افتخارالدین محمد بکری و کلیله و دمنه

ساخت وبلاگ

دکتر محمدرضا باغبان کریمی
چکیده:
به جرأت می توان گفت که هنوز ادبیات آذربایجان بسیاری از آفرینشگران و آثار ادبی خود را نشناخته است و هنوز صدها اثر ارزشمند زیر غبار سالیان دراز پنهان مانده است. نکته ای دیگر نیز در اینجا نهفته است و جای طرح آن در ادبیات غنی آذربایجان خالیست و پژوهشی درخور آن به انجام نرسیده است، و آن بررسی متون نثر در عرصه ی ادبیات ترکی است که برخلاف آنچه شایع است و بر عدم وجود متونی غنی در این عرصه تاکید می شود و چنین مطرح می گردد که ادبیات ترکی منحصر به شعر و شاعری است؛ اما اطمینان داریم که با پژوهشی جاندار و عمیق در این عرصه، عمق و گستره ی وسیع این شاخه از ادبیات و علوم نیز آشکار خواهد شد. نسخه های خطی پیدا شده در همین سال های اخیر نشانگر وجود گنجینه ای پر بهاء است که یکی بعد از دیگری از زیر خاکستر ایّام بیرون می آیند. یکی از درخشانترین مرواریدهای ادبیات ما، کلیله و دمنه است که افتخارالدین محمد بکری قزوینی در دهه های نخستین سده ی هفتم هجری به زبان تورکی نگاشته است. کتاب کلیله و دمنه سرشار از آموزه­های اخلاقی و تربیتی است که در قالب داستانهای حیوانات نوشته شده است. این شخصیت برجسته ی تاریخ، در عین حالی که دانشمندی پر مایه بود امیرتومانی پرتوان و محبوب نیز بوده است. این شخصیت تاریخی همچنان که منابع تاریخی از او یاد می کنند توجه خاقان های بزرگ زمان را بسوی خود معطوف کرده بود و آنان تربیت فرزندان خود را با اطمینان بدو سپرده اند تا زبان ترکی و علم کشورداری را بدانان بیاموزد. امروز آنچه برای تاریخ ادبیات ما بسیار حائز اهمیت است شناختن آفرینش ادبی و علمی این دانشمند کم­شناخته شده است که این مقاله ضمن بررسی و معرفی خلاقیت وی، تلاش دارد جایگاه اثر او را در تاریخ ادبیات آذربایجان تثبیت نماید. خوشبختانه در سالهای اخیر نسخه های چندی نه تنها از این دانشمند، بلکه از دیگر دانشمندان سرزمین ما کشف و عیان گشته است و این مقاله که به شیوه ی کتابخانه ای تهیه شده است خوانندگان را با آنها آشنا خواهد کرد.

واژگان کلیدی: افتخارالدین محمد بکری قزوینی، کلیله و دمنه، نسخه خطی، ادبیات آذربایجان.

کلیله و دمنه اثری گرانبهاست که به اکثر زبان های زنده ی جهان ترجمه شده و داستان های کوتاه آن مورد توجه بسیاری از مردمان قرار گرفته است، اما در مورد اصالت زبان آن تردیدهای جدی وجود دارد. بقول دکتر زهتابی این اثر ارزشمند در دوره ی اشکانی و به زبان تورکی نوشته شده است (زهتابی، 1380، ص134). هرچند که شایع است اصل داستان به زبان هندو یا سانسکریت است، اما تا امروز متن اصلی آن یافت نشده است (آذرنوش، 1387، ص 144). البته ترجمه عربی آن توسط ابن مقفع مطرح است که تفاوت های زیاد در نسخ مختلف وجود دارد. در سده های بعدی متن آن به زبان های مختلف از جمله فارسی و ترکی نیز ترجمه شده است (ذبیح اله صفا، 1378، ص 522) همچنان که به زبان تورکی نیز چندین ترجمه و در سده های مختلف صورت گرفته است.
در عین حال داستان آن گونه ایست که در زبان اهل علم روایت می شده و مشهور بوده است. همانگونه که در ایران مشاهده شده کتابی است که از دوره ی ابتدایی در مدارس تدریس شده و بویژه برای آموزش املا به دانش آموزان دیکته می شده است. همین امر سبب نفرت دانش آموزان از متن بسیار دشوار آن نیز گشته و لذا در بزرگی هم آن را بدست نمی گیرند. در حالی که یکی از آموزنده ترین کتابهایی است که در زندگی فردی و جمعی می تواند مشکل گشای گره ها باشد.
سخن ما بیشتر روی کلیله و دمنه تورکی است که یکی از این کتابها بزبان ترکی بسال 619 هجری قمری توسط افتخارالدین محمد بکری قزوینی نوشته شده است. وی علاوه بر این اثر، کتاب دیگری نیز با عنوان "سندبادنامه" دارد که آن هم در اکثر زبانها نقل شده و اصل و مبدا آن را نیز هندوستان دانسته اند. موضوع این اثر نیز آموزشی است و در آن معلمی که تربیت شاهزاده ای را بر عهده گرفته است برای تربیت او که بسیار خجول و باحیاست و همین شرم و حیا سبب گوشه نشینی و انزوای او گشته و نمی تواند با جامعه و مردم ارتباط بیابد او را با یک بانوی دربار روبرو می کند و یک رابطه ی یکطرفه ی عاشقانه پیش می آید و شاهزاده متهم به تجاوز به او می گردد. آموزگار او را در چنین فضایی قرار می دهد و او را برای رفع اتهام و دفاع از آبرو و حیثیت خویش آماده می کند و در یک پروسه ی طولانی شاهزاده ی کم حرف و گوشه نشین به ناطقی پرجذبه و استدلال کننده تبدیل می گردد.
افتخارالدین این دو اثر را در میان سالهای 619 الی 628 به رشته ی تحریر درآورده است. نکته ی جالب در این جا اینست که هولاکوخان – نوه ی چنگیزخان در سال 651 بنا بدستور برادر بزرگ خود منگوقاآن مأمور فتح قلمرو خوارزمشاهان، همچنین برچیدن فتنه ی ترور توسط اسماعیلیان که در آخرین پایگاه خود در قلعه ی الموت قرار دارند، و از طرف دیگر برای برانداختن خلافت در بغداد مأمور می گردد. او که ابتدا قلعه ی الموت را بدست می آورد و آخرین امام اسماعیله را از بین می برد با دو شخصیت برجسته نیز آشنا می گردد: یکی افتخارالدین محمد بکری است و دومی خواجه نصیرالدین طوسی. اوّلی بعنوان حاکمی معروف در قزوین بدلیل علم و درایتش معروف بود و دومی در علوم مختلفی از جمله نجوم، طب، ریاضیات و غیره. هولاکوخان علاوه بر بدست آوردن گنجینه ای گران از الموت راضی است اما بیشتر به خاطر یافتن دو گنجینه ی معنوی – یعنی دو شخصیت علمی خوشحال­تر است. اما او هنوز ماموریت خود را تمام نکرده است و باید راهی بغداد گردد. مشورتهای خواجه نصیرالدین طوسی بدو کمک می کند و بعد از سه سال که پیروزمندانه از فتح بغداد برمی گردد دوباره این دو دانشمند را زیارت می کند. با شناختی که از این دو یافته است افتخارالدین را به عنوان امیر تومان بر ایالت قزوین می گمارد و خواجه نصیرالدین را باخود به مراغه – پایتخت خود می برد و تمام امکانات را در اختیار او می نهد و کتابخانه و رصدخانه ای نیز با مدیریت خواجه نصیرالدین برپا می گردد. بعدها هولاکوخان او را به عنوان وزیر نیز بر می گزیند و از مشورت های او بهره مند می گردد. اما افتخارالدین مسئول تربیت فرزندان و نوادگان هولاکو می گردد. هولاکوخان با شناختی که از این دانشمند بدست آورده، دو تکلیف را بر دوش او می نهد: یکی آموزش زبان ترکی به شاهزادگان مغول و دومی آموزش امور کشورداری (حمداله مستوفی، 1363، ص 843). همینجا نکته ای درخور و شایسته ی دقت است. هولاکوخان ارزش و اهمیت زبان ترکی را می داند و معلومش شده است که دانستن زبان تورکی برای تمامی مغولان لازم است. افتخارالدین نویسنده ای توانا به زبان تورکی است و آثاری بدان زبان دارد و لذا می تواند بهترین معلم فرزندان خاقان باشد. ثانیا اثری که او نوشته است برای آموزش کشورداری هم بسیار مفید است. لذا وظیفه ی دوم افتخارالدین تعلیم علم کشورداری به شاهزادگان و آماده کردن فرزندان هولاکو برای اداره ی قلمرو گستره ی مغولان (ایلخانان) است. اینجاست که باید دقت لازم را بعمل آورد. اگر مغولان در ایران به علم و ادب علاقه نشان داده اند با زبان ترکی بوده است و علوم زمان را از دانشمندان ترک آموخته اند.
در باره دیگر دانشمند مورد علاقه هولاکوخان هم اضافه می کنم که خواجه نصیرالدین طوسی زاده ی روستای جهرود بین ساوه و قم (احمد نعمتی، 1383، ص 63) بوده که مردمش از دوران پیش از اسلام ترک بوده اند. این مردم از ترکان خلج بشمار می آیند که با نام هیاطله و یا هفتالیت ها در تاریخ مشهور هستند (جمراسی، 1385، ص 64) و قبل از ظهور اسلام در زمان ساسانیان بنا به منابع متعدد تاریخی، به مرکز قلمرو حکومت ساسانی آمده و در مناطق شمال ایالت فارس مستقر شدند. امروز هم ترکان خلج در چندین شهر و ولایت حضور دارند و ادبیاتی بزبان ترکی جزو میراث تاریخی آنان است (عبداله واشقانی، 1390، ص 34).. خواجه نصیرالدین در سیر و سفر خود برای تحصیل علم و دانش به قزوین -که باز هم سرزمین ترکان است - وارد می شود و از طرف اسماعیلیان اسیر می گردد. اما الموتیان می دانند که خواجه اهل علم و دانش است او را مسئول کتابخانه ی الموت می کنند. وی از امکاناتی که در دسترس داشته تجهیزات رصد تهیه می کند و رصدخانه ای نیز در قلعه الموت برپا می سازد. اما بنا به نوشته های تاریخی اجازه ی خروج از الموت را نداشته است (سید حسن نصر، 1993، ص 538). وی به نگارش آثار علمی به سه زبان دنیای اسلام نیز موفق گشته است. اثری بنام "تانسوق نامه" دارد که بیشتر مطالب آن بزبان ترکی است. هرچند که بسیاری از ادیبان سعی دارند این کتاب را برداشتی ساده از "الصیدنه فی الطب" از ابوریحان بیرونی قلمداد کنند اما ارزش علمی این کتاب هرگز زیر سوآل نمی رود. متاسفانه در سالهای اخیر ترجمه های فارسی این اثر را چنان تبلیغ کرده اند تا شاید اصالت ترکی کتاب فراموش گردد. اما چاپ این اثر بصورت فاکسمیله (مجتبی مینوی، 1342، ص 7) امکان تحریف بیشتر را ممکن ناپذیر کرده است. توجه بدین نکته نیز حائز اهمیت است.
اما کلیله و دمنه ای که افتخارالدین محمد بکری نوشته است، تنها ترجمه ای ساده نیست بلکه اثری تالیفی است، زیرا در داخل متن نمونه های شعری فراوانی به زبانهای ترکی، فارسی و عربی نیز آورده است و گاهی عبارات و ضرب المثل های جانداری را نیز وارد کرده است بطوری که دیگر به یک اثر ترجمه شباهت کمتری دارد. بکری قزوینی این اثر را به زبانی ساده – البته مرسوم زمان، نوشته است و نسخه های خطی فراوانی باید از این اثر وجود داشته باشد. منابع تاریخی چندی بدان اشاره کرده اند از جمله حمداله مستوفی در کتاب "تاریخ گزیده" صفحه 843 به زندگی و موقعیت افتخارالدین محمد بکری قزوینی و خانواده ی ایشان اشاره کرده و تالیف دو کتاب کلیله و دمنه و سندبادنامه را متذکر شده و سپردن فرزندان منگو قاآن – برادر بزرگ هولاکوخان برای آموزش زبان ترکی و علم کشورداری بدو نوشته شده است. امروز نسخه ای زیبا از کلیله و دمنه در کتابخانه ی ملی تبریز وجود دارد که در 633 صفحه نوشته شده است. صفحات نخستین و پایانی اثر مفقود گشته، اما نام کتاب در چندین صفحه ی داخلی و نویسنده ی آن ذکر شده است (عکسی از فهرست کتابخانه ی ملی تبریز ضمیمه است). نسخه دومی که شناخته شده است نسخه ای است که در کتابخانه ی مجلس نگهداری می شود و دارای 568 صفحه است. نکته ی قابل توجه اینست که این نسخه کامل بوده و ابتدا و انتهای آن نیز سالم است. تاریخ استنساخ نیز 984 قمری ذکر شده است. مهمترین نکته هم اینست که این دو نسخه به احتمال زیاد از یک نسخه ی اصلی نسخه برداری شده اند و مطالب هر دو عینا یکیست.
افتخارالدین محمد بَکری از علمای قزوین در اوایل سده هفتم هجری است که با خلق دو اثر ترکی جزو چهره های جاودانه ی ادبیات آذربایجان بشمار می آید. او با خلق کلیله و دمنه و سندبادنامه به زبان ترکی از یکسو و از سوی دیگر توانایی وی در تعلیم و آموزش زبان ترکی نشانگر فضای فرهنگی این سرزمین است. وی از طرف منگو قاآن تربیت فرزندان وی را عهده دار می شود تا به فرزندان این خاقان، زبان ترکی و اصول کشورداری بیاموزد. (حمداله مستوفی، 1363، ص 843). لازم بیادآوری است که منگو قاآن بین سالهای 629 الی 637 شمسی بر تخت حکومت نشسته است و برادر خود هولاکوخان را به سرزمین ایران فرستاده است. نگارش این کتاب ها قبل از این تاریخ صورت گرفته است. حمدالله مستوفی در شناخت این عالم بزرگ در کتاب تاریخ برگزیده می نویسد: "اصل افتخاریان قزوین از افتخارالدین محمد بکری بود، از نسل ابوبکر و او مردی دانشمند و متقی بود و پیش امام سعید محمدبن یحیی نیشابوری تحصیل کرده است. از احفاد او ملک سعید افتخارالدین محمد بن ابی نصر، ملکی عاقل صاحب حزم بود و در تدبیر امور دیوانی عدیم المثل و در تحصیل خط و زبان مغولی و ترکی سعی بلیغ کرده بود."
منگو قاآن خود صاحب کمالات بوده و به علم و هنر علاقه ی وافری داشته است بطوری که رشیدالدین فضل الله همدانی نویسنده جامع التواریخ می‌نویسد: "منگوقاآن از خان‌های بزرگ مغولان بود؛ بطوری که وی اشکال اقلیدس را حل می‌کرد و دستور داد که رصدخانه‌ای بنا شود و امر کرد تا جمال‌الدین محمد بن طاهر بن محمد زیدی بخاری این کار را انجام دهد ولی او نمی‌توانست. منگوقاآن آوازه و معروفیت خواجه نصیرالدین طوسی را شنیده بود و زمانی که هولاکو خان مغول را به ایران فرستاد، دستور داد که بعد از تصرف قلعه‌های اسماعیلیان، خواجه نصیرالدین طوسی را به مغولستان بفرستد تا رصدخانه‌ای بنا کند. زمانی که کار تصرف قلاع اسماعیلی به پایان رسید، منگوقاآن در حال تصرف چین بود و هولاکو خان صلاح دید که رصدخانه‌ای در ایران بنا شود." (فضل الله همدانی، 1364، ص 232).
برای شناخت افتخارالدین نگاهی به این دو اثر معروف ضروری به نظر می­رسد. کلیله و دمنه اثری اخلاقی و ادبی و جزو متون قدیمی ادبیات جهان است که امروزه به بیشتر زبانهای جهان ترجمه شده است. هر چند در ایران، اصالت این کتاب به زبان سانسکریت و کشور هند شناخته شده است اما نظرات دیگری هم در این باب وجود دارد. البتده ترجمه­ی کلیله و دمنه به فارسی نیز چندین بار و در سده های مختلف صورت گرفته است. هر چند سخن از ترجمه­ی پهلوی این کتاب در زمان ساسانیان توسط برزویه طبیب گفته شده است همچنین از ترجمه­ی عبدالله ابن مقفع نیز به زبان عربی سخن رفته است؛ اما ترجمه­ی فارسی آن منسوب به ابولمعالی منشی در سده­ی پنجم هجری معروفیت یافته است. از ترجمه­های متعدد فارسی در سده­های مختلف نیز بحث به میان آمده است. به زبان ترکی نیز ترجمه های چندی وجود دارد که نمونه های برجسته ی آن ، علاوه بر اثر افتخارالدین، کلیله و دمنه ای است که حدود سالهای 675 – 680 به ترکی نوشته شده است و اثری منظوم نیز در همین سالها سروده و پرداخته شده است. همچنین همایون نامه ای در دوره ی امیرتیمور گورکانی به زبان ترکی نوشته شده است که هر یک نیاز به بررسی جداگانه ای دارند.
کَلیله و دِمنه چه نوشته ویشنا سرما دانسته شود و نامش Panchatantraباشد و چه اصل آن ترکی باشد کتابی است سرشار از حکایات شیرین و پندآموز که بیشتر از زبان حیوانات نقل شده‌است، امروز کتابی مورد پسند همگان است و به زبان های مختلف روایت گشته است. کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی دری برگردانده شده‌است. از آن جمله ابوالفضل بلعمی به دستور نصر بن احمد سامانی، آن را به نثر فارسی برگرداند و سپس رودکی آن را به نظم درآورد اما امروز ترجمه بلعمی از بین رفته و از اثر رودکی جز چند بیت پراکنده باقی نمانده‌است (صفا، 1378، ص 618). در قرن ششم هجری یکی از دبیرهای دربار غزنوی، به نام نصرالله منشی منشی بهرام‌شاه غزنوی کلیله و دمنه را به فارسی برگردان کرد این ترجمه ترجمه‌ای آزاد است و نصرالله هرجا لازم دانسته‌است ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آورده‌است. ترجمه نصرالله منشی منشی دیوان بهرامشاه غزنوی (512ـ547 هـ.ق.) همان ترجمه‌ای است که از آن به عنوان کلیله و دمنه در زبان فارسی یاد می‌شود. گاه نیز آن را کلیله و دمنه بهرامشاهی خوانند.
دکتر زهتابی با بررسی دقیق کلیله و دمنه بدین نتیجه دست یافته است که کلیله و دمنه اثری باز مانده از دوران اشکانی است و ساسانیان بعد از سلطه بر سرزمین پارت، هرچه از اشکانیان بود یعنی تمامی ثروتهای مادی و معنوی را به نابودی کشاندند. آثار معنوی اشکانی را با فریب و نیرنگ از بین برده و یا با ترجمه این آثار به پهلوی، اصل آنرا نابود کرده و فریبکارانه آصل آنرا از کشوری دیگر مانند هند عنوان کرده­اند (زهتابی، 1385، ص 135). عالمان سده­های گذشته نیز بر این نکته صحه نهاده­اند از جمله ابن الندیم در الفهرست بدین امر اشاره می­کند (ابن الندیم، 1346، جلد اول) و اعتمادالسلطنه وزیر مطبوعه ناصرالدین شاه قاجار نیز در کتاب "دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان" نیز به صراحت به کلیله و دمنه اشاره می­کند که کتابی از دوران اشکانی است اما ساسانیان با نابودی اصل آن، آنرا به هندیان نسبت داده­اند (اعتمادالسلطنه، 1363، ص 150).
دکتر زهتابی نشان می­دهد که ساسانیان این کتاب را که از ترکان اشکانی است به زبان خود ترجمه کرده، اصل آنرا نابود و منتسب به هند کرده­اند تا به حیله و نیرنگ جزو ادبیات خودی تلقی نمایند (زهتابی، 1380، ص 133 – 136).
می­توان کلیله و دمنه را یکی از پر خواننده­ترین و پر فروشترین کتاب های بین ملتهای جهان شمرد. ترجمه­های ترکی و یا استنساخهای نسخه­های ترکی آن در زمانها و سده­های مختلف صورت گرفته است از آن جمله کلیله و دمنه افتخارالدین بکری است که در سال 619 نگاشته است. ترجمه­ی دیگری از احمد خراسانی به زبان ترکی در سال 738 صورت گرفته است. سپس کاشفی نویسنده­ی تذکره ی معروف انوار سهیلی از نگارش کلیله و دمنه به ترکی توسط علی ابن صالح یا علی چلبی را عنوان می­کند. این کتاب با نام "همایون نامه" تدوین شده و به خلیفه­ی عثمانی تقدیم شده است. همچنین کتاب ساده شده­ی همایون نامه در سده­ی 16 میلادی بدست آمده است. همچنین عثمان­زاده تائب در سال 1840 بخشهای مختلفی از کلیله و دمنه ترکی را در نشریات استانبول منتشر کرده است. همچنین کتاب تذهیب شده­ی نفیسی در کتابخانه ی دربار عبدالحمید وجود دارد که بدو تقدیم گشته است. آخرین ترجمه­ی کلیله و دمنه در ترکیه بسال 1945 توسط عمر رضا دوغرول انجام گرفته است. باز هم توسط بکیر توپال­اوغلو به زبان ساده­ای تدوین گشته است. بنابراین کلیله و دمنه از پر خواننده­ترین کتابهای ترکی نیز محسوب می­شود.
کتاب دیگر از افتخارالدین محمد بکری قزوینی سندبادنامه است. سند باد نامه كتابی است نظیر كلیله و دمنه. موضوع سندبادنامه آموزش اصول و آداب کشورداری و رفتار با مردم است. سندبادنامه هم بصورت منظوم و هم منثور وجود دارد. سراینده­ی آن در فارسی ظهیری سمرقندی مربوط به سده­ی هفتم و دیگری سروده‏ی عضد یزدی شاعر قرن هشتم است. سندباد نامه در فارسی، با نام کلی "مکر زنان" اشتهار یافته ‏است.
سندبادنامه ی بکری قزوینی نیز همان داستانی را روایت می کند که به زبان های مختلف نوشته شده اند. البته سلیقه و قلم نویسنده نقش بارزی در پردازش داستان و نحوه ی بیان دارد که زیبایی اثر نیز از همینجا نشأت می گیرد. کتاب در احوال شاهزاده‏ای ‏است که به دلباختگی زنی از بانوان حرمسرای پدرش تمکین نمی‏کند و زن به حیله ‏های مختلف او را به پای چوبه دار می برد، اما جوان پاکدامن هر بار به یاری وزیر، از سیاست‏ مرگ می‏رهد تا خود در مجالی مناسب فرصت دفاع ‏یابد. سراسر کتاب سرشار است از اتفاقات عبرت آموز و موضع گیری های زن و مرد.
سندبادنامه در زمره‌ی داستانهای عامه‌پسند و سرگرم‌کننده قرار دارد و در عین حال با طرح مسایل مختلف داستان‌گویی به شکلی ظریف و استادانه‌ پیش می رود و مفاهیمی چون کشورداری، طرز معاشرت، چگونگی رفتار با مردم، و مسایلی از ایندست شیوه ی آموزشی مفیدی را مطرح می کند. در ابتدای داستان، از شاهی دادگر سخن می گوید که در نیک رفتاری، داد و عدالت شهرت یافته و مردم در سایه‌ ی حکومت او به خوشی و رفاه روزگار می‌گذرانند. شاهی است دانا که از هوا و هوس دنیا دست شُسته و با مشورت وزیران حکیم و فرزانه‌اش جز در راه رفاه خلق کار نمی‌کند. او را فرزندی نیست تا جانشین او شود ولی همچون دیگر داستان های فولکلوریک آذربایجان، ماجرای اصلی از زمانی آغاز می‌گردد که صاحب فرزند می شود. پسر او بزرگ می شود و به سنی می رسد که باید بر مسند حکومت بنشیند و کشور را اداره کند. ولی او از دانش و آیین کشورداری هیچ نمی‌ داند! از میان استادان زمان، هفت تن برای آموزگاری او برگزیده می‌شوند که سندباد یکی از آنان است و داوطلب آموزش او می‌شود. سندباد شروع به تعلیم و تربیت شاهزاده می کند اما نتیجه ی کمتری می گیرد. پس از مدتی که سندباد از تلاش خود نتیجه ای نگرفته است آبروی سندباد در خطر می افتد و انکان دارد که ناکارآمدی او مطرح شود. سندباد در فرصت کوتاهی که برای آموزش پسر دارد دست به ابتکاری در شیوه‌ای آموزش می‌زند و راهی برای گشودن گره اصلی داستان می‌ یابد: بانویی از حرم شاه مدت‌هاست عاشق شاهزاده است. سندباد فرصت را غنیمت شمرده و میدان را برای روابط بانو و شاهزاده آماده می کند. بانوی حرمسرای دربار، شاهزاده را تهدید می کند که در صورت عدم تمکین، شاه را زهر خواهم داد تا او بمیرد و تو بر تخت بنشینی. پسر از این سخن بر خود می‌لرزد و حرم را ترک می‌کند.
بانو از ترس اینکه مبادا شاهزاده، تهدید او را با شاه در میان بگذارد جامه‌ دران نزد شاه می ‌رود و برای آبروی خود طلب داد می‌کند. و شاه که در اجرای حق، هیچگونه کوتاهی را جایز نمی شمارد فرمان به قتل پسر خود می‌دهد. در این میان سندباد با سخن‌دانی و تدبیر، شاه را به آرامش و شکیبایی فرا می‌خواند و بانو هر روز با دسیسه ای تازه میدان را بر شاه و شاهزاده تنگ تر می کند. فراز و فرودهایی در داستان پیش می آید توانایی نویسنده را آشکار می کند. نویسنده تصاویر زیبایی می‌آفریند و در هر فراز و فرودی خواننده را به اندیشه وامی‌دارد و همراه با روند داستان به فکر می برد. در این دوند، شاهزاده آنچنان پخته می شود که در نهایت به خوبی از خود دفاع کرده و زن مذکور را محکوم می کند. سندباد بدین طریق از یک جوان خام و مظلوم، فردی پخته و کارآزموده می سازد که نه تنهها توان دفاع از حق را دارد بلکه لایق دفاع از مردم کشور خویش نیز می شود.
در ادبیات ترکی چندین داستان از اینگونه وجود دارد؛ از جمله از شاعرى گمنام سخن راده می شود که به سال 776ق سندباد نامه را منظوم ساخته است.[1]همانگونه که حکایات کلیله و دمنه نیز در سده های مختلف توسط شاعران و نویسندگان مختلفی به نظم کشیده شده اند.
افتخارالدین بکری با خلق این دو اثر بهمراه آموزش فرزندان هولاکوخان، اصول کشورداری و زبان ترکی را به فرزندان مغول یاد می­دهد. لذا این مغولان هستند که زبان ترکی را می­آموزند و ترکی زبان ادبی کشور قلمداد می­گردد. در تاریخ اشاره ای به علاقه ی مغولان نسبت به زبان و فرهنگ دیگری اشاره نشده است؛ بنابراین مساله آشنایی مغولان با فرهنگ ایرانی در حقیقت شنا شدن آنان با فرهنگ و زبان ترکی مورد نظر بوده است. حمدالله مستوفی مؤلف "تاریخ گزیده" با صراحت بدین مساله اشاره دارد. او می­نویسد: اصل افتخاریان قزوین افتخارالدین محمد بکری بود، از نسل ابوبکر و او مردی دانشمند و متقی بود و پیش امام سعید محمدبن یحیی نیشابوری تحصیل کرد. از احفاد او ملک سعید افتخارالدین محمد بن ابی نصر، ملکی عاقل صاحب حزم بود و در تدبیر امور دیوانی عدیم المثل و در تحصیل خط و زبان مغولی و ترکی سعی بلیغ کرده بود. کتاب کلیله و دمنه با زبان مغولی و کتاب سندباد با زبان ترکی نقل کرد و در هر دو داد سخن داد. و چون دولت به منکوقاآن رسید او مرتبه و جاهی تمام یافت و حاکم تومان قزوین شد (حمدالله مستوفی، 1363، ص 843).
در نهایت می­توان دانست که در قرن ششم و هفتم زبان و ادبیات ترکی در تمام آذربایجان، از جمله در قزوین جاری و ساری بوده و نگارش پیچیده­ترین آثار ادبی در این سده­ها به ترکی و در این منطقه صورت گرفته است.
در جستجوی کتاب خانه ها، نسخه ای از این اثر بزرگ و ارزشمند (کلیله و دمنه) در کتاب خانه ی ملی تبریز بدست آمد که در 633 صفحه استنساخ یافته و در متن آن گاهی ابیاتی به زبان فارسی نیز وجود دارد. این دست نوشته، با شماره 1135/2658 در کتابخانه ی ملی تبریز نگهداری می شود. ابعاد صفحات آن 188*12.5 سانتیمتر و هر صفحه دارای 23 سطر می باشد.

این اثر در دوره ی جلایریان در تبریز استنساخ یافته و احتمال نسخه های دیگری نیز وجود دارد. یکی دیگر از دست نوشته های این اثر در کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی در 568 صفحه وجود دارد. با مقایسه ی این نسخه با نسخه ی تبریز به یکی بودن هر دو می رسیم و به احتمال زیاد از روی یک نسخه استنساخ یافته اند. زبان این اثر بسیار مطنطن و همراه با عبارات فارسی و مصطلحات عربی است و زبانی فاخر دارد. اما در عین حال از شیوایی و زیبایی بسیار خوبی برخوردار است. بسیاری از جاها، بیانی مسجع و همچون بحر طویل دارد و گاهی به شعر نزدیک می شود. بررسی بیان و زبان ادبی آن را به فرصتی دیگر می گذاریم.
همانگونه که دیدیم حمداله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده در معرفی سلسله ی افتخاریان در قزوین به افتخارالدین محمد بکری اشاره کرده و از دو اثر او نیز نام می برد. اما معرفی بهتر این اثر را در کتاب تخصصی کشف الظنون نیز می خوانیم.
کشف الظنون‌ عن اسامی الکتب والفنون کتابی است که مصطفی بن عبدالله معروف به کاتب چلبی یا حاجی خلیفه ( 1017 – 1067) آن را با موضوع کتابشناسی به رشته تحریر درآورده است. در این کتاب که شرح احوال و آثار نویسندگان و شعرای عرب و ایرانی و ترک است به معرفی حدود ۱۵۰۰۰ نام کتاب و رساله و ۹۵۰۰ مولف را اشاره کرده و در مورد هر یک اطلاعات مفیدی را ارائه کرده است.
کاتب چلبی (حاجی خلیفه) به دفاتر دیوانی دربار عثمانی دسترسی داشته و اطلاعات خوبی را در کتاب‌های خود گردآوری کرده است، به طوری که مورخان و پژوهشگران به‌ خصوص در زمینه کتابشناسی، تاریخ و فهرست‌ نگاری، خود را بی‌نیاز از این کتاب‌ها نمی‌دانند. کتاب حاضر بار اول در فاصله سالهای ۱۸۳۵م و ۱۸۵۸م، به همت گوستاو فلوگل آلمانی با ترجمه آلمانی در لایپزیک در 7 جلد به طبع رسیده است. اما بهترین چاپ آن مربوط به سال 1943 در استانبول می باشد که ادیبان ترک همت به خرج داده اند. همچنین ترجمه ی فارسی این کتاب با تلاش نویسنده و پژوهشگر آذربایجانی، آقای یوسف بیگ باباپور از سوی انتشارات سفیراردهال در تهران منتشر شده است.
در این کتاب ارزشمند از افتخارالدین محمد بکری قزوینی سخن رفته و اطلاعات مبسوطی از کتاب کلیله و دمنه ی وی ارائه کرده است. در جلد دوم این کتاب در این باره نوشته شده است.
کلیله و دمنه دیگری به زبان ترکی در سال 675 نوشته شده است که نام همایون نامه را دارد و به نثر ترکی نوشته شده است. این اثر در قاهره – مطبعه صاحب السعاده بسال 1251 قمری چاپ شده و نسخه ای از آن در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران با شماره 235461 نگهداری می شود. این کتاب در 555 صفحه نوشته شده است. ذکر دیگر آثاری که در عرصه ی کلیله و دمنه نوشته شده اند کار را به درازا می کشد که در فرصتی دیگر بدان پرداخته خواهد شد.

منابع:
احمد نعمتی، ساوه شهر باستانی، تهران، 1383.
آذرنوش، آذرتاش، چالش میان فارسی و عربی سده های نخست، تهران، 1387.
پروفسور دکتر زهتابی، اسلاما قدر ایران تورکلری­نین دیلی و ادبیاتی، تبریز، 1380.
ذبیح اله صفا، تاریخ ادبیات فارسی در ایران، ج 1، تهران، 1378.
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، تصحیح: عبدالحسین نوائی، تهران، 1363.
خواجه نصیرالدین طوسی، تانسوق نامه، بکوشش: مجتبی مینوی، تهران، 1342.
رشیدالدین فضل الله همدانی، جامع التواریخ، تصحیح: دکتر بهمن کریمی، ج 2، تهران، 1364.
عبداله واشقانی فراهانی، خلج ها در آئینه تاریخ، تهران، 1390.
علی اصغر جمراسی، خلج ها یادگار ترک های باستان، تهران، 1385.
غیاث الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج 2، تهران، 1380.
محمدحسن اعتمادالسلطنه، درر التیجان فی تاریخ بنی اشکان، به اهتمام: نعمت احمدی، تهران، انتشارات اطلس، 1371.
محمد ابن اسحاق ابن ندیم، الفهرست، ترجمه: محمدرضا تجدد، تهران، 1346.
محمد این علی ظهیر سمرقندی، سندباد نامه، تصحیح: محمدباقر کمال الدینی، تهران، 1381.
محمود کاشغری، دیوان لغات الترک، تصحیح: دبیر سیاقی، تهران، 1375.

SEYYED HOSSEIN NASR and PLEVER LEAMAN, History of Islamic Philosophy, 1993.
Katip Çelebi, Keşs-EL-Zunun, 2 cilt Takım, Türk Tarihi Kurumu Yayinları, 1943.

منبع: مجله غروب، شماره 23 / 1401
[1] معتبرترین چاپ سندبادنامه به شادروان احمد آتش منتسب است که در سال 1948 در استانبول با مقدمه اى علمی به تركى و خطّ لاتین طبع كرده است.

قیزیل قلم آذر Qizil Qelem...
ما را در سایت قیزیل قلم آذر Qizil Qelem دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrbkarimia بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 10 شهريور 1401 ساعت: 12:36