شیخ احمد گلشهری
چکیده:
سده هفتم هجری عصر اوج شکوفایی ادبیات ترکی در آذربایجان است. در این سده، زبان ادبی ترکی عیاربندی شده و زبان ادبی استاندارد میشود. در اوج این ادبیات با حضور شاعران بیشماری روبرو هستیم. شاعرانی چون خواجه احمد فقیه، الیاس بابا، حسن اوغلو، خواجه علی خوارزمی، خواجه دهانی، بیرک قوشچو اوغلو، شیاط حمزه، گلشهری، عاشیق پاشا، یونس امره و دهها شاعر بزرگی که هر یک با خلق آثار جاودانه شان در پربار کردن و گسترش همه جانبه ی ادبیات ترکی تلاش کردهاند. در این میان گلشهری شاعر بزرگی که اکثر شهرهای ایران و خاورمیانه را گشته و با ادبیات منطقه از جمله تورکی، فارسی و عربی آشناست و تحصیلات عالی داشته است خودنمایی میکند. او در تمجید از زبان تورکی هرگز پا پس نکشید و با ترجمه آثاری از زبانهای فارسی و عربی نیز نشان داد که این زبان توانمند و بالنده است. از این دیدگاه گلشهری از رهبران ادبیات ترکی شمرده میشود. این مقاله شناخت زندگی و بررسی آثار گلشهری را از طریق کتابخانهای بر عهده میگیرد.
واژگان کلیدی: گلشهری، ادبیات ترکی آذربایجان، زبان معیار ترکی.
مقدمه:
گلشهری یکی از برجستهترین سیماهای تاریخ ادبیات ترکی است. او در عرصهی ادبیات صوفیانه دارای آثاری فراموش ناشدنی است. هم به عنوان شاعری که در زمرهی شاعران درجه اول و مؤلف بشمار میآید و هم بعنوان مترجمی زبردست بهترین آثار ادبیات فارسی و عربی را انتخاب و به زبان ترکی ترجمه کرده و نشان داده است که ظرفیت این زبان تا چه حد بالاست و چه زیباییها و بالندگیهایی را داراست. مهارت گلشهری در ترجمه از هر دو زبان شگفتانگیز و حیرتآور است و نشان میدهد که دارای تحصیلات بسیار بالا و استعداد فراوان در هنر شعر و شاعری است. بنابراین میتوان گلشهری را در زمرهی نخستین و برجستهترین شاعران آذربایجان نام برد. آثار متعدد و اسلوب شعری وی هر خوانندهای را به اندیشه وامیدارد تا در برابر این اندیشمند بزرگ از ادبیات لذت ببرد. تنوع شعری وی چه از نظر آهنگ و وزن و چه در محتوا و اندیشه قابل تامل است.
ابتدا باید از اوضاع ادبیات ترکی در منطقه و آذربایجان در زمان حیات شاعر سخن را آغاز کرد. سدهی هفتم هجری اوج شکوفایی ادبیات ترکی نه تنها در آذربایجان بلکه در کل غرب آسیا دانست. سدهی هفتم با الهام از ادبیاتی که از سده ی دوم هجری در این سرزمین جان گرفته بود به میدان آمده و در دامن اندیشه های اسلامی جانی تازه یافته است. لازم نمی دانم خیلی دورتر بروم و از یک شده ی پیشتر – قرن شسشم آغاز میکنم. در سدهی ششم بزرگان شعر و ادب ترکی کم نبودهاند از جملهی این بزرگان می توان خواجه احمد فقیه اسبوسی، نظامی گنجوی، خواجه علی خوارزمی، شیخ عزالدین اسفراینی و تنی چند نیز نام برد که ارث ادبی گرانبهایی را از خود به یادگار نهادند. شاعران سدهی هفتم با توسل به پیشینیان خود توانستند آثاری استوار و متکی بر ادبیات خودی بیافرینند. خواجه احمد فقیه اسبوسی یا تبریزی، چهار مثنوی ترکی در عرصه ادبیات متصوفانه آفرید و این چهار مثنوی چنان در دل مردم و اهل ذوق و ادب نشست که رهروان بسیاری را بدنبال خود کشاند. او متوفی ۶۱۸ قمری است که بر سنگ قبر وی واقع در اسبوس – دو کیلومتری تبریز خودنمایی می کند. او با توجه به عمر زیاد، پیش از نظامی گنجوی بدنیا آمده و بعد از او نیز زنده بوده است. کرامات وی همچنان زبانزد عارفان و سالکان طریقتهای مهم بعد از خود است. او هرچند که در مسیر اندوختن علم و دانش راهی سرزمینهای اسلامی گشته، در نهایت به وطن بازگشته و سر بر خاک وطنش نهاده است. (کریمی، 1395، 3، 263).
نظامی گنجوی دارای دیوان ترکی است که هرچند دههها مورد انکار قرار میگرفت اما با رونمایی از چند دستنوشتهی معتبر در کشورهای مختلف، از جمله در شهر قم و کتابخانهی آیتالله گلپایگانی، شک و تردیدها برطرف گشته و دلایل متقن فراوانی نیز در دست است. او که تا چهل سالگی به سرودن غزل و قصیده مشغول بود از چهل سالگی با سرودن خمسهی خود ارکان یک اتوپیای ترکانه را پایهریزی کرد و با استفاده از فرهنگ مردم، دین اسلام، نظرات فیلسوف بزرگ ترک – فارابی، آفرینشهای خنیاگران سرزمینهای ترکان و از جمله با هنر همسرش آفاق که دستنوشتهی یکی از بزرگترین حماسههای تاریخ مشرق زمین را با خود به شاعر بزرگمان تقدیم کرده بود – شان قیزی داستانی، و بهرهگیری نظامی از این اسطورهی زیبایی و دلاوری توانست سیمای قهرمانانه ای از زنات به تصویر بکشد که تا امروز نمونه ای در جهان برای برابری با او یافت نشده است. (نظامی، دیوان ترکی، ۱۴۰۰، مقدمه).
دیگر دیگر سده ششم و اوایل هفتم، خواجه علی خوارزمی است. او با خلق «قصه یوسف» در اوزان هجایی و قالبهای ترکانه، توانست توانمندیهای زبان ترکی را در سال ۶۰۸ قمری رقم بزند (کریمی، ۱۳۷۵، مقدمه). همزمان با او شیخ عزالدین حسن اوغلو اسفراینی به میدان آمد که تا سالهای اخیر چنین به نظر میرسید که تنها ۴ غزل از او در دست است اما تلاش ادیبان از وجود دیوان غزلیاتی بالغ بر چهل غزل و همچنین شاهکاری بزرگ و پر حجم تحت نام سیره النبی با ۱۲۳۸۰ بیت، غنای ادبیات ترکی خراسان و آذربایجان را نشان داد. (71 - 89 2021, Altayli,).
معرفی این چهار چهرهی ادبی از سدهی ششم کفایت میکند تا در اوایل سدهی هفتم دهها شاعر از خراسان تا آذربایجان و آناتولی بپا خیزند و ادبیات اصیل ترکی را جانی دوباره ببخشند. جالب است که شاعران و عارفان خراسان با شاعران و عارفان آذربایجان پیوندی استوار داشته اند و این پیوند در سدهی هفتم به اوج میرسد و دهها شاعر خراسانی روی روانهی آذربایجان میشوند و حتی همراه با شاعران آذربایجان بسوی آناتولی میروند و ادبیات آذربایجان در آن سرزمین نیز پای میگیرد. الیاس بابا جزو نخستین شاعران خراسانی و از پیروان خواجه احمد یسوی است که به آذربایجان آمده و از اینجا به آناتولی میرود. رسالهی ترکی وی یکی از مهمترین آثار ترکی اوایل سده ی هفتم است. خواجه احمد دهانی غزلسرای بزرگی است که از خراسان میآید و با غزلهای محکم و زیبایش غزل را در شعر ترکی قوام می بخشد. از او شاهنشاهنامهای در بارهی سلجوقیان در بیش از ۱۰ هزار بیت میسراید. با اینحال خواجه دهانی بعنوان شاعری غزلسرا محبوب مردم آذربایجان و دنیای ترکان است.
گفتم که عارفانی از خراسان به آذربایجان آمدن که در راس آنان باید از بهاءالدین ولد نام برد که با فرزند حردسالش که بعدها با نام مولوی و رومی معروف گشت به آذربایجان آمد. بهاءالدین با عارف دیگری با بام بهاءالدین چلبی که در تاریخ با نام «اخی تورک» معروفست دیدار میکند. دیوار وی با خواجه فقیه نیز ورد زبانهاست. این دو عارف بهاءالدین ولد و بهاءالدین چلبی دست در دست هم از آذربایجان بسمت آناتولی میروند و دو جریان بزرگ اخیان و مولویه در دهههای بعدی شکل میگیرد. این دو جریان همچون یسویه، بکتاشیه، بابائیه، قلندریه، حروفیه و ... از طریقتهای مهمی هستند که تنها در میان ترکی از شرق آسیا تا غرب آسیا را در نوردیدهاند و سدههای متوالی پیروان فراوان داشته و عارفان بزرگی را بخود جلب کرده و آثاری فناناپذیر به سه زبان ترکی، فارسی و عربی آفریدهاند که سنگینی بیشتر بسمت ادبیات ترکی است. فراموش نکنیم که از آذربایجان عارفان چندی در هجرت بسوی آناتولی شرکت داشتهاند که در ردیف نخست آنان شیخ محمود خویی با لقب اخی ائورن، آبدال موسی، گئییکلی بابا که هر سه از شهر خوی بودند، با همراهی بیرک قوشچو اوغلو از اورمیه، اخی خطیر زنجانی از شهر زنجان و دیگران از شهرهای مختلف آذربایجان روی بسوی آناتولی آوردهاند. عاشق پاشا نوهی الیاس بابا نیز از جملهی عارفان بزرگ خراسانی است که فرزندانش به تبریز برگشته و یعقوب فرزند وی راهنمایی عارفان این خطه را داشته و امروز مقبره اس در خسروشاه – نزدیک تبریز زیارتگاه عارفان است. شاهکار غریب نامه اثر عاشق پاشا در بیش از 12 هزار بیت همسان به مثنوی معنوی مولوی است. (کریمی، 1395، 3، 385 – 420).
در میان این همه عارف و شاعر نمیتوان از هنرمندی و بزرگواری شیخ احمد گلشهری سخن نگفت. وی با آثاری گرانقدر، استعداد فراوان و مهارت در زبان ترکی و صد البته حمایت جانانهاش ار زبان ترکی در صدر شاعران زمان می ایستد. تذکره های مهم زمان و سده های بعدی از گلشهری با احترام وافری نام بردهاند از جمله ملاّ خطیباوغلو در اثر خود لطائف نامه، پیرمحمد ابن یوسف انقروی در مسیبت نامهاش، شیخ اوغلو در کنزالکبرا، آغریدیرلی حاجی کمال در جامع النظائر و بالاخره عمر ابن مزید در مجمع النظائر اطلاعات ذیقیمتی را در باره ی هنر و مقام گلشهری بیان داشتهاند هرچند که نسبت به زندگی شخصی وی همچون شیوه ی تمامی تذکرههای آن دوره سکوت کردهاند. در عصر حاضر نیز ادیبان بزرگواری چون پروفسور عبدالباقی گولپینارلی، پروفسور محمد کؤپرولو، سامی بانارلی، کیلیسلی رفعت، کمال ازکان و دیگران برای معرفی و شناخت زندگی و آثار گلشهری پژوهشهای گراقدری را به پایان برده و آثار این عارف و شاعر بزرگ را تصحیح و چاپ کردهاند. اما در ایران، بیش از دو کس در این باره چیزی قلمی نکردهاند که یکی از آن دور م. کریمی است که در اثر تاریخ ادبیات آذربایجان (کریمی، 139، 3، 185) و دیگری کتابی است با نام ترکان پارسیگوی که رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آنکارا منتشر کرده است. (دلبری پور، 1391، 83 – 126)
گلشهری به زبان و ادبیات هر سه زبان دنیای اسلام: ترکی، فارسی و عربی تسلط داشته، آثاری را به ترکی و فارسی در دست داریم و آثاری را نیز از فارسی و عربی به ترکی برگردانده است. او منطق الطیر عطار نیشابوری را از فارسی و المختصر قدوری را از عربی به ترکی ترجمه کرده و با هنر خویش توانسته است زیبایی و توانمندی زبان ترکی و تسلط خود به هر سه زبان را بروز دهد. در آن عصر گلشهری را حامی اصلی زبان ترکی دانسته اند بطوری که نوشته اند او هرگز از تمجید زبان ترکی باز نمیایستاد(دلبری پور، 1391، 88).
زندگی گلشهری:
گلشهری را شاعر ترک و آذربایجان میشناسیم. هرچند اطلاعات در مورد زندگی وی اندک است اما تذکرههای همواره او را با عناوینی چون الشیخ گلشهری بکار بردهاند از جمله، در یکی از نسخه های خطی منطق اطیر از او با این عنوان یاد شده است: "الشیخ المحققین، مرشدالطالبین، الفاضل الشیخ احمد گولشهری". از آثار خود گلشهری درمییابیم که وی در سال ۶۳۸ قمری بدنیا آمده، شهرها و سرزمینهای بسیاری را گشته و. همواره بر صدر نشسته و قدر دیده است. از سفرهای وی به عراق، شام و حلب خبر داریم. مدتی زیادی در دربار ایلخانان بوده و بیشتر در دربار غازان خان حضور داشته است که پایتخت وی تبریز و سپس زنجان بوده است. عمری را در آذربایجان سپری کرده است. فلک نامه را که اثری به زبان فارسی است بنابه درخواست غازانخان نوشته و بدو عرضه داشته است. با ادبیات فارسی کاملا آشناست. در آثار خود اشارههای فراوان به عطار، سنائی، سعدی و نظامی گنجوی دارد. البته استفاده از داستانهای مندرج در شاهنامه نیز بهرهها برده است. اما در نام بردن از بزرگان عرصه ی شعر نامی از فردوسی نمیبرد و گویی او را نمیپسندیده است.
فلک نامه را در سال ۶۵۹ به پایان برده و به غازان خان ایلخان تقدیم کرده است. مهمترین اثر او گلشن نامه است که ترجمهای آزاد از منطق الطیر بحساب آمده است اما متفاوت با محتوای آن شمرده میشود. زیرا داستانهای دیگری بر آن افزوده و حکایات متفاوتی از داستانهای منطق الطیر آورده است. بنابراین اکثر ادیبان گلشن نامه را نه یک ترجمه ی ساده بلکه اثری تالیفی شمرده اند. این اثر را در سال ۷۱۷ قمری به اتمام رسانده و احتمال فراوان در همان سال یا یک سیال بعد دار فانی را وداع گفته است. (Nihad Sami Banarli, 2012, 30 ).
گلشهری در گلشن نامهاش در بارهی خود مینویسد:
بیز بو گلشن نامه ده کیم ائیلهدوک
دوکهلی علم اصطلاحین سؤیلهدوک.
دؤکدی گولشهری گئرو دُرّ و گوهر
منطق الطیری تمام اولدی مگر. ((Gulşehri, 2014, beytler 4432 ve 4433
گلشهری آثار مختلف از ادبیات فارسی و عربی را خوانده و با بسیاتری از عارفان و شاعران معاصر خود پیوند و علاقه داشته است. بویژه میتوان به رابطه ی وی با شاعران آمده از خراسان و آذربایجان در محیط آناتولی سخن گفت. دیدار وی با مولوی، حتی با پدر او بعنی بعاءالدین ولد، سپس با فرزند مولوی یعنی سلطان ولد و دیگر شاعران همعصر نام برد.
اکثر ادیبان با خوانش آثار گلشهری او را از اخیان دانسته اند و حتی خلیفهی اخی ائورن – شاعر اهل خوی و رهبر اخیان دانستهاند. زیرا در باب کرامات اخی ائورن نیز کتابی نوشته است.
گلشهری شاعری مسلمان و عارفی دنیادیده است. دانش وی نشان میدهد که تحصیلات عالی را گذرانده و به درجه ای از دانش دست یافته است. از متون آثار وی میتوان فهمید که در علومی چون ریاضیات، نجوم و طبابت هم اندوخته است. دانش وی از علوم دینی نیز تا به درجهایست که به مقام خلافت در طریقت بزرگی چون اخیان میرسد.
از هنر شعری وی نمیتوان سخن نگفت. زبان او در ترکی بسیار استوار، روان و در عین حال ساده است و تسلط وی به ریزه کاریهای ادبی، کاربرد صنایع ادبی و کلامی تسلط او را به مسئله زبان بویژه زبان ترکی نشان میدهد. او اسلوب خاصی در شعر دارد از جمله در مثنوی معمولا همچون غزل نیست که در پایان هر داستانی و پیامی تخلص شاعر آورده شود در حالیکه تنها در منطق الطیر که یک مثنوی است ۸۸ بار تخلص شاعر – گلشهری آمده است.
در گلشن نامهاش به دیگر آثار خود نیز میپردازد از جمله به فلک نامه اشاره کرده که به فارسی سروده اما علاقهاش به سرودن ترکی را افزوده است. او میسراید:
چون فلک نامه دوزتدوک شاهوار
پارسیجه تخت و تاج و زرنگار.
تورک دیلینه داخی تانریدن لطیف
منطق الطیری ائیلهدوک آنا حریف.
من بو تورکی دفترین چون دوزمهدیم
پاریسیجهسی ایله دگیشورمهدیم.
شاعر به هنر خود اذعان دارد و گاه فخر هم میفروشد و زبان ترکی را نیز دوست میدارد. شیرینی اثرش را نیز نتیجهی هنر خود و زبان ترکی میخواند:
کیمسه بؤیله تاتلو سؤز سؤیلهمهدی
کیمسه بوندان یئگ کیتاب ائیلهمهدی.
بونجا باب ائیله میشم بونداکی هئچ
قیلمادی عطار او فنده بسیج.
شهد و شکر خوانینی کئی دؤگمیشوز
دُر و گوهر تخمینی چوخ اکمیشوز.
چون مرصع سؤیله نه تألیفوموز
کیمسهدن اوتانمایا تصنیفوموز.
گلشهری سرزمینهای ایلخانیان را گشته و با ادبیات فارسیی آشنا شده ، زیبایی های این ادبیات را لمس کرده و در خلاقیت ادبی خویش از آنها بهره گرفته است. آثار وی بسیار رنگارنگ است که در این میان اهمیت کرامات اخی ائورن نیاز به بررسی جاداگانه دارد. میدانیم اخی ائورن یا شیخ محمود خویی جزو عارفان نامداریست که رهبر اخیان بوده و افسانههای فراوانی در اطراف شخثیت وی نوشته شده است. او را با شمس تبریزی مقایسه میکنند و این مقایسه گاه او را بعنوان رقیب شمس معرفی میکند حتی کشته شدن شمس در خوی را نیز دخالت اخی ائورن می دانند و سبب عداوت بین مولوی و اخی ائورن را نیز همین مسئله شمردهاند. کتاب کرامات اخی ائورن نشان میدهد گلشهری ارادت قوی به وی داشته و حتی خلیفه وی شده است. با این حساب، گلشهری دارای مریدان بسیار بوده و مریدانش در فتوت و جوانمردی شهرهی روزگار بودهاند. پس گلشهری نیز همچون رهبران این جریان جوانمردی نمی تواند خارج از اصول این طریقت بوده باشد.
گلشهری در آثارش نشان میدهد که یک فیلسوف و اهل طریقت است. حکایاتی که در آثار خود میآورد نشان از بینش آزاد و دید وسیع اندیشگی او دارد. در کنار همهی اینها، گلشهری با صداقت فراوان از آنانی که از آنها درسی گرفته و یا مطلبی آموخته است نام می برد و در این جرگه از سنایی، عطار، سعدی، نظامی و مولوی هم یاد میکند. همچنین بزرگان عرفان از جمله بایزید بسطامی، منصور حلاج و دیگران نام می برد و با احترام خاصی از رفتارهای بزرگان عرفان یاد میکند. در بررسی آثار گلشهری براحتمی میتوان تاثراتی که از شاعران و عارفان دیگر گرفته است تشخیص داد و این امر دشواری خاصی ندارد چون خود او به نام این بزرگان اشاره میکند.
گلشهری در تاریخ ادبیات آذربایجان از جایگاه خاصی برخوردار است نخست از این بابت که وی با جان و دل به زبان و ادبیات ترکی علاقهمند است و با وجود اینکه بسیاری از شاعران به سنت زمان در استفاده از زبان فارسی برای آفرینش آثار اهمیت میدادند او به زبان ترکی اهمیت داد و این زبان را قوی تر، زیباتر و با امکانات بیشتری میدانست. همواره از اینکه به زبان ترکی سروده است بر خود میبالد و راه درست را هم همین میداند. عبدالله اوزکان در کتاب"تورک شعری آنتالوژیسی" به این خصوصیت گلشهری اشاره دارد ((Özkan, 2005, 1, 178 . گلشهری در این مرحله از تاریخ ادبیات ترکی در کنار شاعرانی چون سلطان ولد، یونس امره و دیگران قرار میگیرد.
گشت و گذار او علاوه بر کشورهای همسایه به مصر و هند هم اشاره دارد. مدتی هم در تبریز بوده و زمانی نیز در نیشابور گذرانده است. رویهمرفته او با علوم زمان آشنا گشته و با استادی تمام از هنر شعری استفاده کرده است. او در هنر سرودن، در رهبری طریقت نیز صاحب سبک و اسلوب خاصی است و از این نظر یکی از شخصیتهای معتبر ادبیات ترکی است. زبانش شیرین و جذاب، بیانش ساده و روان و اندیشههایش دوست داشتنی، محکم و استوار است. بیان متین و استوارش در شعر ترکی نشان از بلاغت و کلام اوست. او با توانمندی از اوزان مختلف شعری سود میجوید و در قالب های متنوعی هنرش را زینت میبخشد. نقش او در عیاربندی زبان ادبی آذربایجان بسیار مهم است. ولی کاستی ادیبانمان در معرفی او قابل بخشش نیست. صد سال گذشته از نعمت شعر او و دهها و صدها شاعر دیگرمان محروم بودهایم.
آثار گلشهری و نشر آنها:
۱) فلک نامه:
فلک نامه مثنوی زیبایی است که گلشهری به فارسی سروده و به غازان خان تقدیم کرده است. در این اثر مدحیهای نیز خطاب به غازان وجود دارد و آخرین باری است که در مدح شعر گفته است. در هیچ اثرش مرحیهای وجود ندارد. این اثر توسط پروفسور آیدین ساییلی و دکتر سعادت الدین قوجا تورک منتشر شده است (Kocatürk,1982, 2Cilt).
۲) گلشن نامه:
گلشن نامه در حقیقت ترجمهای از منطق الطیر عطار نیشابوری است. البته ترجمه ای آزاد است و تغییرات بسیاری در آن صورت گرفته و بشکل یک اثر تالیفی درآمده است. تفاوتهای این اثر فراوان است.
نخستین بار مژگان جمبور در سال ۱۹۵۲ گلشن نامه را بعنوان تئز دکتری خود برگزید و از آن دفاع کرد. در سال ۱۹۵۷ آگاه سیرری لوند این مثنوی را بر اساس یک نسخه ی خطی منتشر نمود تا اینکه در سال ۲۰۰۵ کمال اوزکان با استفاده و تقابل چندین نسخهی خطی به نشر گلشن نامه موفق گردید. این اثر دارای ۴۴۳۸ بیت است.
۳) عروض گلشهری:
گلشهری این اثر را که با نام رساله عروض هم معروف است به نگارش در آورده و نسخهای 16 صفحهای بدست ما رسیده است. این نسخه هم در کتابخانه ملت در میان دست نوشتههای فارسی با شماره ۵۱۷ نگهداری میشود. این اثر توسط کیلیسلی رفعت کشف شده و منتشر گشته است. در باره ی این اثر کوچک مقالاتی ارزشمندی به رشتهی تحریر درآمده است.
۴) کرامات اخی ائورن:
این اثر مثنوی کوچکی است در باره جوانمردیها و کرامات خارقالعادهای که بیشتر به افسانه میماند و توسط گلشهری سروده شده است. مجموع ابیات این مثنوی ۱۶۷ بیت است. هرچند که برخی از ادیبان در انتساب این اثر به گلشهری تردید دارند ولی اشارههای وی در دیگر آثارش ه اخل ائورن و مجموعه اخیان نشان میدهد که به احتمال زیاد این اثر سرودهی گلشهری بوده است. ادیبانی که در انتساب آن به گلشهری تردید ندارند گلشهری را خلیفهی مستقیم اخی ائورن نیز میشمارند.
۵) شعرلر دیوانی:
گلشهری دارای انواع مختلفی از اشعار مانند غزل، قطعه و غیره است که در حواشی و پایان نسخه های آثارش نوشته شده ند. گردآوری این اشعار در یکجا میتواند دیوان کاملی از اشعار گلشهری را تشکیل دهد. هر چند این اشعار مجزا از هم و در نشریات دوره ای منتشر شده اند ولی بصورت کلی و در یک مجموعه با نام دیوان هنوز منتشر نشده است.
۶) المختصر ترجومهسی:
ابوالحسن احمد ابن محمد البغدادی (۳۵۲ – ۴۲۸ ه) با لقب "قدوری" معروف است. این عالم عرب اثری با نام المختصر دارد که گلشهری با هنرمندی و ظرافت خود به ترکی ترجمه کرده است. این کتاب که اصل آن به عربی بوده است نشان از آشنایی و تسلط وی به زبان عربی دارد. نه تنها این اثر در گلشن نامه نیز معرفی شده است دیگر آثار وی نیز اشارههایی وجود دارد.
***
مهمترین اثر گلشهری را باید همین گلشننامه دانست. این اثر تمام اصول آثار کلاسیک را رعایت کرده است. یعنی با یک توحیدنامه آغاز میگردد، با نعت پیغمبر و خلفای راشدین ادامه مییابد و سپس به داستان که در حقیقت بهانهای برای بیان اعتقادات عرفانه ی شاعر است آغاز میگردد و طی داستانهای مختلف پیش میرود و در انتهای اثر نیز از خود و آثارش سخن میراند. او با احترام فراوان از عطار نیشابوری یاد میکند و اثر خود را ترجمهای از منطق الطیر ایشان معرفی میکند. او فراموش نمیکند که از خدای خود بخاطر توفیق نگارش چنین اثری تشکر کند و قدر این نعمت را بجای آرد. این اثر با این ابیات آغاز میگردد:
گنجینه مفتاح چو بسم الله اولا
گنجی آچان آدمی آگاته اولا.
اول کریم و فرد و قدوس و قدیم
اول حکیم و حی و قیوم و علیم.
قدرتیندن چون دوزتدی عالمی
کندو نوریندن یاراتدی آدمی...
همانگونه که می بینیم زبان شاعر در عین سادگی و روانی بیان دارای استحکامی زیبا و متین است. داستان خود را چنین آغاز میکند:
بیر گئجه چین شهری اوستوندن مگر
ناگهان سیمرغ گئچدی جلوه گر.
بیر قانادی دوشدی چینه کی اولو
صد هزاران دورلو نقش آندا تولو.
خالق چونکیم اول قانادی گؤردیلر
دین لرینون ترکین اوردیلر.
اول قاناد نقشینه چون ایناندیلار
اول قوشی اول بیر قانادی ساندیلار.
ائیله دیلر اول قاناددان بی قرار
هر بیری بیر داورلو نقشی اختیار.
بیریسی گونشه تاپدی و سؤزی
آیا ختم ائتدی و بیری اولروزی.
بیری بوتا تاپدی معبودیم -دئدی
بیری حاجا خالقی مقصودوم دئدی.
بیریسی گوساله تاپدی، ای عزیز،
قیلمادی کافیرلیغی دیندن تمیز...
نسخههای خطی آثار گلشهری:
در میان آثار گلشهری بیشترین دست نوشته ها متعلق به گلشننامه است. از آن میان دو نسخه در موزه باستانشناسی استانبول با شماره های ۲۳۶ و ۱۳۶۰ نگهداری میشود. دو نسخهی دیگر نیز در کتابخانه ی بنیاد زبان ترکی به شمارههای 120/A و 6/B نگهداری میشوند. یک نسخه هم در کتابخانهی سلیمانیه با شماره ۲۵۵۷ نگهداری میشود. ششمین نسخه پیش ادیب ترک آگاه سیرری لوند وجود دارد که ایشان این اثر را تصحیح و منتشر نمودهاند.
دیوان گلشهری نیز در حاشیه و خاتمه ی دیگر آثار گلشهری وجود دارند و هنوز نسخهی مستقلی بدست نیامده است.
منابع:
اصغر دلبری پور، ترکان پارسی گوی، دفتر دوم، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، آنکارا، 1391.
عبدالباقی گولپینارلی، مولویه بعد از مولانا، ترجمه: توفیق سبحانی، تهران، انتشارات علم، 1398.
محمد فؤاد کؤپرولو، صوفیان نخستین در ادبیات ترک، ترجمه: توفیق سبحانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1385.
م. کریمی، شکوه اسلامی در تاریخ ادبیات آذربایجان، ج 3، تبریز، نشر اختر، 1395.
Agah Sirri Levend, Türk Edebiyati Taeihi, 1 Cilt, Ankara, TTK, 2008.
Agah Sirri Levend, Attarin Mentik ul-Tairi ile Gulşehrinin Attarin Mentik ul-Tairinin Mukayisesi, Kirşehir Kultur Araştirmalari Bilgi Şöleni, 2004, s 297-329.
Ahmet Kartal, Şirazdan İstanbula, T.C. Kültür ve Turizm, 2010, s 741 – 750.
Faruk Teymur Taşa, Armağan, İstanbul, 1983, s 9 – 57.
Kemal Yavuz, Gülşehrinin Mantiku'l-Tayri - Gul.en-Name, 2 Cilt, Ankara, 2007.
Nihad Sami Banarli, Resimli Türk Edebiyati Tarihi, 2012.
Nihad Sami Banarli, Tarih ve Tasavvuf Sohbetleri, 2020.
Saadettin Kocatürk, Felek-Name, Ankara, Kültür ve Turizm, 1982.
Seyfettin Altayli, Mitolojiden İzzeddin Hesenoğlu'na Gök Arketipi, Milli Foklor, 2021, Yil 33, Cilt 7, Sayi 129, s 71 – 89.
قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 14:31