تاریخ آذربایجان از پگاه تاریخ تا امروز – 31

ساخت وبلاگ

 

متن سخنرانی م. کریمی

17/02/1401

مروری بر گذشته

سلام و احترام به دوستداران تاریخ'>تاریخ و بویژه علاقه مندان به تاریخ واقعی و حقیقی آذربایجان. با توجه به وقفه و مسکوت ماندن اتاقهای تاریخ لازم می بینم گذشته ها را مروری بکنیم تا به ادامه تاریخ برسیم. نخستین جلسه و یا اتاق تاریخ آذربایجان از پگاه تاریخ تا امروز در مورخه 23 مرداد سال 140 تشکیل شد. عرض شد که آذربایجان دارای تاریخی چند هزار ساله است و حداقل 3000 سال قبل از آمدن قبایل آریایی بدین سرزمین، مدنیت هایی در آذربایجان شکل گرفته بود و حکومت ها وجود داشت. اما استعمار پیر حدود صد سال پیش توانست حکومتی را که مجری برنامه های او بود سرِ کار آورد و برای او ضروری است نه تنها تاریخ، بلکه فرهنگ ایرانی را تغییر دهد. بنابراین دست در اسناد بردن، تحریف نمودن تاریخ و نوشتن تاریخی به میل خود برای مت را سرلوحه ی کارهایش قرار داد و با آوردن حکومت دیکتاتوری توانست فرهنگ دلخواه استعماری را که سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را راحتتر عملی کند بسازد و سرِ مردم ایران کلاه بگذارد. تحریف تاریخ اساس کار او بود و به نمایندگان خود که وزرای رضاخان بودند تاریخی را به خوردشان داد که در واقع از نیمه ی تاریخ شروع شده و پر از دروغهاست و کاملا ساختگی اشت. او بجای تاریخ، اسطوره و افسانه را با نام تاریخ به خورد مردم داد، فریب مردم و تحریف تاریخ و ساختن یک تاریخ ساختگی توسط ماسونرها اساس سیاست فرهنگسازی استعمار بود و مجری آن نیز رضاخان پالانی و وزیرانش با ریاست محمدعلی فروغی و همکارانش بود.

   اما در همین تاریخ که از 2500 سال فراتر نمی رود از همان شاهنامه که جزو ارکان تئوری سازانش بود این تازه آمدگان که نام آریایی بهشان داده بود نه سوادی داشتند و نه خطی، و لاجرم فرهنگی هم نمی توانستند داشته باشند. پس الزاما صاحب مدنیتی هم نبودند. سیاست استعمار به کمک دیکتاتوری رضاخانی و ماسون فارسی به سرکردگی محمدعلی فروغی و همپالکی هایش برای سرکوب مردم ایران اجرایی شد.

حقیر در نخستین اتاقی که تشکیل شد عرض کردم که ما می خواهیم حقایق را از خلال تاریخ موجود و با استناد به اسناد معتبر و بررسی های عالمانه ی مورخان بدست آوریم. و می دانیم ملتی که تاریخ خود را نداند همچون نخودی است داخل هر آشی می ریزند. ملتی که تاریخ خود را درک نکرده باشد باید گذشته را هی تکرار بکند. لذا ضرورت دارد آنچه اتفاق افتاده بدرستی بشناسیم و تجربیات گذشته را چراغ راه آینده بسازیم. در عین حال، اجازه ندهیم دشمنی و کینه ای از هیچ قوم و ملتی بدل راه بیابد. در جهت احیای حقوق بشر، آزادی ملت های ایران، دموکراسی و احیای فرهنگ و هویت ملی در تلاشیم تا ابزارهای مورد نیاز را بدست آوریم و نخستین ابزار، شناخت خویشتن است و تاریخ بخشی از هویت ماست.

ما آذربایجانیان با داشتن 7000 سال مدنیت، ساکنان اصلی این سرزمین، از صد سال گذشته متحمل انواع تحقیرها، توهینها و تهمت ها شده ایم. در این اوضاع عده ای تحمل نکردند و خود را باختند و به دشمنان خود ایرانشهری ها متوسل شدند و خود را آذری پنداشتند و فکر کردند از این تهمت و تحقیر گردن خالی می کنند و از چاله در آمدند و به چاه افتادند. آری، ما صاحبان اصلی سرزمین خودمان بودیم که  با نام مهاجر، مهاجم خواندنشان صدای حق طلبانه ی ما را خفه کردند. اما می دانیم که پیش از آمدن آریایی ها، دارای تمدنی گسترده و غنی بوده ایم؛ حکومت هایی چون هورری ها، گوتتی ها، آراتتی ها، اورارتوها، مانناها را داشته ایم. همین امروز هم ما اخلاف همانها هستیم و فرهنگ و مدنیت و زبان اسلاف خود را بدوش می کشیم و مهاجر و مهاجم هم نبوده و نیستیم.

در نخستین جلسه از اتاقهایمان، به نخستین زیست انسانها در آذربایجان پرداختیم و بر اسناد اسناد، آثار باستانشناسی و پژوهش های علمی معتبر ثابت شده است که آذربایجان جزو نقاطی از کره ی زمین است که حدود 500 الی 300 هزار سال پیش محل زیست انسان بوده است. از حدود و ثغور آذربایجان صحبت کردیم که از شمال به دربند (دمیر قاپی) ، از جنوب به همدان، از شرق به دریای خزر و از غرب به دریاچه ی وان چسبیده و این سرزمین ها را شامل می شده است و امروز هم همین جغرافیا صاحب فرهنگ و زبانی واحد است و در طول تاریخ زبان منسجم خود را داشته و دارد.

   باستانشناسان در سال 1968 غار آزیغ را کشف کردند که دارای 300 هزار سال از مدنیتی قوی خبر می داد و آزیغ آنتروپ یا انسان آذربایجانی در آن می زیسته است. دیگر آثار این دوران در غارهای تاغلار، دامجیلی، داش سالاحلی و در اینسوی ارس در اطراق دریاچه اورمو مانند قازما، بوز یئری نشان می دهد که انسان پالئانتروپ در جاهای مختلف آذربایجان زندگی می کرده است. ابزارآلات بدست آمده از این مکانها فرهنگ و تمدن قوروچای را ثتبیت می کند.

دوره ی پالئولیت، نتولیت و مزولیت را در آذربایجان بررسی کردیم و در نهایت به تحقیقات 18 ساله پروفسور دکتر اشراقیان بناب اشاره کردیم که بر اساس آزمایشات DNA  انسانهای ساکن در ایران امروزی ثابت نموده است که در آذربایجان کسی با دی ان ای آریایی یافت نشده است. در کل ایران هم این وضع کمتر از 2% است. بنابراین نه تنها نژادپرستی آریایی محکوم است بلکه مساله ای ساختگی و در کل جهان چنین تئوری هایی مذموم و خلاف شان انسان است.

یافته های قوبوستان، حاجی فیروز، یانیق تپه ی تبریز، یانیق تچه ی سولدور مربوط به دوره ی نئولیت به 8000 سال قبل از میلاد است که نشان می دهد در آذربایجان، کشاورزی و دامداری رایج بوده، خانه های گلی و خشتی ساخته می شد و ساخت سفال یا دولوسچولوق رونق داشته است و جمع آوری آب و شخم زدن زمین با استفاده از گاو وجود داشته است. در کول تپه، قارغالار، الی کؤمک، چالاغا تپه، ایلان تپه آلیاژهای مس و نقره، آلات ریخته گری فلزات یافت شده است که مربوط به دوره های 4-5 هزار سال قبل از میلاد است.

واحد اجتماعی خانواده و قبیله 20 30 نفره وجود داشته است. آنان آداب و رسوم داشته اند.

   سپس به سومریان رسیدیم. سومریان مبدع نخستین قوانین اجتماعی بودند، خط را اخنراع کردند، روز را به 24 ساعت تقسیم کردند، هر ساعت را به 60 دقیقه آنها تقسیم کردند، دایره را به 360 درجه تقسیم کردند. کشف برخی فلزات بدانان منسوب است.

سومریان با خط شناخته شده اند. دهها عالم مانند راولینسون، یول توپرات، لئوفترمنت، آندره یاس، ساموئل کرامر و دیگران توانستند خط سومری را رمزگشایی کنند و بغیر از تنی چند، اکثر محققان این عرصه با شناختی که از زبان ها داشتند سومری را جزو زبان های التصاقی دانستند. پروفسور عثمان ندیم تونا با 42 سال تحقیق روی 165 واژه و یافتن تشابهاتی بین این واژگان با زبان ترکی به نتایج شگفت آوری رسید؛ سپس 360 واژه ی سومری را مشابه وايژگان تورکی یاف و امرور تعداد این واژگان به 000 رسیده است. دانشگاه فیلدلفیا در سال 2019 فرهنگ لغت سومری و ارتباط نردیک آن با زبان تورکی را به پایان رساند.

اما در تاریخ، سومریان از طریق قفقاز و آذربایجان به سرزمین های بین دجله و فرات آمدند و مدنیت خود را بوجود آوردند. اما بعدها با حمله ی آشوریان از همان طریقی که آمده بودند برگشتند. برخی همانجا از بین رفتند یا در برابر وضع تازه بوجود آمده تحمل را انتخاب کردند و برخی دیگر با عبور از کوههای زاگرس به داخل سرزمینهایی که امروز ایران نامیده می شود وارد شدند. آنان که به آذربایجان آمدند مدنیت گوتتی و هورری را پدید آوردند. البته در سرزمین های بین دجله و فرات جای سومریان را ایلامیها گرفتند و مدنیت خود را تا خلیج فارس امروزی و حتا داخا ایران گستردند. ایلامی ها خط و زبان سومری را تداوم بخشیدند و همان زبان را تکامل بخشیدند. امروز آثار بسیاری از ایلامی ها در دست است که با زبان تورکی قابل مقایسه اند.

تمدنهایی که در آذربایجان تشکیل شد هورری ها و گوتتی ها بودند. هورری ها بین دریای خزر تا رود دجله مستقر شدند و حدود 4000 الی 4500 سال پیش حکومتی را تشکیل دادند. با توجه به تغییر و تحول هزاران ساله، محققان زبانشناس، زبان هورری و گوتتی را تداوم زبان سومری و سلف زبان تورکی دانسته اند. ساختار التصاقی آنرا اثبات کرده اند. از هورری ها کتیبه های چندی باقی مانده است. آنان در داد و ستدهایشان تاوار داوار را همچون دلار امروزی ابزار تبادلات اقتصادی قرار داده بودند. هورری ها بین سالهای 2350 2150 ق.م. قدرت داشته اند. امروز اسلمی مناطقی در آذربایجان ایران مانند هورات، هوراند، هوری بره، هووای، هوای دره و . . . بازمانده از هورری هاست. تمدن آنان تا 1500 ق.م. تداوم داشته است. آنان در پرورش اسب مهارت داشته و ریخته گری فلزات را انجام می داده اند.

سنگ نوشته های گوتیان در روستاهای باسدام (بسطام)، ورزقان، خسروشاه، داش تپه (قوشاچای)، کیلی شین به 3000 سال ق.م. منسوبند که هنوز آریایی ها په بدین منطقه نگذتشته بوند.

آرنولد توین بی و ویل دورانت در کتابهای تاریخ تمدن خود و دیگر محققان این عرصه، زبان آنان را التصاقی خوانده اند. کتیبه های گوتتی امروز موجود است و تاریخ آنان در کتاب های مختلف هم ذکر شده است. آنان سیستم تبندایی دموکراسی را داشته اند.

از اورارتوها سخن گفتیم و از زبانشان که التصاقی بوده؛ از کتیبه های بازمانده، از بررسی و تحقیقات عالمان گفتیم، حتا یک کتیبه ار آنان را بازخوانی کردیم. اسناد و منابع مطاله را معرفی کردیم. سپس به ساکاها رسیدیم و گفتیم که برخی مورخان آنان را باستانی ترین طوایف جهان شمرده اند. منابع مختلف چینی، اوروپایی و غیره را بررسی کردیم ، همچنین به منابع باشتانشناسی اشاره کردیم و زبانشان را از نظرگاه بسیاری از محققان مانند گراناجی، مینز، آلبرت هرمان، کرچمر، نیبهود و دیگران التصاقی و سلف زبان تورکی دانسته اند.

مانناها نیز بر اساس منابع و بازمانده های آنان تورکی دانسته شده و دکتر منصور رهبری که کتیبه ماننای نگهداری شده در موزه ی بریتانیا را خوانده و با توجه اینکه تورک زبان نیست این کتیبه را وابسته به زبان تورکی دانسته است. امروز شهر مانیشان که به ماهنشان تغییرش داده اند ولی خود ساکنان شهر، نام شهرشان را همچنان مانیشان یعنی شهر مانناها می دانند و مانیشان می خوانند. آثار فونداسیون کاخ مانناها امروز در دامنه ی کوهی که بنام زندان سلیمان در تخت سلیمان واقه است دیده می شود و تابلویی هم که نشانده ی آثار باقیمانده ی مانناهاست هنوز برجای مانده است.

مادها از سال 678 الی 549 ق.م. حکومت کرده اند و راه مانناها را در پیش گرفته اند. آنان شش طایفه بوده اند که بدین سرزمین پا نهاده اند که عبارتند از: بوسای لار، پارتاکان، آریزانت، بودی، موغ و استروقات. که به نظر مادشناسانی چون دیاگونوف دو طایفه از اینان دارای زبانی التصاقی بده اند.

سپس به هخامنشیان رسیدیم که آریایی دانسته می شوند. از صد سال پیش، تبلیغات وسیعی برای هخامنشیات بوجود آمده و تحریف های عمیقی آغاز گشته است. کورش را تا حد پیغمبر پیش می برند، برایش منشور حقوق بشر می سازند و هزارا ن کلک دیگر سوار می کنند. در پاسارگاد برایش مقبره تعیین می کنند. بدین ترتیب تمدن 3000 ساله قبل از آن را انکار می کنند، افسانه سازی شروع می شود، حقایق پنهان می شوند . تاریخ واهی می دهد که کورش توسط تومریس کشته شده و به نظر برخی در کنار رود ارس و برخی دیگر در کنار رود جیحون کشته شده و سر از تنش جدا گشته است. اما قبرش در پاسارگاد پیدا می شود؟! در سال 1970 که اشرب پهلوی خواهر شاه رئیس کنفرانس حقوق بشر شده بود و خودشان را برای برگزاری جشن های 2500 ساله آماده می کردند به دسیسه ای منشور کورش را به عنوان نخستین منشور حقوق بشر معرفی می کنند و تبلیغا وسیعی را آغاز می کنند. اما ترجمه های صحیح این منشور که توسط آقایان عبدالمجید ارفعی، شاهرخ رزمجو و دکتر غیاث آبادی انجام گرفته نشان می دهد که ربطی به حقوق بشر و یا اغم بردگی، و بسیاری از این مسایل وجود ندارد بلکه مربوط به مردوک رهبر روحانی و همچنین قرارداد اقتصادی بیشتر نیست و باز هم عرض می کنم متن منشور نشانی از مواد حقوق بشری ندارد.

سپس از اشکانیان صحبت کردیم که 470 سال امپراتوری قدرتمندی داشتند اما بدلیل پارت زبان و تورانی بودنشان در تاریخ به عمد مورد فراموشی فارسگرایان قرار گرفته حتی شاعری چون فردوسی در شاهنامه اش هرچند برای 70 سال حکومت اسکندر و جانشینانش بیش از 3000 بیت شعر سروده اما برای اشکانیان 470 ساله به 23 بیت اکتفا کرده است. البته وقتی اسکندر هخامنشیان را از بین برد آتروپات نامی از سرداران آذربایجانی را به حکومت آنجا انتخاب کرد و از دیدگاه برخی مورخان، نام آذربایجان برگرفته از نام او قلمداد گشته است. آنگاه از ساسانیانی گفتیم که تمام آثار باقیمانده ی اشکانیان را نابود کرد و با اینحاق هنوز آثار هنری آنان از زیر خاک بیرون می آید و منبع درآمدی برای قاچاقچیان آثار هنری گشته است. در مورد ساسانیان هم تلاش غربیان برای ساختن هویتی جعلی ایرانشهری بسیار چشمگیر بوده و برخی از این مورخان امروز افشا شده اند از جمله ریچارد نلسون فرای.

ساسانیان باجگزار امپراتوری گؤگ تورک بوده است. گؤگ تورک ها سه دوره ی برجسته ای در تاریخ داشته اند که محققانی چون ابرهارد، اتتوفرانکه، هیرت، جاوانتس و دیگران در این عرصه تحقیقات ارزنده ای را ارائه داده اند. نخستین دوره ی گؤگ تورکها از سال 220 ق.م. با تئومان آغاز می گردد و تا سال 216 بعد از میلاد به مدت تقریبی 440 سال تداوم می یابد. تئومان یا همان تومان امروزی در زبان تورکی به معنی ده هزار می باشد و او توانست ارتشی منسجم و مشتمل بر 10000 نفری را سرکردگی بکند. فرزند او مته خاقان کارهای عظیمی را به انجام می رساند از جمله گسترش امپراتوری، برقراری سیستم دموکراتیک و تنظیم تقویم ترکی کت تا آغاز حکومت پهلوی در ایران مستقر و رسمی تلقی می شد.

دوره ی دوم گؤگ تورکها با نام آتیلا گره خورده است که حدود سالهای 430 در قفقاز حضور داشته است و پروفسور احمد آلتون گؤگ به حضور هونها در سال 457 در آذربایجان تاکید دارد. به نظر او هون سفید بصورت آغ اوز تبدیل به اوغوز گشته و امروز هم در فرهنگ و تاریخ ما کاربرد دارد. سومین دوره از حکومت گؤگ تورکها توسط بومین خاقان در سال 552 میلادی تشکیل شده و ایستمی خاقان برادر بومین خاقان در آذربایجان مستقر می گردد. او سیاستمداری مدیر و مدبر بوده و با انوشیروان ساسانی سیاستهای مدبرانه ای را پیش برده است. در زمان همین گؤگ تورکها کتیبه های اورخون و یئنی سئی نوشته شده و تاریخ و فرهنگ تورکها جاودانه گشته است. این خط با نام گؤگ تورک شناخته می شود که دارای تاریخی بیش از 2500 ساله را داراست. الفبای گؤگ تورک یکی از بهترین الفباهای فونئتیکی شناخته شده است. گفته می شود کتاب دده قورقود نیز در همین زمان تحریر گشته است.

امپراتوری خزران جانشین گؤگ تورکها در قفقاز و آذربایجان شدند و قلمرو آنان تا اردبیل، موصل و بغداد کشیده شد و کنفدرانسیونی از 26 قبیله ی تورک بوده است. آثار ادبی ارزشمندی همچون نوم بیتیک و خزر لوحه لری از خزران در دست است. محققان بزرگی چون آرتامونوف، دولانوا ، زایاچوفسکی ، دانولوپ، رنه گروسه و آرتور کستلر در باره ی خزران کتابهای ارزشمندی را نوشته اند و در این میان لیو گومیلیوو پدر خزرشناسی با نگارش کشف خزرستان کار تحقیق در این باره را تکمیل کرده است. لیو خود باستان شناس بوده و سالها در مورد آثار باقیمانده ی خزران به تحقیق و تفحص پرداخته و آثار معماری، شهرسازی و دیگر آثار هنری خزران را کشف کرده است. از مهمترین آثار نوشتاری خزران ، علاوه بر نوم بیتیک، لوحه های خزری است که در حقیقت نامه ی خاقان های خزری برای خلفای عباسی و یا نمایندگان خلیفه بویژه نماینده ی وی در اسپانیا بوده است و در این نامه ها از آنان خواسته شده است تا فقیهانی را برای شرکت در مباحثات دینی با روحیانیون مسیحی و یهودی که در دربار خاقان برگزیار می شده است بفرستد. این مباحثات دینی بین روحانیون سه دین چندین بار در دربار خاقان خزر اتفاق تفتاده و فقهای اسلام عبارت بوده اند از: نوح ابن سائب الاسدی، عبدالرحمت خولاقی و ابن اعثم کوفی که چون نماینده روحانیون یهودی در این مباحثات پیروز شده خاقان خزر به یهودیت پیوسته است. دلیل اینکه کتاب بزرگی چون نوم بیتیک مورد لطف مردم آذربایجان قرار نگرفته است اینست که این کتاب شامل دعاهای یهودیان است. اما باید توجه داشت که به هر حال این کتاب از نظر ادبی و زبان آن برای ما ترک زبانان ارزش علمی ادبی دارد. از طرف دیگر مورخان به تساهل و تسامح خاقان های خزر در مورد دین نیز اشاره ها کرده اند و نوشته اند که حتی در پایتخت آنان در کنار رود ایتیل ولگای امروز و یا دربند مسجد، کلیسا و کنیسه در کنار یکدیگر وجود داشته است حتی با وجود یهودی بودن خاقان خزران، مناره های مساجد بلندتر از سایر معابد دینهای دیگر بوده است.

   با ظهور اسلام و درگیری بیش از صد ساله عرب ها با خزران، که نشانگر حضور ترکان در آذربایجان است تمامی کتاب های تاریخی عربی نیز از حضور ترکان در همین دوره خبر می دهند از جمله تاریخ طبری، مجمل التواریخ، کتاب پیامبران و شاهان، جوامع الحکایات و لوایح الروایات الکامل فی التاریه ابن اثیر و دیگر کتابها ترکان را ساکنان اصلی آذربایجان شمرده اند. همچنین برای اثبات ترک زبان بودن آذربایجان در اوائل سده سوم هجری می توان با بابک خرمی اشاره کرد که علاوه بر نام خود بابک و اسبش قاراقاشقا، نام شش تن از هفت سردار بزرگ بابک بنا به تاریخ طبری تورکی بوده اند. مانند طرخان، ارشیق، آیتاخ و غیره، تنها نام یکی از سردارا ن بابک نام عربی عصمت داشته است.

   باید توجه داشت که حدود 0 سال قبل از آمدن غزنویان بدین سرزمین و برقراری حکومت تورکی، حکومت تورک دیگری در ایالت فارس با عنوان سبکری برقرار گشته و قلمرو خود را تا خوزستان گسترش داده است. سپس غزنویان امپراتوری بزرگی را تشکیل دادند که در دربار آنان از حضور 17شاعر ترکی گوی در مجلس الشعرای وی باخبر هستین و اشعار آنان امروز در دست است همچون آی تکین که مسئول برگزاری مجلس الشعرای دربار بوده و دیوان تورکی او در دست است. دیگری ایلاقی است که اشعاری بیه فارسی نیز دارد و ذبیح اله صفا نیز از او یاد کرده است. شاعر دیگر دربار سلطان محمود غزنوی کاتبی است که اشعار نغز و زیبایی به ترکی دارد. البته شاعران فارس نیز به خواندن اشعار ترکی در این دوره اذعان کرده اند.

بی تردید سلجوقیان امپراتوری بزرگی بودند که دوره ی حکومتی آنان دوران طلایی اسلام و ایران شمرده می شود. همزمان با غزنویان و سلجوقیان، در شرق این امپراتوری ها، امپراتوری دیگری با نام قاراخانیان تثبیت شده بود که نسبت به زبان تورکی علاقمندی فراوان داشته اند و سلجوقیان برخلاف این ریقب بزرگ به فارسی توجه و عنایت کرده اند. در دربار قاراخانیان آثار جاودانه ای خلق شده است مانند: قوتادغو بیلیک، دیوان لغات التورک، عتبه الحقایق، دیوان حکمت و بویژه ترجمه ترکی قرآن. شکی نیست که این کتابها در قلمرو غزنویان و سلجوقیان نیز شناخته شده بوده است و آلپ تکین به خواجه نظام الملک دستور می دهد متابی همچون قوتادغو بیلیک بنویسد و اصول کشورداری را تدوین نماید. اما آلپ تکین رودتر می میرد و فزرند او ملکشاه که هنوز 18 سال خود را تکمیل نکرده بود بجای او می نشیند و شش وزیر دربار را گرد آورده و از آنان می خواهد کتابی در باب اصول کشورداری بنویسند و هر کس بهترین را نوشته باشد به صدراعظمی انتخاب خواهد شد. در این میان خواجه نظام الملک مه قبل از همه بدین کار آغاز کرده بود زودتر از رقبا سیاست نامه را آماده کرده و تقدیم سلطان می کند و به صدراعظمی انتخاب می گردد. اینجا معلوم می گردد که سلاطین ترکی مدیر و مدبر بوده اند یا وزیران فارس؟! خواجه نظام الملک سیاست نامه سیاست را در داخل کشور به معنی سیاست: انبیه می داند و سرکوب مردم را اساس کار حکومت قلمداد می کند. همچنین سیاست در رابطه با کشورهای همسایه خارج را به معنی فریب و نیرنگ می داند در حالی که در قوتادغو بیلیک، ساختن جامعه ای بر اساس تعالیم اسلامی و سنت های ترکانه مد نظر قرار گرفته است.

   سلجوقیان گروهی از اوعوزها بوده اند. البته بخشی از همین اوغوزها در حکومت خزران مشارکت داشته و ساکنین آذربایجان بوده اند و بخش دیگر از آسیای میانه و از طریق خراسان وارد سرزمینی که امروز ایران می نامیم وارد شدند و با همزبانان خود در آذربایجان روبرو گشتند و سبب تقویت هویت ملی آنان شدند. متاسفانه تبلیغات منفی ایرانشهری نیز از همین سلجوقیان شروع می شود و آنان را نه تنها مهاجر بلکه مهاجم هم می شمارند و انواع تحریف ها را همراه با توهین ها وارد ادبیات می کنند. آنان سلجوقیان را بیابانگرد و وحشی می شمارند در حالیکه دوران طلایی اسلام و ایران همان دوران حکومت سلجوقیان بوده است. صدها آثار مربوط به آبادانی مانند جاده ها، پلها، کاروانسراها، مساجد و مدارس و غیره باقی مانده از سلجوقیان است و آثار فرهنگی آنان امروز هم سمبل و نماد اسلامی شناخته می شود. صدها عالم، دانشمند در حوزه های مختلف علمی: نجوم، طب، ریاضیات، هئیت، حکمت، طبیعیات و غیره به میدان می آیند، صدها کتاب در زمینه های مختلف نوشته می شود و آثار معماری آنان همین امروز هم در شهرهای گوناگون ایران: قزوین، اورم و، کرمان، اصفهان، مشهد، سرخس، سمنان، شیران، بسطام و شاهرود و غیره کارایی دارند. هزاران اثر نقاشی مینیاتور در کتابخانه ها و موزه های جهان آثاری باقیمانده از سلجوقیان بشمار می آیند.

البته در همین زمانها اندکی زودتر با بعدتر حکومت های کوچکی در آذربایجان وجود دارند مانند روادیان، شدادیان، ساجیان، سالاریان و . . . که بهانه ای شده اند دست مخالفان آذربایجان تا قدرت ترکان و تاریخ حضور ترکان در آذربایجان را تخطئه نمایند در حالیکه می دانیم این حکومتهای محلی تحت فرمان همان حکومت مرکزی بوده اند و دارای قلمروهای محدود و به مدت محدود هم بوده اند.

خوارزمشاهیان بدنبال سلجوقیان آمدند اما همان راه سلجوقیان را رفتند. اتابکان آذربایجان وابسته و پشتیبان سلجوقیان بوده اند و قویتر از دیگر ولایات و اتابکان مناطق مختلف بوده اند. جلال الدین ایلده گز با تدبیر و توان بالای خود امپراتوری را حفظ کرد و رو در روی خلیفه ی بغداد هم ایستاد و از سلجوقیان حمایتهای لازم را بجای آورد.

حمله ی مغولها در نتیجه ی تدبیر نابخردانه ی سلطان محمد خوارزمشاه اتفاق افتاد و دو بار مغولان به ایران هجوم آوردند. یکی چنگیزخان در سال 615 و بعدا هولاکوخان در سال 651 هجری. جالب اینست که هولاکوخات وقتی در قزوسن الموت را تسخیر کرد و اسماعیلیه را برانداخت با دو شخصیت آشنا شد: یکی خواجه نصیرالدین طوسی که بعدها او را با خود به مراغه برد و وزیر خود ساخت و دیگری افتخارالدین محمد بکری قزوینی که بعدا بر مسند امیرتومان قزوین نشاند. هولاکو از آنجا رهسپار بغداد شد و غلفای عباسی را منحل کرد. اما او آنچه از گنجینه ی بغداد بدست آورد در برابر آشنایی اش با دو شخصیت برجسته ی علمی ادبی ناچیز شمرد. زیرا افتخارالدین هم فردی بسیار عالم، باتدبیر و نویسنده ای ماهر بوده است. او دو اثر به زبان تورکی نوشته است: کلیله و دمنه را در سال 619 قمری و سندبادنامه را به سال 628 قمری و هر دو داستانهایی در مورد کشورداری است. نکله ی جالب توجه اینست که هولاکو با مشاهده علم و دانش بکری تربیت فرزندان و نوادگان خود را بدو می سپارد و از او می خواهد دو چیز را به فرزندانش بیاموزد: یکی زبان تورکی و دیگری علم کشورداری. بنابراین می بینیم مغولان نیاز به آموزش زبان تورکی را درک کرده اند و برخلاف گفته های ایرانشهریها زبان تورکی توسط مغولان در ایران رایج نگشته لست بلکه آنان آموزش تورکی را برای خود لازم می دانسته اند. یادآوری می شود هر دو شخصیت علمی مذکور دارای آثار تورکی هستند و خواجه نظام  الملک هم چندین اثر را به تورکی نوشته است مانند: تانسوق نامه و رساله ای در رمل.

بعد از ایلخانیان که آثاز معماری و صدها کتاب علمی ادبی را از خود بجا گذاشته اند تیموریان به قدرت می رسند. سلاطین تیموری هم اهل علم و ادب و هنر بوده اند از جمله الغ بیگ ریاضیدان و منجم بوده، سلطان حسین بایقارا شاعر و هنرمنر بوده، امیرعلیشیر نوایی هم شخصیت برجسته ی قرون متمادی در مشرق زمین بشمار می آید و آثاری فراوانی از آنان در دست است.

ما نقاط مثبت و منفی تاریخ را بررسی کردیم. سعی کردیم از تعصب دور باشیم. حقایق را بیابیم و تاریخ را چراغی بکنیم برای روشنایی آینده. شاید خطاهایی را هم مرتکل شده باشم که با نقد و اصلاح دوستان برطرف شدنی است. هفته ی آینده قره قویونلوها را بررسی خواهیم کرد و اینک سراپا گوش هستم تا سخنان علمی و ارزشمند اساتید بزرگوار و دیگر عزیزان را بجان و دل بشنوم. از اینکه مرا تحمل کردید و حوصله بخرج دادید متشکرم.

 

قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 180 تاريخ : شنبه 31 ارديبهشت 1401 ساعت: 14:50