بود. همچنین آغاز ثبت و ضبط حساب مخارج و درآمدهای دولتی و میزان مالیاتها در دفاتر مخصوص، موجب سامان یافتن حسابهای دولت شده و مبالغ و زمان مالیاتستانی را قانونی نمود و به اجحافهای مالی سابق در حق مالیاتدهندگان پایان داد. اوضاع پول و مسکوکات به ویژه از دورهی حکومت ارغون خان و گیخاتو بسیار آشفته بود و علاوه بر اینکه واحد یکسانی وجود نداشت، سکههای رایج نیز آنچنان مغشوش بودند که «در ده دینار دو دینار زیادت نقره نداشت.... و بازرگانان از راه ضرورت به قماش تجارت میکردند » (رشیدالدین فضلالله، همان: ص1457) یعنی پولها چنان بیارزش و مغشوش بود که تجار معامله با کالای واسطه را بر آن ترجیح میدادند و البته در این اوضاع، بسیاری از اهل داد و ستد متضرر میشدند بنابراین قازان خان دستور داد تا سکه با عیار و مهر یکسان و مشخص ضرب شده و در سراسر مملکت رایج گردیده و سایر مسکوکات از رده خارج شوند و این امر خود سبب ایجاد امنیت اقتصادی و رونق تجارت شد. برای مدیریت امور پولی به ویژه نظارت بر عیار سکهها نیز ضرابخانهی مرکزی ایجاد شد. تأثیرات اصلاحات قازان خان بر اقتصاد شهر تبریزو اوضاع اقتصادی تبریز در این دوره را خواجه رشیدالدین فضلالله به طور خلاصه چنین توصیف میکند که «در عهد مبارک او به واسطهی عدل شاملش هزاران هزار آدمی به مشارکت ایشان به عمارت مشغولاند و آن چه جهت خود میکنند صدچندان باشد و هر خانه و باغ که پیش از این به صد دینار بود این زمان به هزار دینار است» (همان: ص1372).
در مقطع تاریخی سقوط ایلخانان تا برآمدن صفویان، تبریز دچار نشیب و فرازهای بسیار شده و به ویژه از جهت اقتصادی روند رو به انحطاطی را طی کرد، هر چند که رشد و رونقهای مقطعی گاه به گاه و ناپایداری را نیز تجربه کرد. مهمترین عامل انحطاط اقتصادی این دوره، نبود حکومت واحد مورد اطاعت دهها مدعی حکومت و قدرت بود چنانکه در هر گوشه از قلمرو دولت فروپاشیدهی ایلخانی چندین تن از بازماندگان این دولت مشغول ستیز و تنازع قدرت بودند و نه تنها اقدامی در راستای برقراری امنیت و ساماندهی امور نمیتوانستند کرد بلکه اخاذیهای پی در درپی از مردمان شهرها و روستاها برای تأمین هزینههای نبردها و لشکرکشیها و از همپاشیدگی شیرازهی امور و از بین رفتن امنیت مورد نیاز فعالیتهای اقتصادی و تولید و تجارت، دستاوردهای اقتصادی دورهی ایلخانی را نیز از بین برد. تبریز به علت اهمیت و مرکزیت سیاسی- اقتصادی، یکی از شهرهای مورد منازعهی مدعیان متعدد این دورهی پرآشوب بود و دائماً در میان آنان دست به دست شده و آسیبهای بسیار دید. درگیریهای جانشینی ابوسعید و حملات متعددی که پس از آن تبریز را آماج حملات و خسارات بسیار قرار دادند. از مهمترین این حملات به موارد ذیل میتوان اشاره کرد؛ استیلای شیخ حسن چوپانی بر تبریز (742 هـ.ق)، جانشنی اشرف برادر شیخ حسن به جای او و غلبهی قهرآمیز وی بر شهر (744 هـ.ق)، حملهی جانی بیگ؛ پادشاه آلتین اردو به آذربایجان و تصرف تبریز (758 هـ.ق)، پیشروی سلطان اویس جلایری از بغداد و غلبهی وی بر کارگزاران آلتین اردو در تبریز و تصرف شهر (759 هـ.ق)، هجوم شاه شجاع از اصفهان به تبریز پس از مرگ سلطان اویس و تسلط او بر شهر (776 هـ.ق)، بازآمدن سلطان حسین؛ جانشین سلطان اویس جلایری به تبریز پس از بازگشت شاه شجاع به اصفهان (778 هـ.ق)، حملهی بینتیجهی شاه شجاع مظفری به تبریز (783 هـ.ق)، هجوم توختامیش خان؛ پادشاه آلتین اردو به تبریز و تصرف و قتل و غارت در شهر (787 هـ.ق) که شرح کوتاهی از آن در کتاب «رسالهی واقعهی کبری و مصیبت عظمای قبهالاسلام تبریز» مندرج است. در این حمله تبریز به طرز خشونتباری دچار قتل و غارت و خسران اقتصادی- اجتماعی شد[5]. فتح تبریز به دست تیمور (788 هـ.ق)، حملهی قره یوسف قره قویونلو به تبریز و تصرف آن(792 هـ.ق)، غلبهی میرانشاه بر کارگزاران قره یوسف قره قویونلو در تبریز و استیلای او بر شهر، مجموعه درگیریهای چند جانبه بین سلطان احمد جلایری و قره یوسف قره قویونلو و ابابکر میرزا و میرانشاه تیموری در آذربایجان که مهمترین بخش آن، تنازع بر سر تصاحب تبریز بود (810-809 هـ.ق)، شکست بازماندگان تیمور و قتل سلطان احمد جلایری به دست قره یوسف و تسلط وی بر تبریز (813 هـ.ق)، حملات شاهرخ تیموری به آذربایجان و درگیریها بر سر جانشینی قره یوسف بین فرزندان او (840-823 هـ.ق)، حملهی اوزون حسن آغ قویونلو به آذربایجان و برافتادن قره قویونلوها به دست وی و استقرار او در تبریز(872 هـ.ق). در اثنای این کشمکشها و حملات متعدد، شیوع قحطی و انواع بیماریهای واگیر و فراگیر نیز عامل تابع و مضاعفی بودند که شهر را دچار مصائب و انحطاط اقتصادی و اتلاف نیروی کار و سرمایه میکردند چنانکه در شیوع وبا به سال 771 هـ.ق تعداد کثیری از اهل شهر تلف شدند. هر چند آمار سیصد هزار نفر مرده بر اثر این وبا که میرخواند ارائه کرده (روضهالصفا، 1339، ج5:ص576) اغراقآمیز به نظر میرسد اما به هر گونه نشانهایست از میزان بالای تلفات این واقعه. نمونهی دیگر، قحطی سال 834 هـ.ق در تبریز بود که باز طبق روایت اغراقآمیز حسن بیگ روملو، صد هزار نفر در آن هلاک شدند (حسن بیگ روملو، 1384، ج1: ص334). مهمترین ویژگی اجتماعی این دوره که تجدید و تشدید نظام اجتماعی قبیلهای و زندگی شبانی و کوچروی بود، خود عامل مهم دیگری در جهت کاستن از اهمیت اقتصاد شهری تبریز به دلیل ترجیح اقتصاد شبانی بر آن بود. مدعیان قدرت نیز همگی متکی به قدرت نظامی قبایل کوچرو بوده و به جابهجایی و کوچهای فصلیشان، لشکرکشیهای پی در پی را نیز علاوه میکردند. در دورهی ایلخانی، سلاطین قدرتمند مغول به ویژه قازان خان تا حدی توانستند قدرت قبایل را کنترل کرده و موازنهای بین زندگی شبانی ایلات متعدد بومی و نورسیده با زندگی شهری به وجود آورند اما در دورهی مورد بحث، به علت نبود حکومت مقتدر مرکزی، این موازنه کاملاً از بین رفته و با احیا و تقویت سیستم قبیلهای به خصوص به سبب تعدد قبایل دامدار و کوچرو در آذربایجان، حیات مدنی به شدت تحتالشعاع قبیلهسالاری قرار گرفت. نتیجهی اقتصادی این تحولات نیز رواج زندگی و شیوهی تولید شبانی و دامداری بود. نیاز قبایل دامدار کوچرو به مراتع وسیع و جابهجایی دائم آنان برای ییلاق- قشلاق کردن و یا لشکرکشیهای پی در پی مانع تداوم و رونق زراعت میشد. داد و ستد و تجارت نیز به علت ناآرامی و ناامنی کاهش یافته و بیشتر حول محور اردوگاهها و بازارهای اردوگاهی متمرکز بود و در واقع شهرها از جمله تبریز، به مفهوم واقعی، تبدیل به «اردوگاه نظامی» شده بودند که مارکس به تمامی شهرهای شرقی دورهی میانه اطلاق میکند. هر یک از سلاطین و مدعیان نام برده، مدتی در تبریز مستقر شده و سپس جای خود را به دیگری میسپردند و در فاصلهی این برافتادن ها و برآمدنهای مکرر، اقتصاد شهر دچار نوسانات و نابهسامانیهای بسیار میشد.
در دورهی کوتاه حکومت آل چوپان تلاشهایی برای ترمیم اوضاع اقتصادی تبریز صورت گرفت. از جمله امیر شیخ حسن به بازسازی شهر کوشید (ذیل جامعالتواریخ رشیدی، 1350: ص213). ملک اشرف نیز پس از برنشستن به جای امیر حسن، ابتدا راه برادر را پی گرفت. وی کوشید تا برای رفع مشکلات اقتصادی شهر تاجران بیگانه را به شهر بجذب کند و یک ایلچی (ائلچی؛ سفیر) نیز به جنوا فرستاد (774 هـ.ق) اما وقتی بازرگانان جنوایی به تبریز آمدند، در اموال آنها طمع کرده و اجناس و اموال ایشان را مصادره کرد و برخی را محبوس نموده و عدهای از آنان را نیز کشت (عوناللهی، 1387: ص77) و این امر تأثیر سوئی بر تجارت آذربایجان و تبریز گذاشت. همچنین ملک اشرف به احیای ربع رشیدی پرداخت و گروههایی از مردم از جمله بازاریان و تجار در آن جا ساکن شده و فعالیت اقتصادی و تجاری در پیش گرفتند (ذیل جامعالتواریخ رشیدی: ص231) و خود ملک اشرف نیز در آنجا ساکن شد و در همانجا بود که دچار اختلال دماغی شده و به انواع اجحاف بر مردم شهر از جمله مصادرهی اموال متمولین و اخذ مالیاتهای بیقاعده پرداخت چنانکه وقتی از بیم حملهی جانی بیگ؛ پادشاه آلتین اردو اموالی را که از قلعهی النجه به اوجان بازآورد، «چهارصد قطار استر و هزار قطار شتر ذخایر و جواهر و زر سرخ و نقره و اجناس» بود (همان: ص233). در سال 787 هـ ق حملهی موحش توختامیش خان به تبریز صورت وقوع یافت که در تمامی منابعی که ذکری از این حمله رفته، به خشونت شدیدی که در حق تبریز اعمال شد، تأکید شده است. در این هجوم ویرانگر، شهر به کلی خراب شده و بسیاری از اهالی شهر به قتل آمدند و داراییهای ارزشمند آنان غارت شد. متعاقب این حملهی مخرب، تیمور عزم فتح تبریز کرد (788 هـ.ق) و شهر دوباره دچار پریشانی و نابهسامانی شد. هرچند که نظامالدین شامی، صاحب ظفرنامه کوشیده است تا تمامی خرابیها را به لشکر آلتین اردو نسبت دهد (نظامالدین شامی، 1363: ص98) اما در حقیقت حملهی تیمور نیز تبریز را دچار استیصال و خرابی نمود هر چند نه به اندازهی حملهی سپاه آلتین اردو. چنانکه در پی حملهی تیمور به سال 890 هـ.ق در شهر «قحط عظیم واقع شد چنانکه هرکس که یک من از حبوبات داشت به زخم شکنجه هلاک میکردند و ده من طلب میداشت. قریب صدهزار آدمی هلاک شدند. در آخر زمستان قحط به مرتبهای رسید که یک من نان به وزن سنگ تبریز به ده دینار بغدادی رسید و یافت نمیشد و چون بهار شد علف صحرا مدد مساکین شد» (ذیل جامعالتواریخ رشیدی، 1350: ص290).
دولت صفوی از همان ابتدای تأسیس، سعی به استقرار در شهر نموده و از جمله سنتهای غیر شهری دولتهای سابق یعنی ییلاق- قشلاق کردن و حرکتهای فصلی دولت را کنار گذاشت و تمامی نهادهای سیاسی- اقتصادی آن در تبریز؛ اولین پایتخت این دولت، مستقر شد و ساختار قبایلی در درون دولت، تنها در سپاه که از قبایل سلحشور ترک تشکیل شده بود (قیزیل باشها) حفظ شد و سلاطین صفوی در دورههای بعد سعی بلیغ در کاستن از قدرت و نفوذ این امرای ترک قیزیل باش در ساختار دولت نمودند و به ویژه شاه عباس پس از انتقال پایتخت از آذربایجان به اصفهان، بسیاری از سران قیزیل باش را قلع و قمع نموده و کارگزاران غیر ترک اعم از ارامنه، گرجیها، یهودیان و چرکسها را به جای آنان به کار گرفت و این امر خود موجبات تضعیف دولت صفویه به ویژه از نظر نظامی را فراهم کرد چنانکه هجوم لشکر کوچکی از افاغنه موجب سقوط اصفهان و پایان دولت صفوی شد و این فروپاشی تا ظهور نادر افشار از میان همان ترکان قیزیلباش ادامه یافت.
از دورهی شاه اسماعیل، تعداد تجار و بازرگانانی که از شهرها یا ممالک دیگر به تبریز میآمدند افزایش یافت. این بازرگانان عموماً در کاروانسراها اقامت میگزیدند. اکثر آنان از شهرهای نواحی مرکزی ایران و یا عراق عرب و نیز از ممالک تجارتپیشهی اروپا به ویژه دولت- شهرهای اروپا بودند. تعرفهی گمرکی برای تجار غیرمسلمان 10 و برای تجار مسلمان 5 درصد تعیین شده بود. ولی برای کالاهای تجاری که قصد فروش کالا و تجارت در تبریز را نداشته و تنها برای عبور از تبریز وارد این شهر میشدند، تعرفهی گمرکی درصدی نبوده بلکه براساس وزن و مقدار کالاهایشان تعیین میشد. امور گمرکی و مالیات به صورت مقاطعه به تیولداران واگذار میشد و به نوعی به مزایده گذاشته میشد و برندهی مزایده، امور مالیاتی شهر را به مدتی معین از حکومت مرکزی به کنترات میگرفت. کلانتر شهر با هماهنگی تیولدار برای دکانداران و بازاریان و نیز اصناف نیز که در این دوره با عنوان «محترفه» از آنان یاد میشود، مالیات تعیین میکرد که عنوان «بنیچه» داشت (سیوری، 1384: ص186). میزان این مالیات بسته به وضع وحال هریک از مالیاتپردازان تعیین میشد و بسته به وضع مالی و کسب و کارشان متفاوت بود. روسپیان نیز بسته به درجهی زیبایی خود مالیات میپرداختند. بهای کالاها نیز توسط کلانتر با هماهنگی تیولدار مالیاتها تعیین شده و تا اعلام تغییر قیمت بعدی ثابت میماند (سفرنامهی بازرگانان ونیزی، 1338: صص7-386). بازرگان ونیزی میزان درآمد تیولدار از مالیاتها در تبریز را شصت هزار دوکات نوشته است. وی دربارهی خرید و فروش و تجارت در تبریز مینویسد «آمد و شد در شهر بسیار است و ابریشم از هر نوع خام و مصنوع یافته میشود. ریوند، مشک، لاجورد و مروارید از هر گونه و سکه از هرنوع و رنگ. دریاچه؟ی بسیار زیبا، نیل اعلا، پشمینهها و دیگر پارچههایی که از حلب و بورسا و قسطنطنیه میآورند، به چشم میخورد. حریر سرخ را از تبریز به حلب و عثمانی میبرند و در عوض قماش و نقره میگیرند و میآورند» (همان: همانجا).
در اوایل دورهی صفوی، بازار و تجار به عنوان نهاد و طبقهای مشخص سیر تکوین دوبارهی خود پس از عهد فروپاشی ایلخانان را آغاز نمودند. استقرار یک دولت شهری قدرتمند در تبریز و پایان یافتن منازعات قبیلهمحور برای کسب قدرت و اتکای دولت جدید، بر منابع درآمد شهری از جمله مالیات اصناف و تجارت، با نوزایی علمی و سیاسی- اقتصادی ممالک اروپایی و توجه سیاسی- اقتصادی آنها به سرزمینهای شرقی همزمان شده و ایجاد روابط سیاسی و اقتصادی بین دولت صفوی با دولتها و بازرگانان اروپایی، افقهای اقتصادی جدیدی در تاریخ اقتصادی شهرها از جمله تبریز گشود که منافع اقتصادی آن قابل توجه بود هر چند در دراز مدت، آثار سوء سیاسی- اقتصادی آن، خسارات جبران ناپذیری بر جهان اسلام وارد آورد که مهمترین آنها دمیدن در آتش کینه بین دو دولت عثمانی و صفوی و ورشکستگی و انهدام بخش عظیمی از صنایع کارگاهی در برابر صنایع عظیم و تولیدات صنعتی اروپا بود.
از زمانی که کمکشهای سیاسی – نظامی بین دولتین عثمانی و صفوی آغاز شد، منطقهی آذربایجان و به ویژه تبریز به عنوان سرزمین مورد منازعهی طرفین، بیشترین تأثیر را از این کمکشها پذیرفت چنانکه حملات وارده بر شهر و دست به دست شدن چندین بارهی آن بین سپاه قیزیل باش و عثمانی، شیرازهی اقتصادی شهر از هم پاشید و فعالیتهای اقتصادی آن متوقف شد و بر اثر حملات وارده و مصادرات اموال و رکود اقتصادی حاصله، چند بار قحط و غلا در شهر روی داد. سیاست زمین سوختهی صفویان در برابر سپاه عثمانی نیز خسارات کلی به تبریز وارد آورد. اولین رکود شدید در عهد شاه طهماسب روی داد که لشکر سلطان سلیمان تبریز را فتح نمود و بسیاری از بازرگانان و تجار و بازاریان فعالیتهای اقتصادی خود را جهت حفظ سرمایهی خویش تعطیل کردند و بازار تبریز نیز از رونق افتاد و دکانها بر اثر درگیریهای نظامی و غارت از سوی سربازان و اوباش فرصتطلب شهر خالی شد. از جملهی اقداماتی که در راستای سیاست زمین سوخته در برابر لشکر عثمانی در دورهی طهماسب صورت وقوع یافته و موجب رکود اقتصادی شهر شد، کوچ دادن مردم به ویژه توانگران به بخشهای امنتر از جمله قره داغ، توقیف هرگونه ورود و خروج کالا به شهر و نیز مشغول شدن اکثر نیروی جوان و فعال شهر در امر مدافعهی نظامی و جنگ بود. بیشترین ضربه بر اقتصاد شهر را دو عامل وارد آورد که یکی ممنوعیت ورود هرگونه کالا به تبریز و صدور از آن بود و این سیاست نیز جهت ناکار کردن سپاه عثمانی بر اثر عدم تأمین نیازهای آنان در تبریز اتخاذ شد. عامل دوم، تعطیل شدن فعالیتهای تولیدی و تجاری داخل شهر و غارت شدن اموال و تخریب نهادهای مبادله و تولید توسط نظامیان و اوباش شهر بود. از جمله تاکتیکهای نظامی که برای مدافعه از شهر پیش گرفته شد و خود عامل مضاعفی بر تخریب و بینظمی و رکود در شهر شد، سنگربندی در داخل شهر بود که شهر را به صورت مرکزی نظامی و پادگان درآورد چنانکه به جای اینکه دفاع در فاصلهای که شهر کمترین آسیب را ببیند، صورت گیرد، محلهها تبدیل به سنگرهای مدافعین شهر از جمله خود مردم شهر شد که البته نتیجهی مطلوبی هم در بر نداشت و عاقبت شهر به تصرف سپاه عثمانی درآمد (اسکندربیگ منشی، 1317: ص309). پس از اینکه لشکر عثمانی بر اثر کمبود آذوقه و علیق، عقب نشست و طهماسب وارد شهر شد اکثر بازاریان و تجار فعالیت دوباره آغازیدند همچنین طهماسب به سبب اوضاع پیش پریشان پیش آمده، تبریز را از مالیات معاف کرده و غنایم به جا مانده از لشکر عثمانی را نیز میان اهل تبریز تقسیم نمود هر چند این اقدامات نیز نتوانست نفرت تبریزیان از وی را به سبب انتقال پایتخت از تبریز به قزوین به خاطر بیم از عثمانیها، بکاهد.
در سال 993 هـ.ق، در عهد سلطنت محمد خدابنده، عثمان پاشا از سوی باب عالی مأمور فتح آذربایجان شد و دولت صفوی همان سیاست و تاکتیکهای دورهی طهماسب را برای مقابله و دفاع از شهر تبریز به کار گرفت با این تفاوت که در این زمان هم قدرت نظامی قیزیل باشان و هم قدرت مقاومت خود مردم شهر بسیار کمتر و ضعیفتر بود و عثمان پاشا به راحتی شهر را تصرف نمود اما سیاست صلحآمیز عثمان پاشا مانع از وارد آمدن خسارات کلی به شهر شد. مردم شهر پس از اینکه از مقاومت قیزیل باشان ناامید شدند، قاضی شهر؛ کامران بیگ اوحدی و مفتی و شیخالاسلام شهر؛ محمدعلی بن عنایت را جهت اظهار اطاعت و انقیاد و امان خواستن نزد عثمان پاشا فرستادند و او «اهل تبریز را مستمال ساخته مقرر کرد که به حال خود بوده تفرقه به خاطر نرسانند» (همان: ص309). اما کینهی مذهبی بین اهالی شیعهی شهر با عثمانیان و نیز فرصتطلبی اجامره و اوباش شهر موجب آشوب و ناامنی و رکود اقتصادی شهر شد. علاوه بر خساراتی کلی که حملات عثمانیها به شهر تبریز وارد آورد، همچنین این حملات و ناامنی و نابهسامانی حاصل از آن باعث شد که سرمایهداران تبریز به شهرهای دیگر کوچ کنند از جمله خود شاه عباس گروه بزرگی از بازرگانان تبریز را به اصفهان کوچ داده و در شهرکی با نام تبریز اسکان داد (فیگوئروا، 1363: ص222). علاوه بر اینکه جنگهای میان صفویه و عثمانی به تخریب و متلاشی شدن شیرازهی اقتصادی شهر و انسداد مهمترین مسیر تجاری تبریز با اروپا از محور ترابزون منجر شد، تهدید دائمی تبریز مبنی بر فتح آن به دست دشمن، موجب انتقال پایتخت به قزوین و سپس به اصفهان و در نتیجه کاسته شدن از اهمیت اقتصادی و تجاری تبریز شد. تمرکزگرایی اقتصادی دولت صفوی به سبب واقع شدن اصفهان در عمق خاک کشور و سرمایهگذاری در آن شهر بر اثر احساس امنیت در آن به عکس تبریز، موجب تنزل مقام اقتصادی تبریز شد. بنابراین پس از انتقال پایتخت به اصفهان، تبریز در حاشیه قرار گرفت و به ویژه با دست یافتن شاه عباس بر بنادر و جزایر جنوب و همکاری کمپانی هند شرقی با دولت صفوی در جهت تجارت با هند و اروپا از طریق بنادر جنوب و دریای عمان، سهم عمدهای از مرکزیت تجاری تبریز به اصفهان و جنوب منتقل شد. همچنین شاه عباس عدهی زیادی از تجار و سرمایهداران آذربایجان به ویژه تبریز را به اقبال یا اکراه و اجبار به اصفهان و به ویژه محلات تازه تأسیس جلفا و تبریز نو منتقل نمود و طی این اقدام، شهر جلفا، مهمترین مرکز تولید محصولات ابریشمی و تجارت ابریشم در آذربایجان به کلی بیرونق شد و حتی برخی از تجار تبریزی به هند رفته و در آنجا ساکن شدند (متی، 1384: ص100).
پس از استیلای افغانها بر اصفهان، زمانی که عبدالله پاشا کؤپرولو اوغلو شهرهای خوی و انزاب و تسوج را فتح کرده و عزم تصرف تبریز نمود، مردم تبریز تصمیم به مقاومت گرفتند که دنبلی عامل و محرک اصلی این تصمیم را «اهل سوق» (دنبلی، 1349: ص199) یعنی بازاریان دانسته است. البته مقاومت فایدهای نداشت و شهر به دست قوای عثمانی فتح شد و قحطی در شهر پدید آمد تا عاقبت نادرشاه افشار به سال 1143 هـ.ق تبریز را تصرف گرفت. در درگیریهای میان بازماندگان نادرشاه که هریک در منطقهای مدعی قدرت و سلطنت بودند، به سبب از هم پاشیدگی شیرازهی امور و جنگهای پیاپی، رکود شدید اقتصادی گریبانگیر آذربایجان و به ویژه تبریز شد. چنانکه دنبلی اوضاع تبریز در زمان استیلای ابراهیمخان؛ برادرزادهی نادرشاه بر آذربایجان را چنین توصیف میکند که ابراهبمخان «زمستان را با چندین هزار لشکر در آن دیار فردوساثر گذرانیده عراص تبریز جنت مناص را به نوعی از حلیهی آبادی عاطل کرد که زبان افاضل از تقریر آن به عجز و قصور اعتراف دارد از وفور تحمیلات دیوانی و کثرت اخراجات سرکار سلطانی و سیورسات لشکریان و علوفه و ادرارات امرا و اعیان چندین هزار خانوار از دهاقین و اهل حرفت با حرقت درون و اشک جگرگون دست عیال و اطفال را گرفته ترک دیار و اوطان خود کرده دیگر به مساکن خود رجوع ننمودند» (همان: ص488). پس از استیلای آزادخان افغان بر تبریز نیز قتل عام و خرابی بسیار (همان: ص492) در تبریز به وقوع پیوست. چنان مینماید که تبریز به عنوان کانون اصلی تجارت ترانزیتی منطقه، در طول مدت جنگ فترت لااقل تا آنجا که مربوط به کالاهای وارده از روسیه و صادره به آن بود دچار لطمهی شدیدی شد (پری، 1365: ص349) اما این رکود تنها محدود به تجارت خارجی نبود بلکه براثر ناامنی و وقوع شورش و جنگهای پی در پی، شیرازهی اقتصاد داخلی و تولید نیز به کلی از هم پاشید. در سال 1194هـ.ق در دورهی حکومت نجفقلی خان بر تبریز نیز زلزلهای در تبریز رخ داد که موجب خرابی بسیار در شهر شده و بسیاری از ساختمانها و مساجدو بازارها و کاروانسراهای شهر را با خاک یکسان نمود (ذکاء، 1368: ص90). خرابی شهر به حدی بود که بن تان نیز که چندین سال پس از وقوع آن به تبریز آمده، از بقایای آثار تخریبی آن و کاهش جمعیت شهر خبر داده است (بن تان، 1354: ص72).
پس از آغاز حکومت فتحعلی شاه قاجار، رونق اقتصادی منطقه به ویژه تبریز آغاز شد و میتوان به تفصیل از آن بحث کرد. این رونق علیالخصوص به سبب انتخاب تبریز به عنوان پایتخت دوم و محل استقرار ولیعهد و بازگشایی راههای تجاری ممالک محروسه با روسیه، عثمانی و اروپا و برقراری امنیت در شهرها و راههای تجاری بود. همچنین شاکلهی اصلی بازار تبریز در این دوره شکل گرفت و توانست به عنوان مهمترین نهاد اقتصادی- اجتماعی این دروه مطرح شود. «در زمان عباس میرزا نایبالسلطنه که تبریز ولیعهدنشین و پایتخت دوم کشور شد، بازرگانی رونق یافت. سرایها و تیمچهها و بازارهای عالی تازهای احداث شد و تبریز مرکز تجارت ایران گردید، مخصوصاً حمایت دولت از بازرگانان تبریز (تسهیلات مالی) در پیشرفت و توسعهی امر تجارت در این زمان تأثیر مهمی داشته است» (خاماچی، 1375: ص21). ژوبر؛ فرستادهی نظامی فرانسه که شاهد دورهی آغازین این رونق اقتصادی بوده است ضمن ستایش از نیات و اقدامات عباس میرزا، در این باره مینویسد؛ «آذربایجان که کمی پیشتر از این با نفاق و تفرقه داخلش از هم گسیخته شده بود، اکنون میخواهد نفس بکشد. مردم از نو به روستاها برمیگردند و تجدید آبادانی میشود و کشاورزان بسیاری از ته ترکستان به آنجا آمدهاند که کشتزارهائی را که دیرگاهی است بایر نگه داشته شده، از نو بکارند» (ژوبر، 1347: ص135). همان طور که اشاره شد در این دوره به سبب ظهور دولت متمرکز و برقراری نظم و امنیت حاصل از آن و نیز بر اثر رقابت همه جانبهی دول قدرتمند اروپایی و روسیه و به نسبتی کمتر عثمانی برای نفوذ سیاسی- اقتصادی در شرق، ایران در کانون توجه ممالک مذکور قرار گرفت و اهمیت ویژهی تبریز نیز در این پروسهی تاریخی دو دلیل مهم داشت؛ یکی موقعیت جغرافیایی ویژهی آن که نقطهی اتصال راههای تجاری روسیه و عثمانی و اروپا در ایران بود. دیگری مرکزیت تبریز در سیاست خارجی در دورهی فتحعلی شاه چنانکه فیودورکورف اشاره و تأکید کرده است؛ فتحعلی شاه در دورهی ولایتعهدی عباس میرزا امور دیپلماتیک و روابط خارجی را بیشتر بر عهدهی ولیعهد یعنی عباس میرزا گذاشته بود و به ویژه به سبب سرخوردگی پس از شکست از روسها، این روند تقویت شده بود. «از آنجا که شاه به علت پیری و تنبلی علاقهی چندانی به رسیدگی به امور مملکت ندارد، سفارتخانههای اروپایی در تبریز ساکن هستند و بخش دیپلماتیک به ولیعهد سپرده شده است» (فیودوکورف، 1372: ص112). اگر چه این توضیح فیودورکوروف مربوط به دورهی ولایتعهدی محمد میرزا پسر عباس میرزاست اما این روند از دورهی ولایتعهدی عباس میرزا آغاز شده بود و روابط گستردهی سیاسی- اقتصادی تبریز با اروپا و روسیه و عثمانی، علاوه بر موقعیت جغرافیایی ویژه، این شهر را به کانون تجارت بین ممالک مذکور با ایران و آسیای میانه نمود. کنت دوسرسی، فرستادهی فرانسه به ایران در دورهی محمدشاه قاجار، دلایل دیگری نیز برای رونق تجاری تبریز ذکر میکند؛ «اهمیت تبریز تنها از این نظر نیست که سرزمینش حاصلخیز و آباد و جمعیتش زیاد است بلکه موقعیت جغرافیایی و وضع بازرگانیاش موجب ترقی آن گردیده است. جنگهای داخلی افغانستان، تجاوزات دائمی امرای بخارا و خیوه و خانهای محلی امنیت را از این مناطق تاتارنشین که مجاور دریای خزرند، سلب نموده و بازرگانان هند و آسیای مرکزی ترجیح میدهند کاروانهای خود را مستقیماً از ایران عبور دهند زیرا در آنجا امنیت بیشتری وجود دارد و تبریز به این ترتیب انبار کالاهای این بازرگانان شده است. در این مرکز بزرگ تجاری، بازرگانان کالاهای خود را انبار میکنند، آن را میفروشند یا با کالاهایی که از قارهی اروپا میآید معاوضه میگردد. اگر دولت [عثمانی] میتوانست امنیت بیشتری برای مسافرانی که از کشورش عبور میکنند فراهم نماید، اگر میخواست ایالت ارمنینشین خود را آبادتر کند از مدتها پیش راههای بازرگانی را درست کرده بود و در آنها تأمین لازم برقرار نموده بود، به سخن دیگر تسهیلاتی در راه تجارتی تبریز تا ترابزون برای بازرگانان فراهم میساخت زیرا در واقع ترابزون بندر حقیقی تبریز است، همان طور که لوهاور بندر واقعی پاریس است اما به سبب اشکالات دائمی که در این راه فراهم میشود و به سبب فقدان توانائیاش، مشاهده شد که تا چه اندازه مسافرت در کردستان [عثمانی] به اشکال برمیخورد. به علاوه روسیه نیز ممنوعیتهای گمرکی مخصوصی در نواحی مجاور این کشورها به وجود آورده و راه نزدیک شدن به دریای سیاه را به روی بازرگانان بسته است در حالی که باز شدن چنین راهی ممکن است به آبادی ایالات جنوبی روسیه کمک شایان بنماید ولی این طور به نظر میرسد که این دو دولت منافع واقعی کشورشان را تشخیص ندادهاند و در واقع راه طبیعی بازرگانی آسیا به اروپا را به این طریق مسدود نمودهاند. با وجود این دو مانع بزرگ، تجارت بین دو قاره ظاهراً روی همین خط که راجع به آن توضیح دادیم متمرکز میشود و تبریز- پایتخت آذربایجان- انبار کالاهای بازرگانانی است که روی این خط سیر حرکت میکنند (دوسرسی، 1362: ص102). «اگر وضع جغرافیایی تبریز را در نظر بگیریم به خوبی متوجه میشویم که این شهر از نظر بازرگانی نسبت به شهرهای ایران امتیازات بیشتری دارد. نزدیک بودن آن به دریاچهی ارومیه، این امکان را [از نظر کشتیرانی] به این شهر میدهد که مایحتاج جمعیت زیادی را که در آن مسکن دارند، فراهم نماید. در کشوری چون ایران که راهها بسیار کم یا خراب است، وجود این شرایط کمک زیادی به پیشرفت این ناحیه مینماید» (همان: ص103). در همین دوره چند تجارتخانهی روسی و انگلیسی در تبریز دایر شد و بسیاری از تجار داخلی و خارجی، خود را تحت حمایت روسیه قرار دادند زیرا دولت و شخص تزار روس نفوذ بسیار به ویژه در تبریز داشته و بیش از هر دولتی میتوانست اتباعش را حمایت کند» (همان: ص107). به سبب همین حمایت و مزایای حاصل از آن بود که تعداد زیادی از تجار آذربایجانی و غیر آذربایجانی فعال در قلمرو قاجار به ویژه تبریز، خود را تحتالحمایهی روسیه قرار داده و با سیاستها و منافع اقتصادی این دولت همسو شدند و خود به یکی از موانع اصلی رشد سرمایهداری و بورژوازی بومی تبدیل شدند (ر.ک اشرف، 1359: ص50 به بعد).
در اواخر دورهی قاجار، افول و پسرفت اقتصادی حاصل از سوء مدیریت دولتی و تداوم شیوههای تولید کم بازده و سنتی و ورشکستگی صنایع دستی کهنه و فرسوده در برابر واردات انبوه محصولات ارزان صنایع مدرن اروپا، آسیب و خسارات زیادی به پیشهوران و کاسبکاران و تولید کنندگان شهری وارد آورده و موجب رواج شیوههای کسب درآمد غیر مولد دلالی و مقاطعهکاری در شهرها شد و کارگران از کار بیکار شده به شغل پر منفعت و کمزحمت دلالی مشغول شدند و بازار قرض و گرو گذاشتن اموال و انواع دلالبازی گرم شد (گوبینو، سه سال در ایران: ص38). هرچند که این انحطاط اقتصادی موجب وابستگی بازار تجارت ایران به بازارهای جهانی و استقرار شرایط نیمهاستعماری در ایران شد (ر.ک اشرف، همان: همانجا) اما تجار و بازرگانان ایرانی خسارت کمتری نسبت به پیشهوران و صنعتگران دیده و توانستند با قرار دادن سرمایههای خود در مسیر بازارهای جهانی به فعالیت خود ادامه داده و موقعیت برتر طبقاتی خود در جامعهی شهری ایران حفظ کنند. اقتصاد تبریز علاوه بر دلایل ذکر شده از دو عامل دیگر نیز تأثیر منفی پذیرفت که یکی گشایش کانال سوئز و افزایش کاربری بنادر جنوب ایران در رابطهی تجاری با بازارهای جهانی و دیگری ساخته شدن خطوط راه آهن ماوراء قفقاز بود که اهمیت تجاری بیش از پیش به رشت بخشیده و حوزهی تجاری تبریز را محدودتر کرد اما رونق تجاری آن هنوز پابرجا بود (هدین، کویرهای ایران: ص122) و شرکتهای بازرگانی انگلیسی زیگلر و استیونس، شرکت ایتالیایی کاستلی، شرکت سوئیسی هوخ اشتراسر، شرکت آلمانی ارسلان و یک شرکت اتریشی در این شهر فعالیت میکردند (گروته، 1369: ص309). کمپانی تبریزی تومانیانس نیز هنوز از شهرت جهانی برخوردار بود و بازرگانان تبریزی در مقایسه با بازرگانان مشهدی و اصفهانی و دیگر شهرهای ایران از اعتبار و حسن شهرت بیشتری برخوردار بودند و با اکثر سهرهای بزرگ ایران روابط تجاری و داد و ستد داشته و صرافان بسیار موفقی بودند (همان: ص310). بدین منوال در آستانهی انقلاب مشروطه، تبریز در اوج رونق اقتصادی (در مقایسه با سایر شهرهای ممالک محروسه) بود و به ویژه از نظر تجاری جایگاه ویژهای داشت و گروههایی از بازرگانان تبریز به شکل جمعی و با تشکیل کمپانی و یا به صورت فردی، مشغول تجارت با شهرها و ممالک دیگر از جمله مسکو و استانبول بود قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 14:25